eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
« ای تو ای دلبر و دلدار بیا برگردیم» تا نباشیم عزادار بیا برگردیم یاد عباس علمدار کنم من امشب ای تو ای یار وفادار بیا برگردیم 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار _______________ @shere_aeini شام سوّم در عزا ،نذر سه ساله دختر است دستهایش بسته امّا ، دست گیر محشر است شام ویران است و یک دختر که می خواهد پدر در جوابِ گریه هایش پیش رو تشت سر است کاش بودم حائلی در وقت سیلی خوردنش صورتش از دستهای دشمنش کوچکتر است هر که دارد دختری کوچک بفهمد حرف من مِهر بابا نزد دختر ، بیشتر از مادر است یار و هم بازیِ او خاموش شد ، زان ماجرا بین اموالی که غارت گشته مهدِ اصغر است یک شباهت با پدر دارد ، چو بیند راس او مویِ خود خاکی و زلف او پر از خاکستر است تا جدا افتاد ، از آن کاروان پر بلا پای او مجروح و چون عمّه سرش بی معجر است بس شباهت داشت او با جدّه اش خیر النسا یک طرف یک گوش زخمی ، یک طرف میخ در است 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ___________ @shere_aeini غساله بر این تن بریز آهسته تر آب این چشم های خسته تازه رفته در خواب غساله زد حال تو آتش بر وجودم دیدی چه آمد بر سر ِ یاس کبودم غساله می پیچی به خود از بی قراری انگار که در خانه دختر بچه داری غساله باور می کنی این نازدانه هر وقت گریه کرده ، خورده تازیانه غساله این قد ِکمان کرده کمانت پهلوی او دیدی و بند آمد زبانت غساله جای دست را دیدی به رویش آتش بگیر از جای آتش روی مویش غساله نازش را بکش تا می توانی جای تمام شامیان کن مهربانی غساله والله این سه ساله خارجی نیست می دانی اصلا این شهیده ، دختر کیست غساله والله این سه ساله شاهزاده است او دومین ریحانه ی این خانواده است غساله می بینی چه آمد بر سر او دیدی چه کرده کعب نی با پیکر او غساله دختر بچه این حد پیر دیدی تو شاخه ی گل در غل و زنجیر دیدی غساله مزد زحمتت با مادر ما شد مثل اسما قسمت تو غسل زهرا 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________________ @shere_aeini لب های او جز ناله آوایی ندارد دیگر برایش خنده معنایی ندارد اکنون که اینجا آمدی باید بگوید جز این خرابه دخترت جایی ندارد باید بگوید از غم تنهایی خود چون هم نشینی غیر تنهایی ندارد یادش بخیر آن بوسه های گرم بابا حالا لبش سرد است و گرمایی ندارد در کوچه های شام هم با گریه می گفت یک کاروان نیزه تماشایی ندارد! تفسیری از ایثار و غیرت می شود چون از نسل زهرا است و همتایی ندارد هر چه مصیبت بود از آنجا شروع شد وقتی که فهمیدند بابایی ندارد...   🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________________ @shere_aeini بیت الغزل هر غزل ناب رقیه است خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه است «نزدیک‌ترین راه به الله حسین است» نزدیک‌ترین راه به ارباب رقیه است در باب برآوردن انواع حوائج یک باب خدا دارد و آن باب رقیه است در زاویۀ عرش خدا قاب بزرگیست نامی که شده زینت این قاب رقیه است در خلوت خود معتکفند اهل محبّت در مسجد این طایفه محراب رقیه است دردانۀ ارباب که با دست اباالفضل از چشمۀ کوثر شده سیراب رقیه است حاجت طلبیدند از او عالم و آدم زیرا که فقط مهر جهان تاب رقیه است 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________ @shere_aeini در بیابان..محشری شد ای خدا زیرِ کتک سرنوشتم مادری شد ای خدا زیرِ کتک دست بالا برد و با قدرت فرود آورد دست صورتم نیلوفری شد ای خدا زیرِکتک زجر بود و بی حیایی و کلامِ ناروا... قسمتم..خیره سری شد ای خدا زیر کتک تا که مشتی بر دهانم خورد..دندانها شکست باز هم پرده دری شد ای خدا زیر کتک دستهایم بسته بود و پشتِ مرکب می کشید حال من پشتِ دری شد ای خدا زیر کتک خاطرم آمد مصیبت های زهرا مادرم... پهلویم خاکستری شد ای خدا زیر کتک از تنم چیزی نمانده جز کبودی غیرِ درد.. این رمق ها آخری شد ای خدا زیر کتک روضه های یک سه ساله جمع شد در راهِ شام نیست گویا دختری شد ای خدا زیر کتک آخرین حرفم ..کلامِ آخرم تایید کرد.. در بیابان محشری شد ای خدا زیر کتک 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________________ @shere_aeini میان قافله من بیشتر یاد پدر کردم پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم میامد تازیانه بی مهابا سمت ما بابا شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم پس از انشب که از ناقه به روی خاک افتادم چه شبهاییی که با درد کمر تا صبح سر کردم من از دوش مو عباس رفتم زیر دست زجر ببین از کربلا تا شام را با که سفر کردم تو را با گریه من میخواستم در تشت زر رفتی لبت را خیزران بوسید من خیلی ضرر کردم اگرکه سوخته گیسویم و زخمیست ابرویم از ان باشد که از کوی یهودیها گذر کردم تو دندانت شکسته من سرم عمه دلش بابا مپرس از من چرا این‌گفتگو را مختصر کردم تو را که در بغل دارم دگر بالا چه کم دارم مرا با خود ببر که چادر رفتن به سر کردم 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار _________________ @shere_aeini نزول کرده ای، ای آیه های روشن من خوش آمدی به خرابه؛ بهار گلشن من بنفشه زار تنم آمده به استقبال هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تن من تو بارگاه تنت آسمان پنجم شد! بیا که سر بگذاری به خاک دامن من هماره تولیت گیسوی تو با من بود شدند باد و تنور و شراب دشمن من به بوریای تو تا حشر غبطه خواهم خورد دوباره دست بینداز دور گردن من همیشه صوت تو، آویز گوش های من است اگر چه پنجه ی غارت، شده است رهزن من بلند مرتبه بودم، ز ناقه افتادم بلندتر شده حالا صدای شیون من مرا به قصد فدک می زدند قنفذها شبیه فاطمه بوده است جان سپردن من خرابه نه، حرم من رواق علقمه است که عرش شانه ی ساقی شده است مدفن من 🔸شاعر: ____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________________ @shere_aeini ببین آباد کردی ماه من این بزم ویران را سرت امشب به این ویرانه برگردانده سامان را مگر من جز در آغوشت دمی آرام میگیرم پناهی هست آیا جز پدر طفل هراسان را خوشم با آیه های رحمت از لب های خونینت تحمل میکنم اینگونه شهری نامسلمان را تو هم مثل خودم گیسو پریشانی، نمیدانم چگونه شانه باید کرد گیسویی پریشان را برایت از بیابان و بلاهایش نمیگویم خودت که شام آخر دیده ای خار مغیلان را بهاران بود روزی روزگارم در بَرِ خورشید خزان آتش کشید اما پس از تو این گلستان را 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ___________________ @shere_aeini ای یوسف رسیده به کنعان من،سلام بابایی عزیزتر از جان من،سلام ای دلخوشی این دل پر غم،خوش آمدی بابا، به این خرابه ی ماتم خوش اومدی دیدم چِقَدر حالت عمه عجیب شد تو آمدی!...خرابه پر از بوی سیب شد منّت سر شکسته ی دختر گذاشتی وقتی به روی دامن من سر گذاشتی حالا به موی مختصرت شانه می زنم با دست کوچکم به سرت شانه می زنم وضع لب و دهان تو تغییر کرده است یک تکّه خیزران به لبت گیر کرده است بابا ندیده ای که چه زجری کشیده ام من روی خار تیز مغیلان دویده ام زلفم به دست باد مخالف کشیده شد این ارث فاطمه است که قدّم خمیده شد از روی مپرس که نیلی شده پدر یاست کبود ضربه ی سیلی شده پدر این معجرم که پاره و خاکی و نخ نماست سوغات غارت حرم بی پناه ماست این نیزه دارها چه گلی که نکاشتند بر نی سر عموی مرا کج گذاشتند کار رقیه ی تو پدرجان تمام شد تا نوبت مصائب پردرد شام شد نا محرمان به راه حریم تو سد زدند بر پهلوی سه ساله ی تو بد لگد زدند ما را میان خنده ی انظار برده اند ما را کشان کشان سر بازار برده اند دیدم که شامیان حرامی دریده اند دیدم که معجر از سر عمه کشیده اند دیدم بساط مستی بزم شراب را آن چشم شور دشمن خانه خراب را با داغ صحنه ای جگرم پاره پاره شد حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد امشب کنار پیکر بی جان من بمان یک فاتحه برای گل پرپرت بخوان 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini