eitaa logo
شاعرانه
22هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی را ورق بزن زندگی را باید زندگی کرد آنطور که دل می‌گوید! مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری...! 📜 @sheraneh_eitaa
می‌خواستم به پای تو، تقدیمِ جان کنم بختم چنین نخواست که کاری چنان کنم‏ تلخ است، دوست داشتن و واگذاشتن زان تلخ تر که رنجه دلِ دیگران کنم 📜 @sheraneh_eitaa
سیمین خانم خلیلی که همه ایشان را با نام خانوادگی بهبهانی می‌شناسند، روز بیست و هشتم تیر ماه سال ۱۳۰۶ و در گرمای تابستان تهران به دنیا آمد. پدرش عباس خلیلی، شاعر، نویسنده و مدیر مسئول روزنامه اقدام بود. ایشان علاوه‌بر نویسندگی به فارسی و عربی هم شعر می‌سرود و بخش زیادی از اشعار شاهنامه فردوسی را به زبان عربی ترجمه کرده بود. مادرش فخرعظما خانم، دختر مرتضی قلی ارغون معروف به مکرم السلطان بود که به زبان عربی و فرانسه تسلط داشت و یکی از زنان شاعر موفق در زمانه خود به شمار می‌رفت. سیمین در چنین خانواده فرهیخته و اهل ادبی چشم به دنیا گشود. سیمین در سال ۱۳۴۸ وارد شورای شعر و موسیقی شد و در کنار بزرگانی همچون هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، فریدون مشیری و بیژن جلالی شروع به فعالیت کرد. سیمین شعر گفتن را به تشویق مادرش از دوران نوجوانی آغاز کرد و در ابتدا به سرودن غزل و چهار پاره‌های کلاسیک پرداخت. او از دوران دبیرستان با پروین اعتصامی رفت و آمد خانوادگی داشت و همین دیدار‌ها سبب شد تا به صورت جدی‌تری به شعر و شاعری توجه کند. سیمین نخستین شعر خود را در سن ۱۴ سالگی در مجله «نوبهار» منتشر کرد. اولین مجموعه شعر سیمین به نام «سه تار شکسته» در سال ۱۳۲۹ منتشر شد و بعد از آن نیز دو کتاب شعر دیگر به نام‌های «جای پا» و «چلچراغ» را منتشر کرد. سیمین علاوه‌بر سرودن غزل در سرودن ترانه نیز دستی داشت و تصنیف‌های بسیاری برای رادیو سرود. خوانندگان مشهوری همچون همایون شجریان غزلیات و ترانه‌های او را خوانده‌اند. می‌توان گفت سیمین بهبهانی بیشتر با غزل‌هایش شناخته شده است، غزل‌هایی که در اوزانی بسیار متفاوت و کمتر شنیده شده با عنصر خیال سروده شده‌اند و همین موضوع یکی از دلایل برجسته بودن غزلیات اوست. او توانست با درآمیختن قالب سنتی غزل با مفاهیم و مضامین امروزی طرحی نو درافکند و غزل معاصر را به اوج قله‌های شعر برساند. سیمین همچنین شاعری اجتماعی بود، تا جایی که می‌توان بازتاب بسیاری از مسائل اجتماعی را در اشعار این شاعر مشاهده کرد. سیمین بهبهانی یکی از موثرترین و خلاق‌ترین شاعران معاصر ماست که غزل‌هایش شهرت خاصی دارند تا جایی که برخی لقب نیمای غزل را برای این بانوی شاعر معاصر برگزیده‌اند، به این معنا که سیمین توانسته است انقلابی در عرصه غزل معاصر به وجود بیاورد و این نوع شعر را به درجه و پایه‌ای برساند که با غزل‌های کلاسیک متفاوت است. سیمین بهبهانی همچنین شاعری اجتماعی است که در کنار سروده‌های عاشقانه‌اش به مسائل روز جامعه خود نیز توجه خاصی داشته است. مضامینی همچون عشق به وطن، جنگ، فقر و حقوق برابر برای زنان از مضامین پررنگ در میان اشعار اجتماعی اوست. او توانست در هفتم شهریور سال ۱۳۹۲ جایزه یانوش را از انجمن قلم مجارستان دریافت کند. سیمین همچنین در کتابی با عنوان «با مادرم همراه» زندگی‌نامه و خاطرات خود را از دوران کودکی تا زمان فوت مادرش نگاشته است. بیان صادقانه و سرشار از کشش سیمین در این کتاب خواننده را با وقایع زندگی او همراه می‌کند که خواندنش خالی از لطف نیست. سیمین بهبهانی سرانجام در بیست و هشتم مرداد ماه سال ۱۳۹۳ در سن ۸۷ سالگی به دنبال ایست قلبی و تنفسی درگذشت و پیکرش را در بهشت زهرا و مقبره خانوادگی‌شان در کنار مزار پدر به خاک سپردند. 📜 @sheraneh_eitaa
ای خوش آن روز که با یار سر و کارم بود بی‌سخن با نگهش فرصت گفتارم بود آن که من بسته زنجیری مویش بودم وه چه خوش بود که او نیز گرفتارم بود گرچه در خانه من بود ز هرگونه چراغ یاد او شمع شب افروز شب تارم بود صبح‌دم نور چو در پنجره‌ها می‌خندید در برم خنده به لب بوسه‌طلب یارم بود وقت تابیدن خورشید در آیینه آب روی او نیز در آیینه پندارم بود حیف و صد حیف که امروز به هیچم بفروخت آن سیه چشم که یک روز خریدارم بود گرچه یارم شده امروز دلازارم، لیک یاد می‌آرم از آن روز که دلدارم بود 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ای آفتاب عشق و امید! از حجاب ابر ترسم به در نیایی و جانم به در شود |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
ای آن که گاه گاه، ز من یاد می‌کنی پیوسته شاد زی، که دلی شاد می‌کنی گفتی برو، و لیک نگفتی کجا رود این مرغ پر شکسته، که آزاد می‌کنی پنهان مساز راز غم خویش در سکوت باری، در آن نگاه، چو فریاد می‌کنی ای سیل اشک من، ز چه بنیاد می‌کنی؟ ای درد عشق او، ز چه بیداد می‌کنی؟ نازک‌تر از خیال منی، ای نگاه؛ لیک با سینه، کار دشنه ی پولاد می‌کنی نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی‌رود ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی 📜 @sheraneh_eitaa