اَلا انسیةالحورا! اَلا خیرالنسا! زهرا
بخوانم با کدامین یا چه بنویسم تو را؟ زهرا!
نه تنها حمد و توحیدی و والعصری و والشمسی
تویی تو کوثر و تطهیر و فجر و إنّما، زهرا!
تویی که چادرت چون سایهای روی سر دنیاست
-چرا پوشیده میگویم؟- تویی نور خدا! زهرا
خوشا بر تو! محمد از نگاهت وام میگیرد
علی با دیدنت آرام میگیرد، خوشا زهرا!
چه میشد لایق "الجار ثم الدارِ" تو باشیم
که ما بسیار محتاجیم "الغوثِ" تو را زهرا
نیاوردیم ما هیزم، نخندیدیم بر اشکت
دعایی کن برای ما! الا روح دعا زهرا
* *
نبوده روضههایی بازتر از آن درِ بسته
نبوده کربلایی مثل داغ کوچهها زهرا
علی میگفت: حالا که جهان قهر است با حیدر
تو هم کمصحبتی با من! چرا زهرا؟ چرا زهرا؟
* *
گره بسیار و ره دشوار؛ باکی و هلاکی نیست
که هم مشکلگشا زهراست و هم رهنما زهرا
نه... تشبیه رسایی نیست: ما و خاک پای او
کجا ما بی سر و پایانِ سَردَرگُم، کجا زهرا؟
#رضا_یزدانی
#شعر
#فاطمیه
📜 @sheraneh_eitaa
رضا یزدانی ٢٨ مرداد ١٣٧٢ در قم متولد شد. او سرودن را از سال ۸۹ آغاز کرد و توانست در جشنوارههای مختلفی مانند جشنوارۀ شعر جوان سوره کسب عنوان کند. او همچنین دبیری چند جشنوارۀ ملی و استانی را بر عهده داشته است. وی لیسانس خود را از دانشگاه تهران واحد پردیس قم اخذ کرد. او با خبرگزاریها و روزنامهها همکاری دارد و در زمینۀ نویسندگی نیز فعالیت میکند. «حجرۀ شمارۀ دو» و مجموعه شعر «حاشا» دو اثر او است.
#معرفی_شاعر #رضا_یزدانی
📜 @sheraneh_eitaa
دل عاشقا پرِ تاب و تب شد
شب میلاد امیر عرب شد
شده چراغون آسمون مکه
که دوباره سیزدهم رجب شد
شب گذشته دوباره نوبت سپیده شده
سورۀ علوی میون کعبه دیده شده
خوشبهحال همه که علی آفریده شده
ای شکوه بیقرین یا حیدر
یا امیرالمؤمنین یا حیدر
لب ما به ذکر تو شد شیرین: یا حیدر
«علی مولا یا علی، یا حیدر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شده دل من آشنای عشقت
همه وجودم به فدای عشقت
منو برسون به نجفِ دیدار
منو برسون به هوای عشقت
عاشق کلمات ذوالجلالی علیام
تشنۀ نفحات لایزالی علیام
تا ابد به خدا من از موالی علیام
هر کیو با مرامش میشناسن
شیعه رو با امامش میشناسن
همه مرتضی رو با اسلامش، میشناسن
«علی مولا یا علی، یا حیدر»
#رضا_یزدانی #شعر #ولادت_امام_علی
📜 @sheraneh_eitaa
یک به یک پرپر شدند این روزها عمّارها
پس چه شد آن انتقام سخت؟ میداندارها!
پس چه شد آن انتقام سخت؟ ای مردانِ مرد!
خستهایم از این همه اصرارها... انکارها...
داغداریم؛ آری آری... داغدار لالهها
بیقراریم؛ آری آری... بیقرارِ یارها
میکُشند از ما چه بیرحمانه، بیاحساسها
میکُشند از ما چه بیاندازه، بیمقدارها
این که زیر خاک و خون ماندهست «حزبالله» نیست
آرزوی انتقام ماست در آوارها
آه... پرپر گشت «اسماعیل»... «ابراهیم» سوخت
از غم «سیدحسن» آتش گرفتم بارها
«انتقام ماست قطعی... انتقام ما...» چه شد؟
آه از این تکرارها... تکرارها... تکرارها...
آرزوها ابر شد، چون فرصتی کوتاه رفت
«جاء نصرالله» میخواندیم، «نصرالله» رفت
#رضا_یزدانی #شعر #سید_حسن_نصرالله
📜 @sheraneh_eitaa