vatvat.gif
حجم:
7K
امام سعدالملک رشیدالدین محمد بن محمد بن عبدالجلیل عمری کاتب بلخی معروف به رشید وطواط شاعر نامی قرن ششم است. وی در سال ۴۸۱ هجری قمری در بلخ چشم به جهان گشود و در سال ۵۷۳ هجری قمری در گرگانج خوارزم بدرود حیات گفت.
وی دبیر دیوان اتسز خوارزمشاه بود و به خاطر اندام کوچکش به او لقب «وطواط» (به معنای خفاش یا نوعی پرستو) دادند.
وطواط به فارسی و عربی شعر میسرود و به هر دو زبان آثاری منثور نیز دارد. از جمله آثار منثور مشهور فارسی وی میتوان به «حدائق السحر فی دقائق الشعر» اشاره کرد.
#معرفی_شاعر #وطواط
📜 @sheraneh_eitaa
تویی که خنجر تو شد مکان آتش و آب
زبان رمح تو شد ترجمان آتش و آب
بدست خشم تو و عفو تو سپرد فلک
بوقت جفوت و صفوت عنان آتش و آب
رواق حشمت تو بربر سپهر و نجوم
نطاق خدمت تو بر میان آتش و آب
ز تف سینه و اشک دیده ماند ستند
مخالفان تو اندر میان آتش و آب
خدایگانا، معدوم و مندرس گشتست
ز عنف و لطف تو نام و نشان آتش و آب
حمابت تو شده پاسبان ملت و ملک
سیاست تو شده قهرمان آتش و آب
ز جنگ و صلح تو بیم و امید اختر و چرخ
ز مهر و کین تو سود و زیان آتش و آب
تبارک الله؛ از آن تیغ آسمان صفتت
که هست بر صفحاتش قرآن آتش و آب
ستارگان را بر آسمان قرآن باشد
مگر که تیغ تو شد آسمان آتش و آب
ز تیغ و گرز تو باشد نفیر جوشن و خود
ز طعن و ضرب تو باشد فغان آتش و آب
حسامت آتش و آبست و این شگفتی بین
که هست دولت و دین در امان آتش و آب
بملک های شگفتست تیغ تو ضامن
هزار ملک نگر در ضمان آتش و آب
وجود گوهر اگر در صمیم کان باشد
چراست گوهر تیغ تو کان آتش و آب ؟
چو حد تیغ تو دیدند عاقلان گفتند
که: هست جای اجل بر کران آتش و آب
ز رأی روشن و از طبع صافی تو کنند
اگر کنند به حق امتحان آتش و آب
دریغ کاتش و آبست بی زبان، ورنی
همه ثنای تو گفتی زبان آتش و آب
نهاد آتش و آبست بی روانی، ورنی
همه روای تو جستی روان آتش و آب
جهان ز خنجر تو پر ز آتش و آبست
مگر که خنجر تو شد جهان آتش و آب
بکند عدل تو بیخ بنای فتنه و ظلم
ببرد باس تو زور و توان آتش و آب
بفر خدمت صدر تو چون خلیل و کریم
برسته ناصح تو از هوان آتش و آب
بوقت سوختن و ساختن پدید کنند
عقاب و عفو تو سر نهان آتش و آب
همیشه تا که ببالا و پست دارد میل
تن خفیف و سرشت گران آتش و آب
بچهره زرد ، بپیکر گداخته بادا
عدوی مملکت تو بسان آتش و آب
دل مخالف و چشم منازعت بادا
چو ابر وقت بهاران مکان آتش و آب
بزیر ران جلالت زمانه رام چنانک
شود هوا و زمین زیر ران آتش و آب
#وطواط #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
دشمن چو بدانست که : احوالم چیست
بر تلخی زندگانی من بگریست
بدحال تر از من اندرین عالم کیست ؟
در آرزوی مرگ همی باید زیست
#شعر #وطواط
📜 @sheraneh_eitaa
1.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشمی دارم ، همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است ، چون دوست در اوست
از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست
#شعر #وطواط
📜 @sheraneh_eitaa
هر کس ، که نهاد کار ما می بیند
دامن ز وفای ما همی در چیند
روزی ، که ز منزل بقا برخیزد
کس نیست که در ماتم ما بنشیند
#شعر #وطواط
📜 @sheraneh_eitaa
در دل ز غم عشق تو ناری دارم
وز آب دو دیده پر کناری دارم
با این همه همچو باد، گاه و بی گاه
با خاک سر کوی تو کاری دارم
#شعر #وطواط
📜 @sheraneh_eitaa
بس شب به دعا دو دست برداشته ام
بس روز به راه تو نظر داشته ام
از خویشتنم خیر مبادا ! همه عمر
گر بی تو ز خویشتن خبر داشته ام
#شعر #وطواط
شبتون در پناه حق🌙
📜 @sheraneh_eitaa
هست ایام شمس دین نوروز
هست بر کامها دلش فیروز
روز حاسد ز کین او چون شب
شب ناصح ز مهر او چون روز
چرخ بیدادگر ز هیبت او
کرده جامه کبود و قامت کوز
سروری با طبیعتش مقرون
مهتری در جبلتش مر کوز
پشت و روی مخالفان گشته
چفته و زرد چون کمان و چو توز
ای بقدر آسمان مهر آرای
وی برای آفتاب مهر افروز
از نسیم شمایل تو شده
همچو فصل بهار عهد تموز
نیست با علم تو بعالم در
راز مستور و نکتهٔ مرموز
یافتی هر چه خواستی از بخت
صبر کن ، کین نمونه ایست هنوز
سرورا، در مصاف باره بتاز
از بداندیش ملک کینه بتوز
سینهٔ دشمنان بنیزه بدر
دیدهٔ حاسدان بتیر بدوز
گاه کار ولی چو عدو بساز
گاه جان عدو چو عدو بسوز
تا بسعی بهار هر سالی
نو عروسی شود جهان عجوز
باد بختت همیشه راه نمای
باد چرخت همیشه نیک آموز
زیر سنگ صواعق گیتی
کوفته فرق دشمن تو چو گروز
#شعر #وطواط
📜 @sheraneh_eitaa
در دل ز غم عشق تو ناری دارم
وز آب دو دیده پر کناری دارم
با این همه همچو باد، گاه و بی گاه
با خاک سر کوی تو کاری دارم
#شعر #وطواط
📜 @sheraneh_eitaa
دشمن چو بدانست که : احوالم چیست
بر تلخی زندگانی من بگریست
بدحال تر از من اندرین عالم کیست ؟
در آرزوی مرگ همی باید زیست
#وطواط #شعر
📜 @sheraneh_eitaa