eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini آغاز گشته روضه ها با فاطمیه گردد معین رزق ما در فاطمیه هر دل که دارد حب اولاد علی را در دل کند یاد از "جفا" در فاطمیه در فاطمیه حرمت از پیغمبرش رفت دخت نبی چون پشت در در فاطمیه در پشت در با ضرب پای یک حرامی شد "محسنش" اول شهید فاطمیه بعد از نبی اسلام ناب احمدی را کردن جدا از ریشه اش در فاطمیه هر کس که گریان گشته در ماه محرم گردیده بغض او شروع از فاطمییه دستان تنها تکیه گاه خیبرش را بستند بین کوچه ها در فاطمیه گفته حسن وقت شهادت بهر یاران قتلگهم باشد به کوچه فاطمیه دیده میان کوچه ها با ضرب سیلی پژمردن باغ علی در فاطمیه با خون دل در هر نمازش لعن کرده آن دو نفر را فاطمه در فاطمیه بعد از وصیت های زهرا بهر زینب داده به او یک پیروهن در فاطمیه پیراهنی که آخر از گودال بردند خفاش های کینه توز از فاطمیه هم مادر و هم دختر ختم الرسل را کردند دفنش مخفیانه فاطمیه "مهدی" اگر خون گریه کردی بهر زهرا حقش ادا هرگز نشد در فاطمیه 🔸شاعر: __________________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای تو بانو که در آغاز مسلمان شده ای همدم ختم رسل زینت زن ها شده ای بین زنهای عرب برتری و فاضله ای که ز آنها تو فقط همسر طاها شده ای چه قیاس غلطی و چه گزافه سخنی بلکه بالا تر از آسیه و حوّا شده ای چقدر از تو سخن گفتن ما سخت شدست مَثَل ظرفیت کوزه و دریا شده ای تو همانی که نبی را به حَرا بدرقه ای مَحرم رازی و هم صحبت مولا شده ای ثروتت داد به اسلام نبی آب بقا همچو تیغ دو سر حیدر غرّا شده ای مونس قلب نبی ، همسر خیر البشری که در ایثار و سخا ورد زبان ها شده ای مومنین را به جهان مادری و طاهره ای "خار چشم همه ی تنگ نظر ها شده ای" در مقام تو همین نکته بس و حرف تمام مادر فاطمه ی ام ابیها شده ای رفتی و خنده به لب های نبی گشت حرام رفتی و حزن و غم حضرت زهرا شده ای ما شنیدیم کفن بهر تو آمد ز بهشت تو خودت گریه کن ظهر بلا ها شده ای کربلا ظهر دهم چاره گر هر دو سرا گشت بیچاره یک پیکر اربا شده ای 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ____________________ @shere_aeini رفتی ولی فراق تو باور نمی شود "داغی شبیه داغ برادر نمی شود" باید چگونه بی تو به خیمه روم، دلم وقتی حریف گریه ی خواهر نمی شود خواهم تو را به خیمه رسانم ولی چرا جسمت جدا ز نیزه و خنجر نمی شود می خواهم از کنار تنت بگذرم ولی فکرم رها ز غارت پیکر نمی شود با رفتنت که آب به دردی نمی خورد گیرم رسید آب، لبی تر نمی شود دارد شکاف فرق سرت می کُشد مرا اصلا گلی شبیه تو پر پر نمی شود با من بگو چگونه تنت پُر ز تیر شد با یک "سه پَر" تنت که پُر از پَر نمی شود خواهم کِشم ز سینه ات این نیزه را برون اما قسم به حضرت مادر نمی شود خیزی اگر ز جا به خدا قول می دهم زینب اسیر این همه لشکر نمی شود شرح تو را چگونه رسانم به خیمه ها از مشک پاره خاطره بدتر نمی شود باید سر تو بند نگردد به روی نی وقتی سرت به نیزه برابر نمی شود 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار ________________ @shere_aeini دل به دریا زد و دریای دعا پشت سرش یارب او را به سلامت برسان از سفرش ماه اگر رفت کواکب همه سرگردان اند ماه رفت از حرم و اهل حرم منتظرش عهد کرده ست و مهم نیست اگر در میدان لشکری عهد شکن صف بکشد دور و برش چه ترک ها که عیان بود به روی لب او چه شررها که نهان شعله کشید از جگرش آسمان تیره شد از تیر به آنی، اما این علمدار حسین است، چه باک از خطرش؟ دست عباس در آخر گره از کار گشود که یدالله علی بوده و این هم پسرش دست در آب فرو برد و خنک بودن آن آتش بیشتری زد به دل شعله ورش خاک هم خاک به سر ریخت از آهی که کشید آب هم آب شد از دیدن چشمان ترش آمد از علقمه با دست پر اما افسوس چه امید ست به دنیا و قضا و قدرش؟ رفت از دست دو دستش، مگر از پا افتاد؟ گفت ای نفس غمی نیست به دندان ببرش از چه خم شد؟ به گمانم که کمی چشمانش... ناگهان آه‌...نگویم که چه آمد به سرش حکم جان داشت در آن غائله آن مشک، چه سود گر سر و چشم و دوتا دست نباشد سپرش؟ چه غریبانه زمین خورد به یاری حسین چه دلیرانه وفا کرد به عهد پدرش آسمان تاب نیاورد و ز غم خون بارید چون که می دید چه ها کرده زمین با قمرش آبرو را اگر از مادر اباالفضل گرفت بر جهان فخر کند ام بنین با پسرش ناگهان از کف شاعر قلم افتاد و شکست به گمانم که حسین آمده، اما کمرش... 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار ____________ @shere_aeini با تو می شد که جهان غرقِ ولایت بشود خاندانِ علوی ..پُر ز صلابت بشود.. ای علمدارِ رشیدِ حرمِ عشق..بمان تا که از دخترکان خوب حمایت بشود پشتِ من می شکند گر بروی از پیشم.. بی تو اصلاً چه نیازی ست قیامت بشود مطمئنم که پس از رفتنِ تو ..ماهِ زمین.. محضرِ زینب کبرا چه جسارت بشود معجرِ اهلِ حرم را به حراجی ببرند بعدِ تو زیور هر غمزده غارت بشود می پسندی پسرِ اُمّ بنین..آلِ علی... بعدِ پروازِ تو مقهورِ حقارت بشود مطمئن باش که بعدِ از تو همین خواهر مان بند بر سلسله و بندِ اسارت بشود به روی نیزه سرت رفت اگر..دخترِ من روبروی سرِ تو غرقِ شکایت بشود 🔸شاعر : __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار _______________ @shere_aeini آب یعنی که هنوز اشکِ عطش جاری هست که حسین (ع) تا به ابد منتظرِ یاری هست آب یعنی که سلام ای لبِ عطشانِ حسین جانِ نا قابلِ ما باد به قربانِ حسین آب یعنی که عمو رفت ولی باز نگشت ظالمی تیر زد و مَشک رها مانده به دشت آب یعنی که رقیه جگرش می سوزد بینِ آتش همه ی بال و پرش می سوزد منتظر هست که سقای حرم بر گردد عمو از علقمه با مشک و علم بر گردد آب یعنی که حرم یکسره در هلهله است بینِ این خیمه و آن خیمه همه هروله است آب یعنی عطشی در دلِ ما شعله ور است جگرِ تشنه ی یک دشت همه در شرر است آن طرفتر بغلِ علقمه ای تشنه لب است بنَگر ساقیِ ما را که سراپا ادب است مگر این ساقیِ ما از لبِ دریا نرسید لبِ او تشنه، چرا قطره ی آبی نچشید خواهرم ، خوب ببین از سرِ زین افتاده ست روح و جانم پسرِ امّ بنین افتاده ست آب یعنی که عطش تا به ابد باقی هست تبِ آن تشنه لبان زخمِ دلِ ساقی هست ظالما! آب مگر مهریه ی زهرا نیست؟ بگو آیا پسرش وارثِ این دریا نیست آب یعنی که لبِ تشنه ی ما محزون است کربلا یکسره از روزِ ازل در خون است آب یعنی که از آن نوش و عطش باور کن یادِ لبهای عطشناکِ علی اصغر کن دمی از خیمه برون آی تو ای خواهرِ من این گلِ غرقِ به خون هست علی اکبرِ من آب، یعنی که گلی از غمِ جانان جان داد همه ی هستیِ خود را به رهِ پیمان داد دلِ من رنجِ فراوانِ تو را می داند خواهرم ، شام
@shere_aeini بعد یک سال دویدن نرسیدن سخت است گر پر و بال شود بسته پریدن سخت است بعد یک سال صبوری ز فراق حرمت اربعین آید و صحن تو ندیدن سخت است ما به شیرینی رنج سفر عادت داریم پای بی تاول و دل از تو بریدن سخت است ما که یک سال ز نانِ سر سفره زده ایم جز به راه غم تو توشه خریدن سخت است حرف ویزا و گذرنامه و "مهران" نزدن ‌نغمه های هَلَبیکُم نشنیدن سخت است گر حرم روزی ما نیست ولی روضه که هست روضه ی طفل تو هر چند شدیدا سخت است گفت بابا حرمت سوخت دویدم اما پا برهنه به روی خار دویدن سخت است سر من رفت ز بس بر سر من داد زدند بر سر دختر تو نعره کشیدن سخت است دوست دارم بزنم بوسه سرت خوب شود بر رگ حنجر تو بوسه ولیکن سخت 🔸شاعر: ___________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini زهر کاری شد و آخر جگرش ریخت به هم عاقبت صورت قرص قمرش ریخت به هم ناله زد ناله که اینبار دگر رفتنی ام خواهرش آمد و بالای سرش ریخت به هم گفت خواهر به فدایت چه به هم ریخته ای چه شد اینبار چنین دور و برش ریخت به هم قاسمت تکیه به دیوار به تو خیره شده سخت باشد که ببیند پدرش ریخت به هم این به هم ریختنِ طایفه شان ارثی بود مادرش هم ز پس در کمرش ریخت به هم داد زد فضه خُذینی پسرم را کشتند بعداز آن ضربه پسر نه سپرش ریخت به هم ذکر "لا یوم" تو برده همه را کرببلا کربلا هم قد سرو پسرش ریخت به هم تا که در معرکه بر قاسم تو چیره شدند نجمه در خیمه دل پر شررش ریخت به هم خبر آمد که عسل های لبش ریخت زمین ز سم اسب همه بال و پرش ریخت به هم 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به پایان آمد آخر اضطراب بی امان ما رسید از راه ، ماه گریه های بی کران ما دوباره شد حسینیه مسیر انتهای ما پناه روزهای سخت و ایام خزان ما دوباره باز شد دارالشفای عالم و آدم بیایید ای جهان سوی امام مهربان ما که خاک فرش صحن تکیه ما هم شفادارد غلط گفته هر آنکس ناروا گفت از مکان ما دوای دردهای لاعلاج ما حسینیه ست ضرر کرده هر آنکس دور شد از آشیان ما حریم خانه حق هم گَهی شد باز و گه بسته ولی هرگز نشد بسته ورودی جنان ما چه یارانی که رفتند و ندیدند این محرم را خدا رحمت کند اموات و جمله رفتگان ما نمی گردد ادا حق عزایت هرگز آقا جان اگر خون جای اشک آید ز چشم و دیدگان ما دوسالی میشود گشتیم اسیر ابتلائاتی خودت یاری نما آخر شود این امتحان ما شروع سال ما با ذکر زیبای حسین جان است چه خوشبو میشود با نام زیبایت دهان ما برای بردن نام حسینت داد باید زد شبیه مادران داغدیده از جوان ما شبیه خواهری کز روی تل فریاد ها میزد رها کن جسم بی جانِ بزرگِ خاندان ما جسارت کرد بر انگشت و بر انگشتری تو عجب داغی نشانده بر دل ما ساربان ما 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini عصای پیری من میشود نری بابا بمان به کوری چشم حریص این دنیا بمان کنار من ای روشنای چشمانم بمان تو تاب و توان تمام زانو ها مگر که قول ندادی به دخترم نروی مگر که قول ندادی به من در این صحرا بمان که تا نشود خاک بر سر دنیا بمان که "تا" نشود قد مادرت لیلا تمام دشت پر از پاره های جسمت شد خدا کند که نگردد کسی چنین اِربا ببین که عمه رسیده ست بین نامحرم ببین که داغ تو کردست پیر بابا را بیا به جان رقیه ز خاک برخیز و دوباره راه برو مثل مادرم زهرا نخواهم از تو دگر زحمت اذان گفتن فقط دوباره صدا کن فقط بگو بابا 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini رفتی ولی فراق تو باور نمی شود "داغی شبیه داغ برادر نمی شود" باید چگونه بی تو به خیمه روم، دلم وقتی حریف گریه ی خواهر نمی شود خواهم تو را به خیمه رسانم ولی چرا جسمت جدا ز نیزه و خنجر نمی شود با رفتنت که آب به دردی نمی خورد گیرم رسید آب، لبی تر نمی شود با من بگو چگونه تنت پُر ز تیر شد با یک "سه پَر" تنت که پُر از پَر نمی شود خواهم کِشم ز سینه ات این نیزه را برون اما قسم به حضرت مادر نمی شود خیزی اگر ز جا به خدا قول می دهم زینب اسیر این همه لشکر نمی شود می خواهم از کنار تنت بگذرم ولی فکرم رها ز غارت پیکر نمی شود شرح تو را چگونه رسانم به خیمه ها از مشک پاره خاطره بدتر نمی شود باید سر تو بند نگردد به روی نی وقتی سرت به نیزه برابر نمی شود 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار _____________________ @shere_aeini