eitaa logo
شاعرانه
22هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتی و غمت به سینه ام جای گرفت سودای توام جا به سراپای گرفت چندانکه گذشت سیل اشکم ز میان باران دو دیده در رخم جای گرفت 📜 @sheraneh_eitaa
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت گر تشنگی، ز پا نفکندش غریب نیست آب آن قدر، که دست بشوید ز جان، نداشت در کربلا کشید بلایی که پیش وَهم عرش عظیم، طاقت نیمی از آن نداشت ز آمد شد غم اسرا، در سرای دل جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت در دشت فتنه‌خیز که زان سروران، تنی جز زیر تیغ و سایۀ خنجر امان نداشت - این صید هم که ماند، نه از بابِ رحم بود صیاد دهر، تیر جفا در کمان نداشت... 📜 @sheraneh_eitaa
یرزا احمد جندقى متخلص به «صفایی» دومین فرزند یغماى جندقى است که در سال ۱۲۳۶ ه.ق درخور، مرکز منطقهٔ جندق و بیابانک به دنیا آمد. مادر او هما سلطان از اهالى کاشان و از بستگان حاج ملا احمد نراقى (مجتهد مشهور شیعى) دومین همسر یغماى جندقى است. پدرش یغما، وی را به نام و تخلص ملا احمد نراقی که تخلص «صفایی» داشت «احمد» و «صفایی» نام گذاشت. میرزا احمد تحصیلات مقدماتى را در زادگاهش فراگرفت و سپس نزد پدر و برادرش (میرزا اسماعیل هنر) به تکمیل معلومات خود پرداخت. صفایى جندقى پس از سفرهایى به سمنان و تهران، روستاى جندق را براى اقامت برگزید و تا پایان عمر در همانجا از راه کشاورزى و دامدارى به امرار معاش پرداخت. صفایى جندقى در مدت حیات خود چهار همسر برگزید و از آنان داراى بیست فرزند شد که برخى از آنان اهل ادب و هنر بودند: محمدحسن کیوان ملقب به عمادالشعراء، میرزا محمدحسین متخلص به «فرهنگ» و متولد ۱۲۶۹ ه.ق، میرزا ابوالقاسم وفایى ادیب و خوشنویس و میرزا عبدالکریم که اغلب نسخه‌هاى دیوان صفایى جندقى به خط اوست. محمدحسن کیوان، فرزند ارشد صفایى جندقى از جانب ظل‌السلطان (حاکم اصفهان) به «عمادالشعراء» ملقب شده و در شعر از تخلص «خرد» استفاده مى‌کرده و منظومهٔ هزار و یکشب او حاوى داستان‌هاى نو و ابتکارى است و همو در شمار نخستین شاعرانى است که براى کودکان نیز شعر مى‌سروده‌است. فرزند او میرزا فتح‌الله مشهور به «کیوان ثانى» از شاعران منطقۀ بیابانک بوده و در شعر «پرویز» تخلص مى‌کرده‌است. دیوان چاپى صفایى جندقى شامل غزلیات، انابت‌نامه، رباعیات انابیه، رباعیات عاشقانه، ماده تاریخ‌ها، مراثى عاشورایى در ۱۱۴ بند، مثنوى «رقیه‌نامه» حاوى ۳۱۵ بیت، نوحه‌ها و ترجیع‌بند است که با تصحیح آقاى سید على آل داود توسط چاپ و انتشارات آفرینش در سال ۱۳۷۰ چاپ و منتشر شده‌است. 📜 @sheraneh_eitaa
safayee.gif
حجم: 8.2K
فلک سرگشته تر گردد که با ما ندارد هرگز آهنگ مدارا چو بختم باژگون افتد که چون خویش به دوران داردم پیوسته دروا نه ازتوحید آسودم نه از شرک نه طرف از کعبه بستم نه کلیسا ز مستوری چه لافم یا ز مستی نه کام از فسق حاصل شد نه تقوی مرا کیشی برون از کفر و دین به نه مسلم رهبرم باید نه ترسا خدا را ناید از بیدل صبوری دلی باید که تا پاید شکیبا به صد جهد آخر از سودای عشقش شدم چون حسن او در پرده رسوا به کیش عشقم این زشت است باری که بر دوزم نظر زان روی زیبا نبندم دیده از دیدار خورشید روا نبود که وامانم ز حربا سراپا در منش بین تا بدانی تهی از خود پرم از وی سراپا صفایی من کیم کز عشق سرکش خرد را گشت مشت خودسری را 📜 @sheraneh_eitaa
در پای تو جز مرگ هوس نیست مرا دردا که امید دسترس نیست مرا بر کنگره ی تو بال سیمرغ شکست افسوس که پرواز مگس نیست مرا 📜 @sheraneh_eitaa
ای دوست ز دست تو به دردم شب و روز با هجر قرین ز وصل فردم شب و روز این گشت رقیب وآن دهد پند مرا با دشمن و دوست در نبردم شب و روز 📜 @sheraneh_eitaa
یا رب به محبت خود انبازم کن درهای یقین به روی دل بازم کن با آه شراره خیز دمسازم کن با اشک ستاره ریز همرازم کن 📜 @sheraneh_eitaa
سازی اگرم به سینه مأوا چه شود در دیده ی روشنم کنی جا چه شود هر روز به خاک کوچه ها می گذری یک شب به سر من ار نهی پا چه شود شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
الهی مهربان کن دلبر نامهربانم را به دل جویی برانگیز از تفضل دلستانم را به درد عشق بی رحمی بکن چندی گرفتارش بخر از دست این کافر دل بی رحم جانم را به داغ گل رخی چون خود دلش در خار خار افکن بداند تا چه سان افکنده آتش خان و مانم را به رنج هجر چون من یک دو روزی آزمونش کن براو بگمار چندی این غم افزا امتحانم را فکن لیل وش از سودای مجنونش به سر شوری که جوید رنج کمتر جسم و جان ناتوانم را به دست چاره فرمایی مگر پوید به سر وقتم رسان درگوشش ای پیک صبا یکره فغانم را مگر پایی نهد از راه غم خواری به بالینم بر او ساز اندکی مشهود اندوه نهانم را از این خوشتر به خونم دامنی بالا زند دیدی ببر زین تلخ کامی ها خبر نوشین دهانم را روان کردم ز مژگان جوی و دارم چشم کز رحمت بر این سرچشمه بنشانند آن سرو روانم را ز خاکم بوی غم خواهی شنید ار بگذری بر من پس از مردن که یابی مشت خاکی استخوانم را اگر یک نکته جز راز وفایت گفته ام با دل به کیفر لال بینی در دم رفتن زبانم را به تو یک حرف جز شرح حدیث عشق بنگارم الهی تیغ قهر از هم فرو ریزد زبانم را چو رعد از فرط شفقت زار نالیدی بر احوالم صفایی کوه اگر شطری شنیدی داستانم را 📜 @sheraneh_eitaa