#امام_رضا #زیارت_مخصوص
@shere_aeini
مرغم که در حرم چمنی دارم از قدیم
پروانهام که سوختنی دارم از قدیم
دل تا مقیم گوشهی بابالجواد شد
از یاد بُرد که قَرَنی دارم از قدیم
از کُنیهی ابالحسنت خواندهام رضا
من رزق و روزیِ حسنی دارم از قدیم
دلخوش مرا به آبیِ فیروزهای مکن
من میل سرخیِ یمنی دارم از قدیم
مادر مرا به دست رئوفت سپرده است
صد شکر، بیمهی بدنی دارم از قدیم
در آسمان پرچم و گلدستههای تو
حال و هوای پرزدنی دارم از قدیم
از راه دور آمدهام پایبوسیات
با تو هوای همسخنی دارم از قدیم
من نذر کردهام که بمیرم برای تو
در دست خویشتن کفنی دارم از قدیم
کرب و بلا... مدینه... نجف... جای خود، ولی
در مشهدالرّضا وطنی دارم از قدیم
یابنشبیب خویش مرا هم حساب کن
من التهاب سینهزنی دارم از قدیم
شال عزای مادرتان را خریدهام
بر تن سیاه پیرهنی دارم از قدیم
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
جانم فدای آن بنایی... که نداری
قربان آن گلدستههایی... که نداری
هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از
دلتنگی گنبدطلایی... که نداری
بابالرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد بابالمجتبایی... که نداری
قالیچهی ارثیهی مادر بزرگم
نذر تو و صحن و سرایی... که نداری
من هر شب جمعه سلامی میدهم به
ششگوشهی کرببلایی... که نداری
ما سینهزنهایت حسن کم گفتهایم آه
در مجلس دارالبکایی... که نداری
دردی که داری در خودت میریزی آقا
حق میدهم درد آشنایی... که نداری
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
___________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان
#آدینه
@shere_aeini
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو
سال ها می شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو
با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی تو
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
_________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مدح_امام_صادق
@shere_aeini
من همان باده نوش جام توام
بلبل مست روی بام توام
بی نگاهت غزل نمی خوانم
شاعر فیض مستدام توام
ششمین آینه سلام آقا
آرزومند یک سلام توام
به پر زخمی ام نگاه کنید
آه؛ محتاج التیام توام
باز همسفره باش با سائل
دوستدار همین مرام توام
مست قال الامام صادق من
من مسلمان شده به نام توام
روی قبرم سپرده ام آقا
بنویسند من غلام توام
من غلام محبت یارم
به خم گیسویت گرفتارم
می نویسم فقط حقایق را
ماجرای عروج عاشق را
با تو فهمیده ام مفهوم و
معنی آیه های ناطق را
می شود دید در نگاه شما
عکس زیبای وجه خالق را
معنی یا بصیر در بَصَرت
با بصیرت کنی هر عاشق را
با بیانات روشن و نابت
تو شکستی صف منافق را
ما به عالم نمی دهیم هرگز
تار موی امام صادق را
السلام ای رئیس مذهب ما
ای دمادم ترانه ی لب ما
دلمان را تو حیدری کردی
مست انوار کوثری کردی
در لباس امامت ای آقا
به خدا که پیمبری کردی
با احادیث و گفته های خودت
تو عجب فتح خیبری کردی
زنده کردی تو علم را تا حشر
بسکه شاگرد پروری کردی
ما کجا؟! مهر مادرت زهرا
دل ما را تو مادری کردی
مهرتان را به سینه دارم من
آرزوی مدینه دارم من
کاش ما را دعا کنی آقا
خرج این روضه ها کنی آقا
چشم های مرا به پای حسین
نذر خیرالنّسا کنی آقا
بانی روضه های عاشورا
کاش روضه به پا کنی آقا
کاش ما را شبی به خرج خودت
راهیِ کربلا کنی آقا
یاد جدّ غریب خویش کنی
یاد آن سرجدا کنی آقا
روضه ی زینبیه می خواهیم
روزیِ فاطمیه می خواهیم
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مدح_امام_صادق
@shere_aeini
من همان باده نوش جام توام
بلبل مست روی بام توام
بی نگاهت غزل نمی خوانم
شاعر فیض مستدام توام
ششمین آینه سلام آقا
آرزومند یک سلام توام
به پر زخمی ام نگاه کنید
آه؛ محتاج التیام توام
باز همسفره باش با سائل
دوستدار همین مرام توام
مست قال الامام صادق من
من مسلمان شده به نام توام
روی قبرم سپرده ام آقا
بنویسند من غلام توام
من غلام محبت یارم
به خم گیسویت گرفتارم
می نویسم فقط حقایق را
ماجرای عروج عاشق را
با تو فهمیده ام مفهوم و
معنی آیه های ناطق را
می شود دید در نگاه شما
عکس زیبای وجه خالق را
معنی یا بصیر در بَصَرت
با بصیرت کنی هر عاشق را
با بیانات روشن و نابت
تو شکستی صف منافق را
ما به عالم نمی دهیم هرگز
تار موی امام صادق را
السلام ای رئیس مذهب ما
