eitaa logo
شاعرانه
22هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
جز تو سرمایه جان نیست مرا بی تو سودای جنان نیست مرا کی کنم قول کسی در حق تو گوش جز تو به جهان نیست مرا گر شوم از سو کوی تو جدا غیر فریاد و فغان نیست مرا بی وصالت که جز او مایه عیش نیست شادی به روان، نیست مرا به وفای تو که تا روز وفات جز وفا از تو گمان نیست مرا 📜 @sheraneh_eitaa
سرورِ عالم! منِ دلداده حیرانِ توام واله و سرگشتة سودای هجران توام شاهِ تختِ قابِ قَوسَینی تو، من کمتر گدا کی بود یارای آن گویم که مهمانِ توام رحمتِ عامِ تو آبِ زندگی، من، تشنه‌ای مرده بهرِ قطره‌ای از آبِ حیوان توام دیگران، بهرِ طوافِ کعبه می‌آیند و من سو به سو افتادة کوه و بیابان توام دوش در خوابم نهادند افسر شاهی به سر گوئیا پا می‌نهد بر فرق، دربان توام «جامیا» ای بلبلِ دستانسرای نعتِ‌ دوست این سخن بس حسب حال آمد ز دیوانِ توام برلب افتاده زبان، گَرگین سگی‌ایم تشنه لب آرزومندِ نَمی از بَحرِ احسان توام 📜 @sheraneh_eitaa
ضیاءالدّین ابوالبهاء مولانا خالد ذوالجناحین شهرزوری از علمای بزرگ شافعی و از مرشدان بلند پایه طریقت نقشبندی است. وی به قول اکثر نویسندگان در سال ۱۱۹۳ هجری قمری (۱۷۷۹م) یا نزدیک به همین تاریخ در قصبهٔ قره‌داغ (از توابع سلیمانیه عراق) چشم به جهان گشود و شب جمعه سیزدهم ذی‌القعدهٔ سال ۱۲۴۲ هجری قمری در سن ۴۹ سالگی درگذشت. تخلص وی در اشعارش «خالد» میباشد. 📜 @sheraneh_eitaa
ندارد هیچ کس یاری چو یار من همایون فر خجسته طلعت و فرخ رخ و ماه و سعید اختر صنوبر قامتی،آهو شکاری، کبک رفتاری سمن بوئی، قمر روئی، ملک خویی، پری پیکر جبین مری، پری چهر، ستمکاری، دل آزاری شهی سرکش، بتی سر خوش، نگار آتش، مه انور به طلعت خور، به سیما مه، به مو سنبل، به خط سبزه دهان غنچه، لبان پسته، زبان طوطی، سخن شکر خجل از گردن و روی و لب و موی و قد اویند صراحی و گل و صهبای ناب و عنبر و عرعر برفت از سحر چشم و عشوه ناز و نگار وی خرد از سر، روان از تن، شکیب از دل دلم از بر ز مژگان سیاه و غمزه او قتل خالد را مرتب کرده پیکان و خدنگ و ناوک و خنجر 📜 @sheraneh_eitaa
شب یلدا به روی روز رستاخیز شد پیدا ندانم یا دو زلفت پر ز پیچ و تاب می‌دیدم زین تشبیه‌های نامناسب صد معاذالله که بالله در جهان مانند او نایاب می‌دیدم شبتون بخیر و در پناه حق 🍉🌙 📜 @sheraneh_eitaa
1.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای آنکه ز کنهت همه کس حیرانند دیوانه و دانا به برت یکسانند القصه ز تو غیر تو کس واقف نیست نازم به تقدس تو ای بی‌مانند 📜 @sheraneh_eitaa
گر بی تو شوم شاد، غمم روز فزون باد سر تا قدمم در یمِ آفات نگون باد ور بر گل نسرین نگرم ، بی گل رویت چون غنچه دلم ته به ته، آغشته ی خون باد 📜 @sheraneh_eitaa
سوگند به خالی ز رخت گشته پدید سوگند به خطی که به گردش بدمید سوگند به آن قامت چون سرو چمن کاندر هوسش عمر به پایان برسید سوگند به آن فتنه که چشمش گویند و آنگاه قسم به آن هلال شب عید سوگند به آن لعل لب و مایه جان هر کس که بدبدش لب حسرت بگزید سوگند به آن طره پرتاب و شکن سوگند به آن غره میمون و سعید خالد ز غمت گشته چنان زار و نزار این بیت نکو صادق حالش گردید تصحیف برادر پدر همدم اوست تا بر رخ تو برادر مادر دید 📜 @sheraneh_eitaa
امروز که منزلم نصیبین گردید از داغ غمت دلم نصیبین گردید دوری ز سر کوی تو از من دور است اما چه توان کرد نصیبب این گردد 📜 @sheraneh_eitaa