حرم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید در این دنیا دگر مانند من مضطر نمی آید رسانید این خبر را بر سر آشفته روی نی که خار رفته در پای رقیه در نمی آید نمی دانم چه باید کرد کار خواهر تو نیست میان دیده ی انظار بی معجر نمی آید عقیقی از تو غارت رفته و خلخال هم از ما به دست و پای اولاد علی زیور نمی آید بیا آرام کن قلب ربابت را بگو بانو رها کن فکر آن قنداقه را اصغر نمی آید خبر بردن به لیلا از علی اکبر بود مشکل خودت هر طور می خواهی بگو اکبر نمی آید تو را هر طور باشد می برم آخر به جایی که دگر نعل سُتوری بر تن بی سر نمی آید سری را که به روی دامن زهراست جای او تنور خانه ی خولی و خاکستر نمی آید 🔸شاعر: ______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بعد یک سال دویدن نرسیدن سخت است گر پر و بال شود بسته پریدن سخت است بعد یک سال صبوری ز فراق حرمت اربعین آید و صحن تو ندیدن سخت است ما به شیرینی رنج سفر عادت داریم پای بی تاول و دل از تو بریدن سخت است ما که یک سال ز نانِ سر سفره زده ایم جز به راه غم تو توشه خریدن سخت است حرف ویزا و گذرنامه و "مهران" نزدن ‌نغمه های هَلَبیکُم نشنیدن سخت است گر حرم روزی ما نیست ولی روضه که هست روضه ی طفل تو هر چند شدیدا سخت است گفت بابا حرمت سوخت دویدم اما پا برهنه به روی خار دویدن سخت است سر من رفت ز بس بر سر من داد زدند بر سر دختر تو نعره کشیدن سخت است دوست دارم بزنم بوسه سرت خوب شود بر رگ حنجر تو بوسه ولیکن سخت است 🔸شاعر: _______________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نوه ی ارشد طاها یی و طوبا شده ای پسر ارشد زهرایی و زیبا شده ای در کمال و ادب و حلم و بلاغت چو نبی در شجاعت چو علی چهره به زهرا شده ای خنده کردی و دل از حیدر و زهرا بردی آمدی دلخوشی ام ابیها شده ای سفره و نان شبت را به همه بخشیدی بی جهت نیست که در قلب همه جا شده ای جان من چهره بپوشان ‌که چشمت نزنند تا نبینند چنین خوش قد و بالا شده ای انقدر جود و سخا از تو سرازیر شده ست ابر رحمت شده ای یا که تو دریا شده ای لاعلاج آمد و در پیش تو زانو زد و رفت با نگاهت چقدر خوب مداوا شده ای رقص شمشیر تو در جنگ جمل دیدنی است فتنه پاشید ز هم چون تو مهیا شده ای شتر فتنه و هم فتنه گر از پا افتاد دیر فهمید تو هم حیدر غرا شده ای ولی افسوس که در کوچه غرور تو شکست شاهد سیلی بر صورت حورا شده ای ضربه بر فاطمه زد صورت تو درد گرفت از همان کودکیت سیر ز دنیا شده ای *** ذکر "لا یوم" تو برده دل ما را گودال خواهری گفت بمیرم که تو تنها شده ای قاسمت خوب به جای تو علمداری کرد نجمه پرسید چگونه تو ز هم وا شده ای نیزه ها را که همه بر تن اکبر زده اند تو چرا همچو علی اربن و اربا شده ای یادگار حسنم زود ز دستم رفتی میشود باز ببینم که ز جا پا شده ای 🔸شاعر: ________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مخواه تا که گدایت ز آب و نان افتد شب زیارتی ات دور از این مکان افتد که دست رد زدن اصلا به تو نمی آید مخواه تا که گذارم به این و آن افتد به خلق گفته ام آقا که عبد سلطانم مخواه بی کسیم بر سر زبان افتد امید اخر زائر به ماه ذی القعده س به شرط آنکه نگاه تو مهربان افتد به شرط آنکه به یاد مصیبتت آقا ز چشم پر گنهم اشک بی امان افتد میان حجره در بسته تشنه افتادی به یاد شاه غریبی که از توان افتد چه خوب شد که کفن گشت پیکرت اما حسین فاطمه عریان در آن میان افتد خوشا به آن قبیله که گفتند نگذارید که کار دفن شهیدان به ما زنان افتد خدا کند که نبیند رقیه خانومت عقیق دست تو در دست ساربان افتد 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini