eitaa logo
شاعرانه
27.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
768 ویدیو
78 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
آن خداوندی که عالم آن اوست جسم و جان در قبضهٔ فرمان اوست سوره حمد و ثنای او بخوان کآیت عز و علا در شأن اوست گر ز دست دیگری نعمت خوری شکر او می کن که نعمت آن اوست بر زمین هر ذرهٔ خاکی که هست آب خورد فیض چون باران اوست از عطای او بایمان شد عزیز جان چون یوسف که تن زندان اوست بر من و بر تو اگر رحمت کند این نه استحقاق ما، احسان اوست از جهان کمتر ثناگوی ویست سیف فرغانی که این دیوان اوست 📜 @sheraneh_eitaa
تربت دوای دردهای لاعلاج است شش گوشه هم روی سر عاشق چو تاج است آمد شب جمعه ولی جامانده هستیم یک بوسه بر روی ضریحت احتیاج است... شبتون در پناه امام حسین(علیه السلام) ✨💛 📜 @sheraneh_eitaa
صبح است و صبا مشک‌فشان می‌گذرد دریاب که از کوی فلان می‌گذرد برخیز چه خسبی که جهان می‌گذرد بویی بستان که کاروان می‌گذرد |صبحتون بخیر و در پناه امام زمان(عج) 💚🌿 📜 @sheraneh_eitaa
دیر یا زود می‌رسد از راه با سپاه ستاره حضرت ماه تاجدار ملوک انس و ملک بر سرش تاج روشنای پگاه از وجودش منور است جهان به عدم کرده است نیم‌نگاه بانگ اهلا و سهلا از همه سو می‌رسد در قدوم او ناگاه او که بر روی دوش خود دارد پرچم لا اله الا الله تا که نام حسین می‌آید می‌شود اشک‌های او خونخواه کاسه بردار و سوی او بشتاب از گدایان ندارد او اکراه 📜 @sheraneh_eitaa
ای نور دیده، رهبر آزاده ام!! لب تر کنی تا پای جان آماده ام من افتخارم رهروی در راه توست من عاشقی بی رنگ و رو، دلداده ام پرچم نماد استقامت بوده است پرچم اگر سوزد ز پا افتاده ام دریا دل و همراه با رزمندگان سیّد علی فرمان دهد"سر" داده ام دشمن به پا خیزد بداند من همان فرزند ایران و بسیجی زاده ام من با شهادت عهد و پیمان بسته ام من خاک خورده ی جهاد و جاده ام 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
چنان با غم عشق خو کرد دل که گویی که عشق است خود جان ما 📜 @sheraneh_eitaa
نباشد در جهان همچون تو یاری بتی، سنگین دلی، سیمین عذاری سمن بویی، به قد سرو بلندی گل اندامی، به رخ رشک بهاری رقیبش خار و او گلبرگ خندان ملامت می کشم از دست خاری به ترک اختیار خویش کردم که از عاشق نیاید اختیاری محقق جان برافشانم ز غیرت چو بینم بر گل رویش غباری کنارش در میان گیرم به مستی میانش گر ببینم در کناری اگر حیدر سخن گوید ز لعلش کنم در گوش جان چون گوشواری 📜 @sheraneh_eitaa
ghodsi.gif
7.9K
حاجی محمّدجان قدسی مشهدی یکی از شاعران و سخنوران ایرانی قرن یازدهم هجری قمری است. او در ابتدای زندگی از طریق بقالی زندگی می‌کرد اما پس از آنکه در شاعری مشهور شد به هندوستان رفت و وارد دربار شاه جهان شد. از قدسی مشهدی دیوانی بر جای مانده که در سال ۱۳۷۵ توسط انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد به کوشش محمّد قهرمان به چاپ رسیده است. قدسی در سال ۱۰۵۶ هجری قمری درگذشت و در آرامگاه شاعران کشمیر دفن شد. 📜 @sheraneh_eitaa
رسید یار و ز من بر سر عتاب گذشت چه گویمت که چه بر دل ز اضطراب گذشت نبرد غنچه بختم سوی شکفتن راه گل امیدم ازین باغ در نقاب گذشت کجاست عشق که در دیده‌ام نمک پاشد که روزگار به آسودگی و خواب گذشت به بزم شوق گر این نشاه می‌دهد می عشق هزار حیف ز عمری که بی‌شراب گذشت نگه ز رشک به رویش نبرد ره قدسی چو روزگار تو محروم از آفتاب گذشت 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای مجید تال به لحظه ای که حسن بین کوچه هق هق کرد آه از این روزگار بی انصاف آه یا صاحب الزمان برگرد 📜 @sheraneh_eitaa
هر شبی تا به سحر زار بگریم ز غمت اندکی خسبم و بسیار بگریم ز غمت رحمت آری، اگر این گریه ببینی، لیکن خفته باشی تو، چو بیدار بگریم ز غمت خار خار گل رویت، چو به باغی بروم بروم بر گل و بر خار بگریم ز غمت دل من بی‌رسن زلف تو چون سنگ شود بر دل تنگ به خروار بگریم ز غمت بر سر کوی تو، از شوق تو، من هر نفسی 📜 @sheraneh_eitaa
همه شب با دل خرم لب خندان سوسن کند آزادی ات ای سرو خرامان سوسن پای در دامن اندیشه به مداحی توست سر فرو برده ز فکرت به گریبان سوسن پیچ و تاب از شکن طرِّهٔ سنبل بگشای تا که بر باد دهد زلف پریشان سوسن تا ثنای تو بر اوراق چمن بنویسد قلم تیز گرفته است به دندان سوسن دستهٔ گل که در اوصاف تو بست ابن‌حسام تازه تر زین ندمد از گل حسّان سوسن دستهٔ هفت گل از باغ طبیعت بستم کس نبسته است بدینسان ز گلستان سوسن تحفهٔ این گل رنگین بپذیر از سر لطف همچنان چون پدرت از کف سلمان سوسن هر کسی تحفه به نوعی ز دل و جان آورد مور بال ملخی پیش سلیمان آورد 📜 @sheraneh_eitaa
ای لفظ ترا لؤلؤی لالالالا وی کار قد سرو خرامت بالا گفتی که نکو کنم چو عارض حالت حالم چو شکنج زلف کردی حالا 📜 @sheraneh_eitaa
یارب به درت شب نیازست امشب با دوست مرا نوبت رازست امشب قلبست و خلاص خواهم از دل زان روی در بوته عشق در گدازست امشب 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ‍ صبحی کہ بتابد بہ دلم روے چو ماهت آن صبح بہ ڪام من و دل باشد و دنیا |صبحتون پرازعشق و امید 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرست نسیمی که سلام تو رساند وز دست فراقم به سلامت برهاند 📜 @sheraneh_eitaa
در عشق به جز بلا ندیدند جز درد دل و عنا ندیدند چندانک پی وفا سپردند غیراز ستم و جفا ندیدند گشتند به تیغ غصه مقتول در فرقت و خون‌بها ندیدند جان و دل خویش را زمانی از محنت و غم رها ندیدند در دست بلای عشق خود را جز عاجز و مبتلا ندیدند گشتند بسی درین بیابان سرگشته و رهنما ندیدند بسیار درین طلب بمردند از درد دل و دوا ندیدند 📜 @sheraneh_eitaa
ای روی تو آرزوی دل‌ها شادیّ غمت به روی دل‌ها ای حلقۀ زلف تو همیشه آشفته ز گفت‌وگوی دل‌ها بشکسته به جویبار عشقت سنگین دل تو سبوی دل‌ها در انگله‌های زلف مشکینت افکند زمانه گوی دل‌ها غارتگر زلف تو میان چیست در بسته به جست‌وجوی دل‌ها پی در پیِ تو هزار فرسنگ بتوان آمد به بوی دل‌ها تا با دهن تو می‌نشیند بس تنگ شدست خوی دل‌ها 📜 @sheraneh_eitaa
در عشق هیچ درد چو درد فراق نیست بر دل غمی بتر ز غم اشتیاق نیست از من مخواه صبر و مفرمای دوریم کم طاقت صبوری و برگ فراق نیست در عشق طاق ابروی آن جفت نرگست یک دل به من نمای که از صبر طاق نیست گفتی که وصل ما و ترا اتفاق هست ما متفق شدیم و ترا اتفاق نیست عمری چو حلقه بر در وصل تو سر زدیم عشقت جواب داد که کس در وثاق نیست 📜 @sheraneh_eitaa
fayyaz.gif
8.4K