این بارگاه کیست که از عرش برتر است وز نور گنبدش همه عالم منور است وز شرم شمسهای زرش کعبتین شمس در تخته نرد چرخ چهارم به ششدر است وز انعکاس صورت گل آتشین او بر سنگ جای لغزش پاس سمندر است نعمان خجل ز طرح اساس خورنق است کسری شکسته دل پی طاق مکسر است بهر نگاهبانی کفش مسافران بر درگهش هزار چو خاقان و قیصر و است این بارگاه قافله سالار اولیاست این خوابگاه نور دو چشم پیمبر است این جای حضرتی است که از شرق تا به غرب از قاف تا به قاف جهان سایه گستر است این روضه رضاست که فرزند کاظم است سیراب نوگلی ز گلستان جعفر است سرو سهی ز گلشن سلطان انبیاست نوباوه حدیقه زهرا و حیدر است مرغ خرد به کاخ کمانش نمی پرد بر کعبه کسی مجال عبور کبوتر است تا همچو جان زمین تن پاکش به بر گرفت او را هزار فخر برین چرخ اخضر است بر اهل باطن آنچه ز اسرار ظاهر است در گوشه ضمیر مصفاش مضمر است خورشید کسب نور کند از جمال او آری جزا موافق احسان مقرر است آن کس به بندگیش شد آزاد از دو کون ننگش ز تاج سلطنت هفت کشور است برگرد حاجیا بسوی مشهدش روان کآنجا توقفی نه چو صد حج اکبر است بی طی ظلمت آب خضر نوش بر درش کاین دولتی است رشک روان سکندر است بتوان شنید بوی محمد ز تربتش مشتق بلی دلیل به معنای مصدر است از موج فتنه خرد شدی کشتی زمین گرنه ورا ز سلسله آل لنگر است زوار بر حریم وی آهسته پا نهید کز خیل قدسیان همه فرشش ز شهپر است غلمان خلد کاکل خود دست بسته اند پیوسته کارشان همه جاروب این در است شاها ستایش تو به عقل و زمان من کی می توان که فضل تو از عقل برتر است اصاف چون تو پادشهی از من گدا صیقل زدن به آینه مهر انور است جانا به شاه مسند لولاک کز شرف بر تارک شهان اولوالعزم افسر است آنگه به حق آنکه بر اوراق روزگار بابی ز دفتر هنرش باب خیبر است دیگر به نور عصمت آن کس که نام او قفل زبان و حیرت مرد هنرور است آنگه به سوز سینه آن زهر خورده ای کز ماتمش هنوز دو چشم جهان تر است دیگر به خون ناحق سلطان کربلا کز وی کنار چرخ به خونابه احمر است وانگه به حق آنکه ز بحر مناقبش انشای بوفراس ز یک قطره کمتر است دیگر به روح اقدس باقر که قلب او سر مخزن جواهر اسرار را در است وانگه به نور باطن جعفر که سینه اش بحر لبالب از در عرفان داور است دیگر به حق موسی کاظم که بعد از او بر زمره اعاظم اشراف سرور است وانگه به قرص طلعت تو کز اشعه اش شرمنده ماه چهارده و شمس خاور است دیگر به نیکی تقی و پاکی نقی آنگه به عسگری که همه جسم جوهر است وانگه به عدل پادشهی کز سیاستش با بره شیر شرزه بسی به ز مادر است بر خالد آر رحم کم پیوسته همچو بید لرزان ز بیم زمزمه روز محشر است تو پادشاه دادگری، این گدای زار مغلوب دیو سرکش نفس ستمگر است از لطف چون تو شاه، ستمدیده بنده ای از جور اگر خلاص شود، وه، چه در خور است نا اهلم و سزای نوازش نیم، ولی نا اهل و اهل پیش کریمان برابر است پیکی فرست بهر من بینوا به هند سوی کسی که خاک درش مشک اذفر است سالار کاروان طریق هدایت است آگاه سر بندگی حی اکبر است آسوده رهروی است به سر منزل بقا پنهان به مکمن حرم قدس رهبر است دیو مرید در نظر هر مرید او مانند پشه در گذر باد صر صر است وز نام نامیش بود این نکته آشکار کز جان و دل زخیل غلامان این در است دارم ز چشم پر فن او چشم رحمتی ما مفلسیم و دیده او کیمیاگر است نه نه که من شکسته ام و دارم این امید زر سازدم که با نگهش مس همه زر است 📜 @sheraneh_eitaa