برای دیدن آن خوب
آن خجستهی مطلوب
چقدر باید از این روزهای بد
بشمارم...؟
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
شاعرانه
زاده نخستین روز مهر ۱۳۲۵ در زنجان. منزوی که از جمله شاعران غزلسرای معاصر کشورمان است، در سرودن شعر
💬 | #پیام_جدید
رفته بودیم جلسه شعرخوانی.آقایی شعر خوند و بعضیا نظرشونو گفتن.اکثر کسایی که نظر دادن به نظر میومد سواد آنچنانی ندارن و فقط ذوق و علاقه دارن. آقایی حدوداً چهل ساله هم نظر داد.. نظرم با ایشون مخالف بود.اعلام کردم و یه کم کل کل کردم که ایشون دیگه محلم نداد و چند بار ضمن اظهار نظر تأکید کردم که من به عنوان یه دانشجوی ادبیات...که یه دفه دوستم افسانه، سقلمه ای به پهلوم زد و گفت چی میگی هی دانشجوییتو به رخ می کشی. ایشون استاد منزوی همون شاعر مشهورن...
روحشون شاد. عین همه ی انسانهای بزرگ متواضع بودن🖤
#ارسالی_مخاطب #حسین_منزوی
📜 @sheraneh_eitaa
عشقت آموخت به من رمز پریشانی را
چون نسیم از غم تو بی سر و سامانی را
بوی پیراهنی ای باد بیاور، ور نه
غم یوسف بکشد، عاشق کنعانی را
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
زلالِ چشمهیِ جوشیده از دلِ سنگی
الا که آینهیِ صبحِ بیغبار تویی
#حسین_منزوی #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من
کوبی زمین من به سر آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار! بلایت به جان من
می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من
تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من
گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است
کاین شهر از تو می شنود داستان من...
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
تو خوب مطلقی،
من خوبها را با تو میسنجم
بدین سان بعد از این
خوبی، عیاری تازه خواهد یافت
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
برای کینه آه نه ، برای عشق من بمان
برای دوست داشتن ، برای خواستن بمان
هر آنچه دوست داشتم ، برای من نماند و رفت
امید آخرین اگر تویی ، برای من بمان
به سبزه و نسیم و گل ، تو درس زیستن بده
بهار باش و باز هم به خاطر چمن بمان
تمامت و کمال را به نام ما رقم زدند
کمال عشق اگر منم ، تو هم تمام زن بمان
برای آنکه تیشه را به فرق خویش نشکند
امید زیستن شو و برای کوهکن بمان
مزن به نقش خود گمان ، ز سرگذشت این و آن
برای دیگران چرا ؟ برای خویشتن بمان
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
مرا به بوی خوشت جان ببخش و زنده بداز
که از تو چیزی ازین بیشتر نمیخواهم
#حسین_منزوی #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت ؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت
به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه
هوای "خواب" ندارد دلی که کرده هوایت
شبتون در پناه حق🌙
#حسین_منزوی #شعر
هنگام نماز عید فطر،
زمانی که دست به سوی آسمان بلند کردید محتاج دعاهای خیر شما هستیم
عید سعید فطر مبارک
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
📜 @sheraneh_eitaa
ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من
ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من
با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهر تو ای مهربان من!
کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ز تمام بودنی ها
” تو“ همین از آن من باش
که به غیر با ” تو“ بودن
دلم آرزو ندارد!
#شعر #حسین_منزوی
📜 @sheraneh_eitaa
به شب سلام که بی تو رفیق راه من است
سیاه چادرش امشب ، پناهگاه من است
به شب که آینه ی غربت مکدر من
به شب که نیمه ی تنهایی سیاه من است
همین نه من در شب را به یاوری زده ام
که وقت حادثه شب نیز در پناه من است
شبتون بخیر و شادی
#شعر #حسین_منزوی
📜 @sheraneh_eitaa
نخفته ایم که شب بگذرد،سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر بزند
نخفته ایم که تا صبحِ شاعرانه ی ما
ز ره رسیده و همراهِ عشق ، دَر بزند
#حسین_منزوی #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت🌸🌿
📜 @sheraneh_eitaa
نسیم خوش خبر! از نور چشم من چه خبر؟
همیشه در سفر! از بوی پیرهن چه خبر؟
تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری، گل قاصد! برای من چه خبر؟
به رغم خسرو از آن شهسوار شیرین کار
برای تیشه زن خسته - کوهکن- چه خبر؟
پرندگان پر و بالتان نبسته هنوز!
از آن سوی قفس، از باغ ، از چمن چه خبر؟
به گوشه ی افق آویخت چشم منتظرم
که از سهیل چه پیغام و از یمن چه خبر؟
نشسته در رهت ای صبح، چشمِ شب زده ام
طلایه دار ! زخورشید شب شکن چه خبر؟
بشارتی به من از از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن ز آمدن چه خبر؟
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه
هوای خواب ندارد دلی که کرده هـوایت...