ملا عبدالرزاق علی بن حسین لاهیجی متخلص به فیاض (درگذشتهٔ ۱۰۷۲ قمری) از متکلمان مسلمان و شیعه، صاحب تألیفاتی چون گوهر مراد، سرمایه ایمان و شوارق الالهام است. او و فیض کاشانی شاگرد و داماد ملاصدرا بودند. میان فیاض و فیض دوستی برقرار بود. او از فیض با احترام یاد می‌کند و گاهی با عنوان «بعض افاضل اخواننا الالهیین» نام می‌برد. ملاصدرا به وی لقب «فیاض» را داد. دختر ملاصدرا و همسر لاهیجی، ام‌کلثوم (۱۰۱۹-۱۰۹۰ق) نام داشت که زنی فرهیخته و فاضله بود که علوم حِکمی را نزد پدر و همسرش آموخت و گاه در مجالس علما شرکت می‌کرد و با آنان مباحثه می‌کرد. 📜 @sheraneh_eitaa
الا یا ایّها السّاقی ادر کأساً و ناولها که اقبال تو آسان کرد بر ما حلّ مشکل‌ها الا ای کعبة مقصود رخ بنما که تا عمری درین وادی به امید تو پیمودیم منزل‌ها ره گم کرده چون یابم کزین جمّازه آرایان به گوشم مختلف می‌آید آواز زلازل‌ها مگر تقدیر شد یارب که کشتی‌های مشتاقان ازین گرداب‌ها هرگز نبیند روی ساحل‌ها ره پست و بلندی دارد این وادی خبر دارم سبک بندید ای جمّازه‌داران بار محمل‌ها چنان افتاده بارو خر گرانباران دانش را که تا روز جزا بیرون نمی‌آیند ازین گل‌ها به پای جسم نتوان رفت ره فیّاض امدادی که بار از دوش برداریم و بربندیم بر دل‌ها 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | تقدیم به حضرت فاطمه سلام الله علیها نمرودیان سرکش و اصحاب بولهب دامن زدندآتش خشم و نفاق را در سوخت ناگهان و جهان گریه اش گرفت تا خواست بازگو کند این اتفاق را در سوخت، خانه سوخت، زمین سوخت، عرش سوخت غمناله های سوره‌ی کوثر شنیده شد وقتی که خون یاس زمین را دچارکرد پیراهن تمامی گلها دریده شد ای ریسمان کفر که در فکر بیعتی حبل المتین علیست کجا میکشانی اش؟ او راز خلقت است فراموش کرده ای؟ ای بی خبر ز منزلت آسمانی اش بعد از تو چاه شاهد بغضی عظیم بود بعد از تو ماه در دل شب کوچه گرد شد مردی که بود هر نفسش شادی آفرین بعد از تو نخل از پس نخل آه و درد شد مادر چه قدر نام قشنگی برای توست بانو چه قدر لایق این اسم اعظمی حتی به بوریای تنش فکر کرده ای اصلا تو نوحه خوان عزای محرمی بی شک فدک مقابل چشم تو کوچک است وقتی خدا زده‌ست فلک را به نام تو هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده ی عالم دوام تو 📜 @sheraneh_eitaa
تا کی هواپرستی و برگردی از خدای تا چند دین فروشی و دنیای دون خری در نه قدم به صدق چو مردان راهرو زین جای پر خطا مگر از صدق بگذری 📜 @sheraneh_eitaa
گر مه و گر زهره و گر فرقدی از همه سعدان فلک اسعدی نیستی از چرخ و از این آسمان سخت لطیفی، ز کجا آمدی؟ چونک به صورت تو ممثل شوی ماه رخ و دل‌بر و زیبا قدی از تو پدید آمده سودای عشق وز تو بود خوبی و زیبا خدی گم‌شدهٔ هر دل و اندیشه‌ای هر چه شود یاوه توش واجدی خاتم هر ملک و ممالک توی تاج سر هر شه و هر سیدی نوبت خود بر سر گردون زدند چونک دمی خویش بر ایشان زدی هر بدیی کو به تو آورد رو خوب شود، رسته شود از بدی ای نظرت معدن هر کیمیا ای خود تو مشعلهٔ هر خودی در خور عام‌ست چنین شرح‌ها کو صفت و معرفت ایزدی؟ گر برسد برق از آن آسمان گیرد خورشید و فلک کاسدی 📜 @sheraneh_eitaa
دل من، چون به عشق مایل شد عشق در گردنش حمایل شد چون دل و عشق متفق گشتند دل من عشق گشت و او دل شد گاه بر رست چون نبات از گل از دلم عشق و گاه نازل شد روی بنمود و دل ببرد و نشست کار من در فراق مشکل شد من نمی‌دانم این بلا، دل را از چه افتاده وز چه حاصل شد؟ ای عراقی، مکن شکایت دل این بس او را که عشق منزل شد 📜 @sheraneh_eitaa
دیدم میان ظلمت شب نور روز را کردم بسی تأمل و جای تأملست گفتم مگر که هاله مشکست گرد ماه یا بر جبین زهره فروغ تو کاکلست شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
