eitaa logo
شاعرانه
26.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
787 ویدیو
79 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
غم دیدم از آن کس که مرا می باید ببریدم از و تادل من بگشاید نا دیدن او مرا همی بگزاید گرگ آشتیی کنم چه تا پیش آید 📜 @sheraneh_eitaa
دل من خواهی و اندوه دل من نبری اینْت بی‌رحمی و بی‌مهری و بیدادگری تو بر آنی که دل من ببری دل ندهی من بدین پرده نیم، گر تو بدین پرده دری غم تو چند خورم و انده تو چند برم نخورم تا نخوریّ و نبرم تا نبری 📜 @sheraneh_eitaa
این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید این تویی کز تو مرا روز چنین باید دید من همانم که به من داشتی از گیتی چشم چه فتاده ست که در من نتوانی نگرید من همانم که مرا روی همی اشک شخود من همانم که مرا دست همی جامه درید زندگانی را با مرگ بدل باید کرد چو مرا کار ازین کار بدین پایه رسید دل من بستدی و باز کشیدی دل خویش دل ز من بیگنهی باز نبایست کشید نفریبی تو مرا کز تو من آگه شده ام من نخواهم سخن و لابه تو نیز خرید دل بدخواه من از انده من شادی کرد دوستی کس چو تو بد عهد و جفا کار ندید آنچنان کار بیکبار چنین داند شد در همه حال زهر کار نباید ترسید 📜 @sheraneh_eitaa
farrokhi.gif
7K
ابوالحسن علی بن جولوغ فرخی سیستانی شاعر بزرگ ایرانی اواخر سدهٔ چهارم و اوایل سدهٔ پنجم هجری قمری است. وی علاوه بر تسلط بر شعر و ادب در موسیقی نیز مهارت داشت و بدین وسیله توانست به دربار ابوالمظفر شاه چغانیان و سپس به دربار سلطان محمود غزنوی راه یابد و منزلتی والا بدست آورد. فرخی را یکی از بهترین قصیده‌سرایان ایرانی می‌دانند تا جایی که گفته‌اند سخن سهل و ممتنع در عربی خاص ابوفراس حمدانی و در فارسی خاص فرخی است. تاریخ فوت او را ۴۲۹ هجری قمری ذکر کرده‌اند. 📜 @sheraneh_eitaa
سر زلف تو نه مشکست و به مشک ناب ماند رخ روشن تو ای دوست به آفتاب ماند همه شب زغم نخسبم که نخسبد آنچه عاشق منم آن کسی که بیداری من به خواب ماند زفراق روی و موی تو زدیده خون چکانم عجبست سخت خونی که به روشن آب ماند سر زلف را متابان سر زلف را چه تابی که در آن دو زلف ناتافتگی به تاب ماند تو به آفتاب مانی و ز عشق روی خوبت رخ عاشق تو ای دوست به ماهتاب ماند 📜 @sheraneh_eitaa
باز یارب چونم از هجران دوست باز چون گم گشته ام جویان دوست تا همی خایم لب و دندان خویش ز آرزوی آن لب و دندان دوست دیدگانم ابر درافشان شده ست زآرزوی لفظ درافشان دوست من نخسبم بی خیال روی یار من نخندم بی لب خندان دوست من به جان با دوست پیمان کرده ام نشکنم تا جان بود پیمان دوست من چنینم یار گویی چون بود آن خود دانم ندانم آن دوست 📜 @sheraneh_eitaa