شبتون در پناه حق
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
تو را قسم به حريم شکيب و حرمت صبر
که با شتاب خود اين عشق را حرام مکن
سرِ ستاره مبر زير پاي ظلمت شب
چراغ صاعقه را برخیِ ظلام مکن
به کينه مي گسلد از اميدمان ، رگ و پي
تو را کِه گفت اين تيغ در نيام مکن ؟
تو را کِه گفت که مگشا دريچه بر رخ گل ؟
تو را کِه گفت به رنگين کمان سلام مکن ؟
به غيرِ مهر مخواه از سرشتِ ويژه ی خويش
از آفتاب به جز آفتاب، وام مکن
مجال عيش به قدر دمي و بازدمي است
به غيرِ عشق از اين فرصت، اغتنام مکن
هنوز مانده که ياس من و تو غنچه کند
تو را که گفت که اين باغ را تمام مکن ؟
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
امشب که در هوای تو پَر میزند دلم
ای مهربانِ من!
تو کجایی و من کجا؟
شبتون در پناه حق
#شعر #حسین_منزوی
📜 @sheraneh_eitaa
می سوزم از تبی که دماسنجِ عشق را
از هُرمِ خود گداخته زیرِ زبانِ من
تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بَدَل به باده شود در رگان من
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بیا، مرو ز کنارم، بیا که میمیرم
نکن مرا به غریبی رها که میمیرم
توان کشمکشم نیست بی تو با ایام
برونم آور از این ماجرا که میمیرم
نه قول هم سفری تا همیشهام دادی؟
قرار خویش منه زیر پا که میمیرم
به خاک پای تو سر مینهم ، دریغ مکن
ز چشمهای من این توتیا که میمیرم
مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من،
به سوی برکه آخر شنا، که میمیرم
اگر هنوز من آواز آخرین توام
بخوان مرا و مخوان جز مرا که میمیرم
برای من که چنینم تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا، که میمیرم
ز چشمهایت اگر ناگزیر دل بکنم
به مهربانی آن چشمها که میمیرم
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بیا و وحشتی از شب مکن،که چون دو چراغ
دلم به راهِ تو آویخت دیدگانم را...
شبتون در پناه حق
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
چنان گرفته تو را بازوان پیچکیام
که گویی از تو جدا نه، که با تو من یکیام
نه آشناییام امروزی است با تو همین
کـــه میشناسمت از خوابهای کودکیام
عروسوار خیال منی که آمدهای
دوباره باز به مهمانی عروسکیام
همین نه بانوی شعر منی که مدحت تو
به گوش میرسد از بانگ چنگ رودکیام
نسیم و نخ بده از خاک تا رها بشود
به یک اشارهی تو روح بادباکیام
چه برکهای تو که تا آب، آبی است در آن
شناور است همه تار و پود جلبکیام
به خون خود شوم آبروی عشق آری
اگر مدد برساند سرشت بابکیام
کنار تو نفسی با فراغ دل بکشم
اگر امان بدهد سرنوشت بختکیام
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
نام من عشق است آیا میشناسیدم؟
زخمیام -زخمی سراپا- میشناسیدم؟
با شما طی کردهام راه درازی را
خسته هستم خسته آیا میشناسیدم؟
راه ششصد سالهای از دفتر حافظ
تا غزلهای شما، ها، میشناسیدم؟
این زمانم گرچه ابر تیره پوشیدهاست
من همان خورشیدم اما، میشناسیدم
پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا، میشناسیدم؟
میشناسد چشمهایم چهرههاتان را
همچنانی که شماها میشناسیدم
اینچنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا، میشناسیدم!
من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریا! میشناسیدم
اصل من بودم, بهانه بود و فرعی بود
عشق قیس و حسن لیلا میشناسیدم؟
در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!
من بریدم بیستون را میشناسیدم
مسخ کرده چهرهام را گرچه این ایام
با همین دیوار حتی میشناسیدم
من همانم، مهربان سالهای دور
رفتهام از یادتان؟ یا میشناسیدم؟
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
جای صبح بخیر بهش بگید:
«چراغ از خندهات گيرم
كه راهِ صبح بگشايم.»
| صبحتون بخیر و امید🌸🍃
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
اگر بايد زخمي داشته باشم
که نوازشم کني
بگو تا تمام دلم را
شرحه شرحه کنم
زخم ها زيبايند
و زيباتر آن که
تيغ را هم تو فرود آورده باشي
تيغت سـِحر است و
نوازشت معجزه
و لبخندت
تنظيفي از فواره ي نور
و تيمار داري ات
کرشمه اي ميان زخم و مرهم
عشق و زخم
از يک تبارند
اگر خويشاونديم يا نه
من سراپا همه زخمم
تو سراپا
همه انگشت نوازش باش ...
#شعر #حسین_منزوی
📜 @sheraneh_eitaa
شب است و خاطرهای میخزد به بستر من
تو نیستی و خیال تو را به بر دارم
شبتون در پناه حق
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa