مرا کز عشق به ناید شعاری
مبادا تا زیم جز عشق کاری
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بیخاکِ عشق آبی ندارد
غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحبدلان را پیشه این است
جهان عشقست و دیگر زرقسازی
همه بازیست الّا عشقبازی
اگر بیعشق بودی جان عالَم
که بودی زنده در دوران عالَم؟
کسی کز عشق خالی شد فسردهست
گرش صد جان بوَد بیعشق مُردهست
اگر خود عشق هیچ افسون نداند
نه از سودای خویشت وا رهاند؟
مشو چون خر بخورد و خواب خرسند
اگر خود گربه باشد دل درو بند
به عشق گربه گر خود چیر باشی
از آن بهتر که با خود شیر باشی
نروید تخمِ کس بیدانهٔ عشق
کس ایمن نیست جز در خانهٔ عشق
ز سوزِ عشق بهتر در جهان چیست؟
که بی او گل نخندید، ابر نگْریست
#شعر #نظامی
📜 @sheraneh_eitaa
عشقی به خدا همان که می گفت: خدای:
از عشق وطن، سرشت آب و گل من
چون کالبدش ز پای تا سر دیدم
عشق همه چیز داشت: جز عشق وطن!
#شعر #میرزاده_عشقی
📜 @sheraneh_eitaa
طراح که طرح این بنا ریخته است
انواع صنایع بهم آمیخته است
دهقانی باغ سحر پنداری از اوست
کز آب نهالها برانگیخته است
#شعر #محتشم_کاشانی
📜 @sheraneh_eitaa
به که گویم که دل از آتش هجر تو بسوخت؟
شده ای قاتل دل؛ حیف ندانی که ندانی
همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم
و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی
#شهریار #شعر
شبتون بخیر
📜 @sheraneh_eitaa
یک نفر هست
که خود نیست
ولی خاطرهاش
صبح ِ هر روز
مرا سخت بغل میگیرد
#سیدصادق_رمضانیان #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
رفتی از چشمم و دل محو تماشاست هنوز
عکس روی تو در این آیینه پیداست هنوز
هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
در دلم عشق تو چون شمع به خلوتگه راز
در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز
گر چه امروز من آیینه ی فردای منست
دل دیوانه در اندیشه ی فرداست هنوز
عشق آمد به دل و شور قیامت برخاست
زندگی طی شد و این معرکه برپاست هنوز
لب فرو بسته ام از شرم و زبان نگهم
پیش چشمان سخنگوی تو گویاست هنوز
#ابوالحسن_ورزی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
گویند که هست بی نشان آب حیات
و اندر ظلمات است نهان آب حیات
چون کرد عرق ز شرم رویش دیدم
از چشمه خورشید روان آب حیات
#همام_تبریزی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | در وصف آقامون اینا🤪👇
توده ای از پشم و چندین استخوان و روش پوست
شوهرم این است و من هم دارمش بسیار دوست🤣
شعرخوانی طنز محمد عابدی
📜 @sheraneh_eitaa
بلدم تكیه كنم باز به دیوار خودم
یا حصاری بکشم دور و بر غار خودم
بلدم آه به آه از تو بگویم هر بار
تا بسازم قفس از غصهی بسیار خودم...!
#هوشنگ_ابتهاج #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
میلاد عرفانپور (متولد ۱۳۶۷ در شیراز) شاعر ایرانی است. شهرت او بخاطر سرودن در قالبهای سنتی و بخصوص رباعی است. او تاکنون یکبار نامزد جایزه قلم زرین و برگزیده جشنواره شعر فجر بودهاست. میلاد عرفانپور در شیراز به دنیا آمدهاست. سرایش شعر را از کودکی و تحت تأثیر دوبیتیهای محلی که مادربزرگش برایش میخواند آغاز کرد. نخستین کتاب خود را با عنوان از شرم برادرم در قالب رباعی، به سال ۱۳۸۵ توسط انتشارات سپیدهباوران منتشر کرد. او در سه مجموعه شعر بعدی خود نیز سرودن در همین قالب را ادامه داد: دو اثر پاییز بهاریست که عاشق شدهاست و پادشهر را او در سال ۱۳۸۸ و جشن فراموشیها در سال ۱۳۸۹ روانه بازار کتاب کرد.
میلاد در رشته «سیاستگذاری فرهنگ و ارتباطات» در دانشگاه امام صادق تحصیل کردهاست و فارغالتحصیل دوره کارشناسی ارشد از همین دانشگاه است. موضوع پایاننامه او تحلیل گفتمان انتقاد اجتماعی در شعر شاعران انقلاب اسلامی بودهاست.
عرفانپور در سال ۱۳۹۴، مجموعه شعر تازهای منتشر کرد که آخر مجلس نام داشت. این دفتر شعر در قالبهای رباعی، نیمایی و غزل است و مضمونهای غالب آن شامل مناجات، عرفان، شهادت و وقایع روز انقلاب اسلامی و جهان اسلام است.
وی کتاب بیخبریها را در سال ۱۳۹۴ منتشر کرد. این اثر در یازدهمین دوره جشنواره قلم زرین نامزد شد، و بدین ترتیب او جوانترین نامزد این جایزه از ابتدای تأسیس بود. او همچنین دبیر و داور در برخی جشنوارههای شعر بودهاست.
میلاد عرفانپور از تاریخ آبان ماه 1397 مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری است.
#معرفی_شاعر #میلاد_عرفان_پور
📜 @sheraneh_eitaa
بی تاب، نشسته تا تماشای شما
یک شاخه ی گل گذاشته جای شما
این مساله را چگونه حل باید کرد؟
مردی به توان عشق منهای شما...
#میلاد_عرفان_پور #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | مترسانیدمان از هایوهوی پوچ این امواج؛ که ما چون پیرهن از تن درآوردیم جانها را
🔹 شعری که آقای مصطفی تبریزی امسال در دیدار رمضانی شاعران با رهبر انقلاب خواند👇
✍مترس از خشم طوفان و علم کن بادبانها را
دل ما کشتی نوح است سیر بیکرانها را
مترسانیدمان از هایوهوی پوچ این امواج
که ما چون پیرهن از تن درآوردیم جانها را
رجز لالایی ما بوده تا بوده، چه باک از مرگ؟
که در گهواره میدیدیم خواب آسمانها را
زمین میخواست ما دلبستگان نام و نان باشیم
پریدیم و رها کردیم اما آشیانها را...
📜 @sheraneh_eitaa