ای دمادم ترانه ی لب ما
دلمان را تو حیدری کردی
مست انوار کوثری کردی
در لباس امامت ای آقا
به خدا که پیمبری کردی
با احادیث و گفته های خودت
تو عجب فتح خیبری کردی
زنده کردی تو علم را تا حشر
بسکه شاگرد پروری کردی
ما کجا؟! مهر مادرت زهرا
دل ما را تو مادری کردی
مهرتان را به سینه دارم من
آرزوی مدینه دارم من
کاش ما را دعا کنی آقا
خرج این روضه ها کنی آقا
چشم های مرا به پای حسین
نذر خیرالنّسا کنی آقا
بانی روضه های عاشورا
کاش روضه به پا کنی آقا
کاش ما را شبی به خرج خودت
راهیِ کربلا کنی آقا
یاد جدّ غریب خویش کنی
یاد آن سرجدا کنی آقا
روضه ی زینبیه می خواهیم
روزیِ فاطمیه می خواهیم
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
______
#حضرت_رقیه
@shere_aeini
عشق کاری به قیل و قال ندارد
عاشقی حرف جز کمال ندارد
شاه عشّاق که مثال ندارد
باغ او میوهای کال ندارد
نخلهای علی نهال ندارد
غیر راه علی مسیر ندیدم
داخل خانهاش صغیر ندیدم
سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم
من در این خانه غیر شیر ندیدم
شیر بودن که سنّ و سال ندارد
چون شده حیدری تبار؛ رقیّه
هست اعجوبهی وقار؛ رقیّه
مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه
گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه
در کمالات؛ او مثال ندارد
بر رخ او خدا نقاب کشیده
روی او پردهی حجاب کشیده
جای چشمانش آفتاب کشیده
صورتش به ابوتراب کشیده
حیف در زندگی مجال ندارد
خوشی از عمر خویش دیده؟ ندیده
نازدانهست ناسزا نشنیده
پابرهنه به روی خار دویده
گرچه کودک، ولی شدهست خمیده
او الفباش غیر دال ندارد
مثل یک شیشهی بلور، شکسته
همچو خشتی که در تنور شکسته
سنگ خورده ولی غرور شکسته
زیورش را کسی به زور شکسته
نزن او با کسی جدال ندارد
بر سرش ریخت آسمان خرابه
زخمها خورد از زبان خرابه
معجر پاره؛ تازیانه؛ خرابه
آه؛ پروانه در میان خرابه
جای سالم به روی بال ندارد
بین انظار رفت مسخره کردند
سر بازار رفت مسخره کردند
دست به دیوار رفت مسخره کردند
کوچه هر بار رفت مسخره کردند
معجر پاره قیل و قال ندارد
زجر ولکن نبود؛ حرمله میزد
دخترک را بدون فاصله میزد
گردنش را گرفت سلسله میزد
گفت جاماندهام ز قافله میزد
طفل ترسیده که سؤال ندارد
کنج ویرانه غصّه دور و برش ریخت
خشتها بالشی به زیر پرش ریخت
دختر شاه بود و موی سرش ریخت
گریهها وقت دیدن پدرش ریخت
خواهشی او جز وصال ندارد
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
جانم فدای آن بنایی... که نداری
قربان آن گلدستههایی... که نداری
هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از
دلتنگی گنبدطلایی... که نداری
بابالرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد بابالمجتبایی... که نداری
قالیچهی ارثیهی مادر بزرگم
نذر تو و صحن و سرایی... که نداری
من هر شب جمعه سلامی میدهم به
ششگوشهی کرببلایی... که نداری
ما سینهزنهایت حسن کم گفتهایم آه
در مجلس دارالبکایی... که نداری
دردی که داری در خودت میریزی آقا
حق میدهم درد آشنایی... که نداری
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ايم
همچو اشك از غم يك خاطره برخاسته ايم
با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ايم
به هواى حرم سامره برخاسته ايم
روضه غربت تو حال عجيبى دارد
هركه نامش حسن است ارث غريبى دارد
جان به قربان دلت جان به فداى سر او
فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او
كه تفاوت بكند ، همسرتو ... همسر او
طعنه بسيار شنيده دل غم پرور او
حسن سامره صحن حرمت محترم است
حسنى بين بقيع است كه او بى حرم است
یا حسن، آه تو پرداختنى ميخواهد
یا حسن، داغ تو بر سرزدنى ميخواهد
یا حسن، نام تو دور از وطنى ميخواهد
یا حسن، روضه تو سوختنى ميخواهد
دل تو تنگ مدينه است كه دلگير شدى
مادرى هستى عزيزم تو اگر پير شدى
خانه كوچك تو هيچ كم از زندان نيست
خالى از آمدن و رفتن زندانبان نيست
بين يك مشت نگهبان كه بوى ايمان نيست
زندگى با زن و بچه بخدا آسان نيست
خانه ات امنيت از دست نگهبانان داشت؟
واقعا ايمنى از حمله نااهلان داشت؟
اصلا اين غصه به پيمانه تو ريخته اند؟
اصلا آقا سر پروانه تو ريخته اند؟
شعله بر دامن كاشانه تو ريخته اند؟
چل نفر در وسط خانه تو ريخته اند ؟
راه ناموس ترا بسته كسى در كوچه؟
همسرت را زده پيوسته كسى در كوچه؟
كوچه اى بود مدينه ، كه زنى خورد زمين...
ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمين ...
فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمين ...
حسن عسكرى ، آنجا حسنى خورد زمين ...
قسمت اين بود كه او دردو محن جمع كند...
گوشوار از وسط كوچه حسن جمع كند
قسمت اين بود از اين داغ تو را هم دادند
به تو هم موى سپيدى و قدى خم دادند
در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند
به لب خشك تو از جام محرم دادند
عطش پيكر مسموم تو ميگفت حسين...
نفس تشنه حلقوم تو ميگفت حسين ...
پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ريخت
لحظه تشنگى ات گريه به غمهاى تو ريخت
اشك بالاى سر پيكر تنهاى تو ريخت
خاكها بر سرش از ماتم عظماى تو ريخت
.
روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى
حسن فاطمه صد شكر كه عريان نشدى
پسرى داشتى و زود كفن كرد ترا
كفن فاخر و شايسته به تن كرد ترا
درخور شان تو تشييع بدن كرد ترا
تيرباران چه كسى مثل حسن كرد ترا؟
نيتم بود حسين و ز كفن ميگفتم
ناخودآگاه همش ياد حسن مي افتم ...
خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده
احترام دل بى طاقت او حفظ شده
بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده
دست بسته نشده عزت او حفظ شده
خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت
به اسيرى وسط مجلس اغيار نرفت
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مدح_امام_صادق
@shere_aeini
من همان باده نوش جام توام
بلبل مست روی بام توام
بی نگاهت غزل نمی خوانم
شاعر فیض مستدام توام
ششمین آینه سلام آقا
آرزومند یک سلام توام
به پر زخمی ام نگاه کنید
آه؛ محتاج التیام توام
باز همسفره باش با سائل
دوستدار همین مرام توام
مست قال الامام صادق من
من مسلمان شده به نام توام
روی قبرم سپرده ام آقا
بنویسند من غلام توام
من غلام محبت یارم
به خم گیسویت گرفتارم
می نویسم فقط حقایق را
ماجرای عروج عاشق را
با تو فهمیده ام مفهوم و
معنی آیه های ناطق را
می شود دید در نگاه شما
عکس زیبای وجه خالق را
معنی یا بصیر در بَصَرت
با بصیرت کنی هر عاشق را
با بیانات روشن و نابت
تو شکستی صف منافق را
ما به عالم نمی دهیم هرگز
تار موی امام صادق را
السلام ای رئیس مذهب ما
ای دمادم ترانه ی لب ما
دلمان را تو حیدری کردی
مست انوار کوثری کردی
در لباس امامت ای آقا
به خدا که پیمبری کردی
با احادیث و گفته های خودت
تو عجب فتح خیبری کردی
زنده کردی تو علم را تا حشر
بسکه شاگرد پروری کردی
ما کجا؟! مهر مادرت زهرا
دل ما را تو مادری کردی
مهرتان را به سینه دارم من
آرزوی مدینه دارم من
کاش ما را دعا کنی آقا
خرج این روضه ها کنی آقا
چشم های مرا به پای حسین
نذر خیرالنّسا کنی آقا
بانی روضه های عاشورا
کاش روضه به پا کنی آقا
کاش ما را شبی به خرج خودت
راهیِ کربلا کنی آقا
یاد جدّ غریب خویش کنی
یاد آن سرجدا کنی آقا
روضه ی زینبیه می خواهیم
روزیِ فاطمیه می خواهیم
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
__________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود
دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود
در ازدحام پشت در و دود و شعله ها
آتش سراغ گيسوي اورا گرفته بود
می خواست تا جدا شود از پشت در ولی
تیزی میخ ، پهلوی او را گرفته بود
تحتِ فشار لنگه ی در گیر کرده بود
بی خود نبود در ، بوی او را گرفته بود
مولا چه می کشید چو می دید لشگری
در کوچه دور بانوی او را گرفته بود
باید به وضع خانه کسی می رسید پس
زینب به دست جاروی او را گرفته بود
فرصت نکرده بود که چادر به سر کند
شکر خدا که در روی او را گرفته بود
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
بام هایند و کبوترهایشان
بال ها و قیمت پرهایشان
بیشتر شادند آقاهای ما
وقت خوشحالی نوکرهایشان
منت گهواره ای را میکشند
عرشیان با سجده سرهایشان
برکت خانه است دختر داشتن
گفته اند این را پیمبرهایشان
بیشتر از اهل خانه میخرند
این پدرها ناز دخترهایشان
بین دخترها پدر ها دیده اند
در یکی رخسار مادرهایشان
دختر شاه اند عمو قربانشان
میدهد مژده به خواهرهایشان. ..
دختری آمد سراپا فاطمه
این رقیه خانم است یا فاطمه؟
در اصالت کیست طاها اینچنین؟
در جلالت کیست زهرا اینچنین؟
جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار
مرتضا را کیست معنا اینچنین
دختر اینقدر آیینه شدن
جلوه شد زینب شدن را اینچنین
با همین چادر نماز کوچکش
ناز دارد پیش بابا اینچنین
بعد زهرا و پیمبر کس ندید
دختری ام ابیها اینچنین
با عمو انسی که دارد دیدنی است
کس نشد دلبر به سقا اینچنین
بین فرزندان اربابم فقط
او حرم دارد مجزا اینچنین
کهکشان عشق را دنباله است
این سه ساله عین هجده ساله است
یا رقیه گفتم و بهتر شدم
با رقیه آمدم نوکر شدم
در حقیقت روضه هایش کیمیا ست
خاک بودم تیره بودم زر شدم
من شب سوم پرستم تا ابد
سومین شب بود دیده تر شدم
سرنوشتم را چه دیدی شایدم
با رقیه وارد محشر شدم
کاش میشد در دفاع از مرقدت
مادرم میدید که بی سر شدم
یک عروسک نذر خانم کرده ام
هر زمان که سایل این در شدم
دختر ارباب دستم را گرفت
یا رقیه گفتم و بهتر شدم
بهتر از این نیست مارا میخرد
نوکران را پیش بابا می برد
او نمازی عارفانه بود و بس
لیله القدری یگانه بود و بس
از همان اول که آمد ناز داشت
از ولادت ناردانه بود و بس
بر زمین هرگز نیامد پای او
او همیشه روی شانه بود و بس
لایق خوابیدنش گهواره نیست
روی دست اهل خانه بود و بس
تا عمو دارد نبیند آفتاب
سایبانش بی کرانه بود و بس
از همان اول که آمد زینت اش
گوشواری دخترانه بود و بس
او به ویرانه پرش عادت نداشت
او که مرغ آشیانه بود و بس
آبله چسبید زیر پای او
گمشده دیگر عروسکهای او
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #مدح_امام_رضا
@shere_aeini
در حرم لب بر لب پیمانه باشد بهتر است
شمع دورش چند تا پروانه باشد بهتر است
بهتر آنکه از در هر خانه نومیدم کنند
دل اگر با غیر تو بیگانه باشد بهتر است
گر بنا باشد دلم را جز تو آبادش کند
این دل ویران همان ویرانه باشد بهتر است
جان من آقا مرا سرگرم کاشیها مکن
میهمان مشغول صاحبخانه باشد بهتر است
صحنتان را میزنم برهم، جوابم را بده
این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است
مدّعی در این حرم از سیر بالاها مگو
این کبوتر فکر آب و دانه باشد بهتر است
گنبدت مال همه؛ باب الجوادت مال من
جای ما پشت در میخانه باشد بهتر است
من که هربار آمدم اینجا گنهکار آمدم
توبه هم قولش اگر مردانه باشد بهتر است
تا شب قبرم که می آیی برای دیدنم
این دل ما پیش تو بیعانه باشد بهتر است
صبح محشر هم خودت دنبال کار ما بیفت
پشت ما توصیهی شاهانه باشد بهتر است
گریه کردم شانهی گرم ضریحت بغض کرد
وقت گریه سر روی یک شانه باشد بهتر است
کربلا از تو گرفتن واقعاً شیرین تر است
روزی ماهم از این کاشانه باشد بهتر است
اشک میخواهم ز تو دریای «فَابکِ للحسین»
رزق ما از جام سقاخانه باشد بهتر است
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
__________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini