گل در بر و می در کف و معشوق فلان است
اما چه توان کرد که ماه رمضان است
مهمان خداییم اگر چه همه، اما
الحق و الانصاف که ارزاق گران است
با شوق رسیدن به شب اول شوال
از اول ماه رمضان دل نگران است
«آن یار کز او خانهی ما جای پری بود»
کردهست فرار از رمضان، در همدان است!
از بین عبادات در این ماه پر از فیض
محبوب ترینش بهیقین خواب گران است!
هنگام سحر زورچپان است به حلقوم
افطار که شد بار دگر زورچپان است
یک دیس پر از زولبیا در وسط ظهر
قطعا که عذاب شکم و روح و روان است
بیتاب بوَد این شکم خیر ندیده
از صبح فقط منتظر وقت اذان است
در باقی ایام بود جادهی باریک
در ماه خدا جادهی بخشش اتوبان است
درهای جهنم همگی بسته و رحمت
از جانب ایزد همه جا در فوران است
چون «پورشه» بتازد همهی سال، ولیکن
شیطان لعین در رمضان مثل «ژیان» است
در ماه خداوند شیاطین همه OFF اند
این نفس پدرسوختهی ماست که ON است
دیدم که یکی توی خیابان رهایی
مشغول به لمباندن از راه دهان است
گفتم علنی؟ روزهخوری؟ این که حرام است
گفتا که خداوند خودش در جریان است!
البته که روزه فقط امساک شکم نیست
برتر ز صیام شکم امساک لسان است
چون مرد رسد با دهن روزه به خانه
ارزندهترین زینت زن حفظ زبان است
یک روزه گرفتیم و طلبکار خداییم
گوییم که پس جنت ما را که ضمان است؟!
شک نیست که الطاف خداوند وسیع است
«آن را که عیان است چه حاجت به بیان است؟»
#شیخ_غیرمفید #شعر #شعر_طنز
📜 @sheraneh_eitaa
ای قلدر زورگوی مجنون
ای فرقهی بیوجود صهیون
در شر و شقاوت و پلشتی
شیطان به تو وامدار و مدیون
بهتر بود از تو هفتصد بار
تیفوس و سل و جذام و طاعون
در منطقه مثل غده هستی
یک غدهی مملو از سلاطون!
کردار شما سفید کرده
روی مغول و یزید و قارون
هرگز نشود سفید رویت
با شصت هزار بشکه صابون
باید که از این جهان شوی محو
این بار کشیدهایم سیفون
در حلق تو گیر کرده گویا
هسته که نه، بل درخت زیتون
از ترس به دور خود زنی چرخ
چون گربهی گیج توی میدون
لبنان که برای تو زیاد است
حقا که حریف توست صیدون
پرسید یکی که: When do they go?
دادند جواب که: very soon
باید که شنا کنید آخر
یا توی شلنگ یا که در خون
آید که در استوری نویسیم:
الاقصی و رفح، هماکنون
چون قافیهای دگر نجوییم
هجو تو به مثنوی بگوییم
ای عقرب زخم خوردهی هیز
ای زالوی زشت رقت انگیز
ای شومپت شاسکول قوزمیت
ای گنبد آهنت در پیت
آن ضربهی غیر قابل تر
میمش نشدهست جا در آن ور!
کردهست چه با تو که چنین زار
گشتی و شدی چنان سگ هار
زنبور درشت بیمروت
از کار تو میکشد خجالت
کفتار که میکند پلشتی
در نزد تو لوطی است و مشتی
هر کس که کند ز تو حمایت
کردهست به عالمی خیانت
ای بچه کش پلید سیرت
باید که در آوریم پیرت
باید که شوی ز منطقه جیم
ای غده ی بدسگال بدخیم
«هر بیشه گمان مبر که خالیست»
«سجیل» و «عقاب» این حوالیست
ریزیم سرت چو رستم و گیو
از عکا تا خود تلآویو
ای جرثُمهی درازدستی
خوردی ز حماس ضرب شستی
خوردی دو هزار زخم تازه
از دور جدید انتفاضه
آمد به سویت دوباره موشک
برخیز و برو سراغ پوشک
پهپاد و کروز با بالستیک
ریزد به سرت مرتب و شیک!
هرچند زبان دراز هستی
در معرض انقراض هستی
ای طفل حرام موشهدایان
برخیز و سلام کن به پایان
#شیخ_غیرمفید #شعر #انتقام_سخت #طوفان_الاحرار
📜 @sheraneh_eitaa
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | ای که پرسیدی ز من آخوندها کی میروند...😂
شعرخوانی در محفل طنز
#شیخ_غیرمفید
📜 @sheraneh_eitaa
«افسوس که نامهٔ جوانی طی شد»
دوران شباب و عیش، صرف وی شد
آمد ون ارشاد بناگه از دور
کل طرب از دماغ بنده قی شد
*
«این قافلهٔ عمر عجب میگذرد»
گه تند و گهی وجب وجب میگذرد
شادی چو شترمرغ سریع، اما غم
مانند الاغ مش رجب میگذرد
*
«در دهر هر آنکه نیمنانی دارد»
در بزم خودش عیش نهانی دارد
بیدین قدح شراب در دست، ولی
دیندار به دست خویش «رانی» دارد
*
«دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود
غم خوردن بیهوده نمیدارد سود»
تا آن که رود غم از دلت داد بزن:
دودود دورودود دورود دورود دود دورودود!
*
«این کوزه چو من عاشق زاری بودهست»
اما دانی پی چه کاری بودهست؟
این دسته برای اخذ وام بانکی
مشغول مراحل اداری بوده ست
*
«بر چهرۀ گل نسیم نوروز خوش است»
غم گر برود به سرعت یوز خوش است
میگفت زنی به شوهرش: my honey
گر که بخری clothes یا shoes خوش است
*
«پیش از من و تو لیل و نهاری بودهست»
هر فرد پی کسبی و کاری بوده ست
مسئول فلان که هست بر بنز سوار
قبل از سِمتش سوار گاری بوده ست
*
در کارگه کوزهگری رفتم باز
دیدم دوهزار کوزه افتاده دراز
ناگاه یکی کوزه صدا زد چون غاز
کو کوزه«خر» و کوزه«بز» و کوزه«گراز»
*
«در کارگه کوزهگری رفتم دوش»
تا که بخرم کوزه برای مهنوش
مهنوش ولی جواب رد داد به من
من هم شدم از فشار، معتاد، افشوش!
#شیخ_غیرمفید #شعر #شعر_طنز
📜 @sheraneh_eitaa
نخور!
چون نشستی بر سر یک سفره تا اینجا! نخور
کم بلُمبان لقمه را، در حد لالیگا نخور
صاف کردی سفره را چون بولدوزر، آرام باش
هیکل چاقت شده اندازهی پاندا، نخور!
مادری با لهجهی یزدی چنین گفت: «آی پُسر
چار تا لُخمه مونده تو سفره، همش را جا نخور»
یک دلستر باز کردم در خرابات مغان
آروغی فرمود پیر و گفت: «نه حالا نخور»
در بهشت عدن، شیطان گفت با آدم: «بخور»
کاش آدم، هم به خود میگفت هم حوا: «نخور»
حقتعالی در «عبس» دارد پیامی بس مهم:
«هر کجا از هر طریقی هر چه شد پیدا نخور»
جز غذاها چیزهای دیگری هم خوردنیست
هر چه میخواهی بخور، ترجیحاً از اینها نخور:
غم، تأسف، گُل، کتک، رودست، لطمه، حرص، جِر
همچنین افسوس و گول و حسرت و سرما نخور
*
گر شنیدی یک مدیر باکفایت عزل شد
ظاهراً دارد تعجب لاکن اصلاً جا نخور
نازنینا! پست بالاتر گرفتی؟ نوش جان!
با بزرگان میخوری بُر، خواهشاً با ما نخور
ای که از مجرای قانون رانتخواری میکنی
جان جدت لطف کن دیگر از این مجرا نخور
اختلاسی هم اگر کردی همین ایران بمان
پولهای بیزبان را توی کانادا نخور
تا که راحت از گلویت حقمان پایین رود
لااقل از قد بخور از جانب پهنا نخور
آی مسئولی که ترسی از دیابت، گوش کن:
توی نطقت گر شکر خوردی، بخور، بیجا نخور
گفت آقازادهای در گوش آقازادهای:
«بر سر سفره نشستی جان من تنها نخور»
#شیخ_غیرمفید #شعر #شهر_طنز #ماه_رمضان
📜 @sheraneh_eitaa
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | دیه چیچی از ما مُخوای آخدا؟!
مناجات طنز رمضانیه با لهجه یزدی
#شیخ_غیرمفید
📜 @sheraneh_eitaa
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | وخیزد جلی بید یز که علاوهتر خشه
شعرخوانی آقای مهدی پرنیان
#شیخ_غیرمفید
📜 @sheraneh_eitaa
🔰 با اجازه شیخ اجل سعدی شیرازی
یک شهرنشین ساده هستم
بی ناز و قر و افاده هستم
در امر تلاش و کسب روزی
دارای کمی اراده هستم
در حد توان و فرصت و حال
در خدمت خانواده هستم
البته فقط درون اشعار
دنبال شراب و باده هستم
نه کشتهی حزب پایداری
نه عاشق تاجزاده هستم
در فن شریف حقهبازی
وز حیث کلک پیاده هستم
اکنون که حدود بیست روز است
در صحن امامزاده هستم
«بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم»
****
دانی که چرا کشیده کارم
اینجا که چنین غمین و زارم؟
بشنو که دهم برای تو شرح
از موشکلات! بیشمارم
یک واحد شصت و هشت متری
در حومهی شهر یزد دارم
وقتی که به صد وام و پسانداز
با خرج النگوی نگارم
ساکن شدم، از سرور خواندم
آواز به همراه سهتارم:
من صاحبِ خانهام لذا هست
بر وفق مراد روزگارم
اما چو ز هفتصد جهت داد
همسایهی محترم فشارم
«بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم»
****
در واحد چپ برو بیا بود
واحد که نه کاروانسرا بود
هی گله به گله میهمان از
هر سمت روان به سوی ما بود
در راهرو بود کوهی از کفش
در گوش فقط سر و صدا بود
فرزند سعید جیغ میزد
فریاد شکوفه بر هوا بود
هوشنگ در اوج داد و فریاد
دنبال خرید اپتیما بود
جاری منیره آنطرفتر
در حال گلایه از ندا بود
گفتم که کنم در این شلوغی
کاری که به موقع و به جا بود
«بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم»
****
بودم شب جمعه غرق در خواب
گویی که شدهست بمب پرتاب
از واحد روبهرو نه، بالا
همراه صدای شرشر آب
مردی زدهبود زیر آواز
انگار که خورده بود تیزاب
با پا به زمین گرم میکوفت
لابد به هوای ووفر و ساب
با انکر الاصوات عجیبی
میخواند مدام شعر سهراب
میرفت به اوج با صدای
شهرام، معین، مجید اخشاب
خواب از سر من پرید و گفتم
حالا که ندارم اصلا اعصاب
«بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم»
****
در ساختمان ما ببینی
زین گونه امور یک دو جینی
همسایهی سمت راست دارد
در واحد خود چهار نینی
البته نه اینکه آدمیزاد
بلکه سگی از نژاد چینی
همسایهی آنطرف بریزد
بر روی زمین مخاط بینی
همسایهی روبرو مداوم
دارد حرکات اینچنینی
با جامعهی اناث گاهی
دارد مهمانی غیردینی
القصه که اوضاع وخیم است
گفتیم به نالهی حزینی:
تا گسترش عمیق و فهم
فرهنگ آپارتماننشینی
«بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم»
#شیخ_غیرمفید #مهدی_پرنیان #شعر #شعر_طنز
📜 @sheraneh_eitaa
هست در فرهنگ ما معنای افزون، بیشتر
«لنترانی» دارد از «لنیفعلوا» نون بیشتر
بیت قبلی معنی بیهودهای دارد ولی
بیتهای بعد از این دارند مضمون بیشتر
گفت موسی با خدا دربارهی تبلیغ دین
من سخنرانم ولی داداش هارون بیشتر
چون برادرهای یوسف پیش بابا آمدند
گریه میکردند وحشتناک، شمعون بیشتر
گر چه میترسم من از آیات «مدّثّر» ولی
ترسم از آیات 4 و 5 «ماعون» بیشتر
هر چه که بابای لیلی شرط را افزون کند
در میآید لاجرم بابای مجنون بیشتر
ماه من با ماه گردون فرق دارد فی المثل
ماه من خرجش بود از ماه گردون بیشتر
گفت جاری کتایون پیش خواهر شوهرش
من بدم میآید از تو، از کتایون بیشتر
در سیاست میشناسم آدمی بس کاردان
ثروت او هست از اموال قارون بیشتر
قدّ ششصد تا تریلی ادعا دارد ولی
نیست کارایی او از نصف فرقون بیشتر
هدیهی شاسی بلندش را که لو دادند گفت
ما ز یاران چشم یاری داشتیمون! بیشتر
هر زمان یاد براندازان گوگولی کنم
میکنم یاد از جناب «کیم جونگ اون» بیشتر
ای که پرسیدی ز من آخوندها کی میروند
هر زمان کف کرد باد از آب و صابون بیشتر
«دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش»:
کرد ابراهیم ما را له، فریدون بیشتر
«دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما»
گفت پاشیده شده اینجا بسی دون بیشتر
موقع اهدای خون این جمله را تکرار کن
آن که دارد درد مردم میدهد خون بیشتر
#مهدی_پرنیان #شعر #شعر_طنز #شیخ_غیرمفید
📜 @sheraneh_eitaa
9.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | کاش روزی کک بیفتد توی تنبان شما
#شیخ_غیرمفید
📜 @sheraneh_eitaa