کم کمک با زندگی ام ساختم
مُردم اما بی صدا پرداختم
این سرای من کمین گاهی نداشت
اسمان من خریداری نداشت
آسمانی کو ابرش را شکافت
دم دمی بود و دمی با ما نساخت
هم شکاف و هم فرو برد او در آن
دست های کافرش در قلبمان
دست او با قلب من سازش نداشت
زندگی جایی برای او نداشت
من خودم را پای عشقش باختم
من نفس را با نگاه انداختم
او اما چاره اش ماندن نبود
رفت اما خب این رفتن نبود
یار رفت از دیده اما در دلم
من سراسر او شدم تا دیده ام
#فنا #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa