eitaa logo
شاعرانه
22هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
نیست کس به عهد ما یار یار خویش را دوست خصم جان بود دوستدار خویش را آن سیاه کوکبم کز غم تو کرده‌ام تیره همچو روز خود روزگار خویش را او به رخش ناز و من خاک رهگذر چسان دست بر عنان زنم شهسوار خویش را مهر من طلوع کند در هوای خود ببین اضطراب ذره بی‌قرار خویش را باز پیچ و خم مکن همچو شعله‌ام یا برون کن از دلم خارخار خویش را شد دل چون گدا خون ز رشک تا به کی یار شهر بنگرم شهریار خویش را مردم از ندیدنش ای خوش آن زمان که من دیده بر رخ افکنم گلعذار خویش را 📜 @sheraneh_eitaa
moshtagh.gif
حجم: 8K
میر سید علی مشتاق اصفهانی (زادهٔ سال ۱۱۰۰ یا ۱۱۰۱ هجری قمری و درگذشتهٔ سال ۱۱۶۹ یا ۱۱۷۰ هجری قمری) از بنیانگذاران دوره بازگشت بود. مقبرهٔ او در گورستان تخت پولاد اصفهان است. 📜 @sheraneh_eitaa
از عشق گلبنی است چو بلبل فغان ما کز سرکشی بخاک فکند آشیان ما در وصف لعل دلبر شیرین بیان ما شاخ نبات گشت زبان در دهان ما رفتیم با سعادت عشق تو زیر خاک گو روزی هما نشود استخوان ما رفتیم و خون ریخته بر خاک بس بود چون صید تیر خورده بکویت نشان ما آهی نمی‌کشیم که گردد خطا ز خصم تیری نمی‌جهد بغلط از کمان ما صدجام می شکستگی از رنگ ما نبرد گویا زپی بهار ندارد خزان ما سرگشته مانده‌ایم درین گلستان که نیست شاخ گلی که سرنکشد ز آشیان ما کاهید بسکه بی‌تو تن ناتوان ما شد همچو نی ز مغز تهی استخوان ما مشتاق طبع عالی ما نیست دون‌پرست گردد کجا بگرد زمین آسمان ما 📜 @sheraneh_eitaa
تو و از ناز سرگرانی‌ها من از شوق جان‌فشانی‌ها پیش قد تو نوجوان خجل است سرو نوخیز از جوانی‌ها هست نخلی قدت که برنخورد باغبانش ز باغبانی‌ها گو کشد این دو روزه هجرانم کرده‌ام با تو زندگانی‌ها صوفیان را خوشست گاه سماع بر دو کون آستین‌فشانی‌ها من و مشتاق و درد ناکامی تو و اغیار کامرانی‌ها 📜 @sheraneh_eitaa
درد دل ما که داستان دگر است محتاج بتقریر و بیان دگر است این قصه ز هر زبان بیانش ناید افسانه عشق را زبان دگر است 📜 @sheraneh_eitaa
روزی مشتاق بر دماغ من و تو بوئی نخورد از گل باغ من و تو اما هر شب ز آتش داغ من و تو افروخته تا صبح چراغ من و تو شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
عالم همه هیچ و کار عالم همه هیچ نفع و نقصان و شادی و غم همه هیچ با مهروشی دمی زنی گر چون صبح باشد همه آن دم و جز آن دم همه هیچ 📜 @sheraneh_eitaa
ای آنکه ترا همیشه عصیان کار است و آنرا گوئی چه‌قدر و چه مقدار است پرهیز کن از گنه بود گرچه قلیل اندک اندک چو جمع شد بسیار است 📜 @sheraneh_eitaa
تو را فلک به من ای ماه مهربان نگذاشت چراغ کلبهٔ من بودی آسمان نگذاشت چه از بهار خود آن شاخ گل به گلشن دید که شد خزان و بر آن مرغی آشیان نگذاشت تو چون ز غیر شناسی مرا که هرگز فرق گلی میانهٔ گلچین و باغبان نگذاشت به تن ، مپرس چُو شمعَم شبِ فراق چه کرد؟ گداز عشق که مغزم در استخوان نگذاشت به باغِ خویش مَدِه کود هم کنون ، که در آن، گلی به شاخ گلی غارت خزان نگذاشت هزار صید به هر سو فکند و حیرانم که صیدافکن من تیر در کمان نگذاشت فغان که رفت چو شمع از میان و با تو شبی حدیث سوز تو مشتاق در میان نگذاشت... 📜 @sheraneh_eitaa
مشتاق جفای یار بهر من و تست خونخواری آن نگار بهر من و تست در گلشن عشقش که پر است از گل و خار گل بهر خسان و خار بهر من و تست 📜 @sheraneh_eitaa