eitaa logo
شاعرانه
22هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ذاتی چنان اهریمن و دژخیم دارند چرکی چنان یک غده‌ی بدخیم دارند کودک کشی و زن کشی در ذاتشان است از سالگرد حاج قاسم بیم دارند 📜 @sheraneh_eitaa
( با همه ی بی سر و سامانی ام ) در پیِ یک همسرِ ایرانی ام گرچه شده عرصه به من تنگِ تنگ در طلبِ خانه اعیانی ام عاشق رسمی شدنم تا کنون بیست و سه سال است که پیمانی ام گرچه نرفتم به صفاهان و یزد عاشق قطابم و بریانی ام لب نزدم بنده به نان چند روز عاشق خواننده لبنانی ام تا بکنم سیر شکم روز و شب بیست و سه روز است به مهمانی ام هست معدل نه و هفتاد و پنج در طلب رشته ی عمرانی ام جمعه که شد بیل و کلنگم به کف کارگر خسته ی میدانی ام شب بشوم داخل یک مجتمع پاس دهم شاغل دربانی ام حل بکنم جدول و پاکش کنم روی یکی جدول سیمانی ام بار گرانی به تنم شد گران در طلب فت و فراوانی ام گریه شده کار شب و روز من شعر بخوان تا که بخندانی ام 📜 @sheraneh_eitaa
علیرضا تیموری متولد 16دی 1349 روستای چایان شهرستان رزن استان همدان است و از سال 1350 در کرج ساکن هست. تحصیلات وی دیپلم بهداشت محیط از هنرستان فارابی کرج و کارمند رسمی دانشکده کشاورزی کرج (وابسته به دانشگاه تهران) می‌باشد. چون در دانشگاه با دانشجو سروکار داشت به ذهنش رسید می‌تواند با شعر ارتباط بهتری با مخاطبان برقرار کند. اولین شعرش را در یک اردوی دانشجویی برای دانشجویان سرود. به علت مشغله‌کاری در هیچ کلاسی شرکت نکرده و شاعری را یک موهبت الهی دانسته و در خود کشف نموده است. 📜 @sheraneh_eitaa
چهره اش دایم پریشان و نژند قد او کوتاه طبع او بلند پر ز وصله کفش و جورابش بود جیب او سوراخ همچون یک سرند هست مستاجر ز بعد بیست سال با چنین اوصاف باشد مستمند چون حقوقش را به خانه می برد همسرش بر او زند بس نیشخند با حقوق کل ماهش می خرد یک حلب روغن دوتا هم کله قند هم اضافه کارها کم گشته و کارت های هدیه دیگر نیستند نیست دیگر حق ماموریتی تا رود رشت وخراسان وسهند بس که نسیه برده او از سوپری کاسبان شهر هم با او بدند وام هایش بی شمار و سوددار می زند بر فیش او هرماه گند بعد عمری کار باشد روزمزد کس نپرسیده خرت اما به چند آرتروز دیسک کمر اعصاب خرد صد مرض بر جسم او زد پوزخند هست ارباب رجوعش بس زیاد می رسد آسیب و گاهی هم گزند بعد عمری قسط دادن این بشر یک لگن بگرفته نام آن سپند تا که استخدام گردد خوانده است بز بیاری در چرای گوسفند چونکه پرسیدم ز شغل و حرفه اش خنده ای کرد و بگفتا کارمند 📜 @sheraneh_eitaa
تا که آمد خانه بهمن برق رفت تا که خارج گشت سوسن برق رفت خشتک شوهر دوباره پاره شد تا نمودم نخ به سوزن برق رفت تا که شد آغاز سریال اوشین داد زد سیما و سوسن برق رفت در صف نان نوبت بنده رسید چونکه شد گاهِ شمردن برق رفت رفته بودم عکس گیرم از بدن در اتاق سی تی اسکن برق رفت توی آشپزخانه مشغولم به کار تا که روشن گشت همزن برق رفت میهمان آمد سرم آوار شد تا شدم مشغول پختن برق رفت بچه در تی وی فلش را جا زد و تا که شد آغاز بتمن برق رفت روم بر دیوار رفتم مستراح در حمام و توی گلخن برق رفت رفته ام حمام و موها پر ز کف دوش باز و گاه شستن برق رفت مرغ و ماهی در فریزر شد خراب بس که شد خاموش روشن برق رفت پختم از گرما چو کولر شد خموش بس که هنگام وزیدن برق رفت گفت بابا جان بزن کانال دو تا خبر آید ز لندن برق رفت دزد آمد کرد جارو خانه را چونکه آمد خانه رهزن ، برق رفت 📜 @sheraneh_eitaa