بخت و اقبالِ مرا با بودنت خوش کرده ای ای دلیلِ حالِ خوبم ، صبح زیبایت بخیر❤️ |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
صبحدم بر کف نهادم جام عشق تا شدم سرمست و بی آرام عشق دل که در دستم نیامد دامنش چون شفق در خون زدم پیراهنش در مشام جانم آمد بوی دوست چون ملک چرخی زدم در کوی دوست ساقی آمد جام جان‌افروز داد بلبلان را مژده نوروز داد عندلیب باغ شوق از وصف اوست اهل مجلس را برون آرد ز پوست هر یک از مستی نوائی ساخته غلغلی در عرش و فرش انداخته گرد هستیها ز دامن توخته پای همت بر دو عالم کوفته از میان برخاسته گفت و شنود رهروان غیب در عین شهود حاضران جمع یک رنگ آمده شیشه اغیار بر سنگ آمده حاجیان کعبه صدق و صفا بسته احرام از بیابان وفا در حریم قدس مرغان حرم کرده هنگام نوا از سر قدم ای ندانسته بجز نام سماع حال بیحاصلت هنگام سماع خوب گفتند آن خداوندان حال نیست نفس زنده را این می حلال صدهزار آشفته اینجا گمره است مبتدی را زین سخن دوری به است نی سماع اندیشه طبع و هواست تا برون نائی از این ره کی رواست بی تکلف چون درآید رد مکن حالت مستان بجهد خود مکن تا برعنائی نکوبی دست و پا زانکه این فسق است در راه خدا در سماعت مژده جانان رسد بوی پیراهن سوی کنعان رسد این مفرح بهر هر مخمور نیست لایق آن جز دل پرنور نیست این طریق پاکبازان خداست نی محل مشت زرق بیحیاست عالمی آشفته سودای اوست پاک از این بد گوهران دریای اوست این گدایان را که بینی بی خبر خود پرستانند از اینها درگذر مرد معنی را طلب کن زینهار اهل صورت را نباشد اختیار این همه جغدان این ویرانه اند از نوای بلبلان بیگانه اند از تکلف خویشتن بر تافته حاش لله گر نشانی یافته رسم و عادت را روش پنداشته مذهب مردان دین بگذاشته خرقۀ را دام لقمه ساخته بهرنانی دین و دنیا باخته ای برای نام رفته جنگشان خصمشان روز قیامت ننگشان دور از این صورت نمایان گدا گر بمعنی یابدار راه خدا دامن یک بنده آزاد گیر از حسینی این نصیحت یاد گیر جهد میکن تا بگوش معنوی هرچه من گفتم هم از خودبشنوی بر در دل معتکف باش ای پسر یاد میدارم من این پند از پدر علت بس مشکل آمد بود تو ورنه سهلست از تو تا مقصود تو ساقیا جام صبوحی در خوراست کز می دوشین خمارم در سراست وقت آن آمد که از آب و گلی در هوای صبحدم سازی تلی خیز تا یک دم دو جیحون در کشیم خط می در ربع مسکون در کشیم قیل و قال ما ندارد رونقی بحر می بینی برافکن زورقی گر همه دریا در این زورق خوری باشد این کشتی به پایانی بری چونکه نه دریا ماند و نه زورقت گوهری بخشد محیط مطلقت عالمی بینی ز دل بیدل همه طالب دریا و بر ساحل همه ساقیا می ده که این افسانه بود هرچه گفتم وصف این خمخانه بود رطل ما بستان لبالب بازده پس سقیهم ربهم آواز ده گر فتوحی بی تکلف میرسد مدعی را کی تصرف میرسد در خراباتی که این می میدهند قیمت صد جان بیک جو میدهند شبروی کردم در این راه مخوف تا مگر یابم بسرحد وقوف مرکب از توفیق حق میتاختم جز تحیر منزلی نشناختم چون بدانستم که حیرت در ره است پس یقینم شد که خاموشی به است طول و عرضی خواستم این نامه را مصلحت نامد شکسته خامه را 📜 @sheraneh_eitaa
خاطراتی که بجا مانده ولی یار کجا دل آیینه و بی کینه و زنگار کجا مهرماه میرود و مهر تو از دل نرود عاشق مدرسه و مکتب ایثار کجا 📜 @sheraneh_eitaa