eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.9هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
م سوگند که دیده هر چه که گفتیم ، باورت باشد 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @shere_aeini السلام علیک یا سید الساجدین سجادی و از سجده کن ها برتری تو از هرکه مشتاق عبادت سرتری تو اسلام بی حجت نمی ماند که تشنه است از هرچه عباس است آب آور تری تو داغ علی های پدر خونین دلت کرد ای اربن اربا دل ! علی اکبر تری تو در کربلا شمشیر بود و شام طعنه در ازدحام سنگ بی سنگر تری تو روزی علی بودی و خیبر را گرفتی امروز منبر را مگر حیدر تری تو؟ آن خطبه قرآن یا تو بر منبر پیمبر؟! اقراء به نام سر که پیغمبر تری تو ابری است بعد از کربلا چشم تو ، هر روز با روضه های سیلی و معجر ، تری تو 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @shere_aeini بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد پیکر سوختهٔ کرب‌وبلا سهم تو شد بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعه آشوب قیامت برخاست بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای کاش که می‌مردم من مصلحت نیست بگویم که چه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @shere_aeini قسمت این بود بال و پر نزنی مرد بیمارِ خیمه ها باشی حکمت این بود رویِ نی نروی راوی رنج نینوا باشی چقدر گریه کردی آقاجان! مژه هایت به زحمت افتادند قمری قطعه قطعه را دیدی! ناله هایت به لکنت افتادند سر بریدند پیش چشمانت دشتی از لاله و اقاقی را پس گرفتید از یزید آخر علم با شکوه ساقی را؟؟؟ کربلا خاطرات تلخی داشت ساربان را نمی بری از یاد تا قیام قیامت آقاجان خیزران را نمی بری از یاد خونِ این باغ، گردنِ پاییز یاس همرنگ ارغوان می شد چه خبر بود دور طشت طلا ؟ عمه ات داشت نصفه جان می شد جمل شام پیش رویت بود خطبه ات، تیغ ذوالفقارت بود «السلام علیک یا عطشان» ذکر لبهای روزه دارت بود خون خورشید در رگت جاری از بنی هاشمی، یلی هستی دستهای تو را بهم بستند هر چه باشد تو هم علی هستی کاش می مُردم و نمی خواندم سرِ بازارها تو را بردند نیزه داران عبایِ دوشت را جایِ سوغات کربلا بردند 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @shere_aeini سر به دریای غم‌ها فرو می‌کنم گوهر خویش را جستجو می‌کنم من اسیر توام، نی اسیر عدو من تو را جستجو کوبه‌کو می‌کنم تا مگر بر مشامم رسد بوی تو هر گلی را به یاد تو، بو می‌کنم استخوانم شود آب از داغ تو چون تماشای آب و سبو می‌کنم صبر من آب چشم مرا سد کند عقده‌ها را نهان در گلو می‌کنم تا دعایت کنم در نماز شبم نیمه‌شب با سرشکم وضو می‌کنم هم‌کلامم تویی روز بر روی نی با خیال تو شب گفتگو می‌کنم جان عالم تو هستی و دور از منی مرگ خود را دگر آرزو می‌کنم 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @shere_aeini مثل من هیچ‌کس در این عالم؛ وسط شعله‌ها امام نشد در شروع امامتش چون من؛ این‌قَدَر دورش ازدحام نشد لشکری از مغیره می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت غیر زهرا به هیچ معصومی این‌قَدَر گرم احترام نشد به لب تشنۀ‌ علی‌اصغر، به لب تیز ذوالفقار قسم تا به امروز هیچ شمشیری؛ این‌قَدَر تشنه در نیام نشد تلّ و گودال و نعل و علقمه ...آه! ذوالجناح و لب و گلو... انگار مثل زینب کسی دلش این‌قدر؛ خون ز تکرار حرف لام نشد آه! زینب کجا و بزم یزید، او کجا و جواب ابن زیاد باز هم صد هزار مرتبه شکر اینکه با شمر هم‌کلام نشد این چهل سال گریه‌ام شاید از همان روز اربعین باشد هر قدر عمّه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس رنج‌ها دیده‌ام حسین! اما؛ هیچ‌جایی شبیه شام نشد چه مسلمانی عجیبی بود که در آن بر عیال پیغمبر نان و خرما حلال بود، اما سنگ‌ انداختن حرام نشد 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @shere_aeini مانند ابر پیش یتیمان گریسته مردی که پای غصه ی جانان گریسته هر لحظه زندگی خودش را حسین د
@shere_aeini بالم شكسته ، از پرم چيزی نگويم از كوچ پُر دردسرم چيزی نگويم طوفان سختی باغمان را زيرورو كرد از لاله های پرپرم چیزی نگويم حق می دهم نشناسی ام؛ اما برادر از آنچه آمد بر سرم، چيزی نگويم وقت وداعِ آخرت، عالم به هم ريخت از شيون اهل حرم چيزی نگويم آتش گرفتن گرچه رسم وسنت ماست از دامن شعله ورم چيزی نگويم بگذار سر بسته بماند روضه هايم از ماجرای معجرم چيزی نگويم كم سوتر از چشمان من، چشمان زهراست از گريه هایِ مادرم چيزی نگويم آن صحنه هایِ سهمگين يادم نرفته افتادنت از رویِ زين يادم نرفته از نعل اسب و بوريا چيزی نگويم از آن غروب پُر بلا چيزی نگويم در عصر عاشورا النگوهام گم شد از غارت خلخالها چيزی نگويم گفتم به تو انگشترت را در بياور ! از ساربانِ بی حيا چيزی نگويم در كوچه های كوفه ناموست زمين خورد اصلاً شبيه مجتبی؛ چيزی نگويم شهر علی نشناخت بانوی خودش را از جامه هایِ نخ نما چيزی نگويم شاگردهايم سنگ بارانم نمودند از چهره هایِ آشنا چيزی نگويم بی آبروها ! چادرم را پس ندادند از اين به بعد روضه را... چيزی نگويم ای خيزران خورده،لبم بی حس تر از توست از خاك برخيز و بگو كه اين سر از توست؟ از خاطراتم همسفر چيزی نگويم حتی كمی هم مختصر ! چيزی نگويم منزل به منزل، محملم در تيررس بود از سنگهایِ خيره سر چيزی نگويم حتماً خبر داری مرا بازار بردند! آن هم منی كه… !؟ بيشتر چيزی نگويم از درد پهلو لحظه ای خوابم نمی برد از گريه هايم تا سحر چيزی نگويم من در مدينه طشت ديدم،سر نديدم! از كاخ شام و طشت زر چيزی نگويم طفلی سكينه داشت جان می داد از ترس دق می كنم اين بار اگر چيزی نگويم ديدم كه ملعون تر از آن شامی، يزيد است از جمله ی -باشد ببر- چيزی نگويم شرمنده ام كه درد و دل كردم برادر بی تو چگونه خانه برگردم برادر!؟ 🔸شاعر: _______________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای! آقا چرا عبا به سرِ خود کشیده ای !؟ با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟ مانند فاطمه چقدر راه می روی! خونِ جگر به سینه، به اجبار می دهی راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند خواهر نداشتی که برایت به سر زند اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟ در کوچه های طوس،زمین می خوری چرا ؟ با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده خاک لباس های خودت را تکان بده مقداری از عبای شما پاره شد، ولی... نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت چشمی به سمت مقنعه ی خواهرت نرفت 🔸شاعر: _______________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بوی فراق می دهد این گریه های من ماتم گرفته شال سیاه عزای من شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام آقا ببخش در گذر از این خطای من با زعفران شهر خراسان نمی شود؟ رنگی دهی امام زمان بر حنای من؟ از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام چیزی نمانده مثل شما از صدای من با نوحه های این دهه ی آخر صفر شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من ای خوش حساب مزد مرا زودتر بده بعد از دو ماه چه شد کربلای من؟ سر زنده ام به عشق حسن، خضر گریه ام این چشم خیس،چشمه ی آب بقای من من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم جایی گرفته حضرت زهرا برای من 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini من با لباس مشکی تان خو گرفته ام از طینت پلید خودم رو گرفته ام با قایق شکسته ی اشک دو دیده ام بر ساحل عزای تو پهلو گرفته ام بهر غبار روبی فرش عزایتان در این دو ماه از مژه جارو گرفته ام از صحن روضه های پر از عطر سیب تان شکر خدا حسین کمی بو گرفته ام هر سال مزد نوکریم آخر صفر از دست سبز ضامن آهو گرفته ام 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini پیر بزرگ طایفه بود و کریم بود در اعتلای نهضت جدّش سهیم بود مسند نشین کرسی تدریس علم ها  شایسته ی صفات حکیم و علیم بود نوح و خلیل جمله مریدان مکتبش استاد درس حکمت و پند کلیم بود بر مردمان تب زده ی شهر شرجی اش  عطر مبارک نفسش چون نسیم بود زحمت کشید و باغ تشیّع شکوفه داد مسئول باغبانی باغی عظیم بود قلبش شبیه شیشه ی تُنگ بلور بود عمری به فکر نان شب هر یتیم بود از ابتدای کودکی اش تا دم وفات نزدیکی محله ی زهرا مقیم بود منّت نهاد و آمد و ما پیروش شدیم امروز اگر نبود، شرایط وخیم بود تازه سروده ام غزل مدحتش ولی یادش میان قافیه ها از قدیم بود  🔸شاعر: _______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @Shere_aeini
@shere_aeini آمده عشق را کند اثبات  مردی از خانواده‌ی سادات  حسنی زاده‌ای جلیل القدر  ساقیِ باده‌ای جلیل القدر  شام یلدایِ غصه طی گشته  روشنی بخش شهر ری گشته  عابر کوچه‌های دلداری  مرشد دسته‌های عیاری  آمد و با خودش صفا آورد  عطر شهرِ مدینه را آورد  نکته آموز منبر مولا روضه خوان مصائب زهرا  آمد و شهر خیسِ باران شد  مرقدش کربلای ایران شد  راه این جاده را به ما آموخت  خوردن باده را به ما آموخت  یادمان داد و زندگی کردیم  تا به امروز بندگی کردیم  از سفر تحفه پُر بها آورد  مُهر و تسبیح کربلا آورد  آمد و یک سبد بهار آورد  عشق را او سرِ قرار آورد  مست بود و خُم شعف آورد  دف و تنبور از نجف آورد  از لب یار و زلف و ابرو گفت: صدوده بار نعره زد، هو گفت: آمد و نقشه‌ها خراب شدند  آمد و سرکه‌ها شراب شدند شعله بود و تبش نمی‌افتاد  یا علی از لبش نمی‌افتاد 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini السلام علیک یا ساقی گوشه چشمی، خراب آمده ام اشک هایم دخیل دامنتان زائر بارگاه میکده ام  دارم اذن دخول می خوانم های و هوی مرا نگاه نکن به دلم دست رد نزن امشب روزگار مرا سیاه نکن به سبوخانه ی نگاهت من یازده جام می بدهکارم چوب خطِ مرا نگاه نکن آمدم باز نسیه بردارم  در حجاز خمار چشمانت باغ انگور عسکری داری باده ات کهنه کار می خواهد! عده ای خاص مشتری داری  «بسم رب الشراب»؛ می نوشم چه شرابی! سرت سلامت باد همه جا را بهشت می بینم باغت آباد، خانه ات آباد 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini السلام علیک یا ساقی گوشه چشمی، خراب آمده ام اشک هایم دخیل دامنتان زائر بارگاه میکده ام  دارم اذن دخول می خوانم های و هوی مرا نگاه نکن به دلم دست رد نزن امشب روزگار مرا سیاه نکن به سبوخانه ی نگاهت من یازده جام می بدهکارم چوب خطِ مرا نگاه نکن آمدم باز نسیه بردارم  در حجاز خمار چشمانت باغ انگور عسکری داری باده ات کهنه کار می خواهد! عده ای خاص مشتری داری  «بسم رب الشراب»؛ می نوشم چه شرابی! سرت سلامت باد همه جا را بهشت می بینم باغت آباد، خانه ات آباد 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini پرورش یافته‌ی دامن زهرا هستی دانش آموخته‌ی مکتب مولا هستی مریم از محضرتان درس حیا آموزد. چون که محجوب‌ترین دختر حوا هستی جان گرفته شجر طیبه از آمدنت فصل سرسبز تولّا و تبرّی هستی خطبه ات، معجزه ات، منجی موسی صفتان تو کلیمی که فقط بی ید بیضا هستی بانگ کوبنده‌ی تان بر همگان ثابت کرد با ابالفضل علمدار هم آوا هستی طینت مرده‌ی شان زنده شد و فهمیدند علوی زاده‌ای و مثل مسیحا هستی دل دریایی تان در تب امواج غروب معنی واقعی هیبت دریا هستی واژه‌ها پیش مقامت همه تعظیم کنند تو خداوند نمادین غزل‌ها هستی روضه هامان همه با یاد شما ختم شود از همه زاویه‌ها روشن و پیدا هستی بعد هفتاد و دو زخمی که به جانت زده اند باز در بحبوحه حادثه سرپا هستی راز آن عصر غم انگیز چرا فاش نشد تو مه آلودترین فرد معمّا هستی 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini حرف از وصیت است!؟ چرا خوب می شوی چشم و چراغ خانه ی ما خوب می شوی نبضت اگر چه فاطمه جان کُند می زند! جدی نگیر بغض مرا، خوب می شوی جانِ حسن سفارش تابوت را نده! کوری چشم عایشه ها خوب می شوی کافور و سدر دست علی می دهی چرا!؟ عطرخوش بهشت خدا خوب می شوی حرف مرا دو تا نکنی پیش بچه ها! من قول داده ام که شما خوب می شوی 《اجل وفاتی》 تو غرور مرا شکست در شهر گفته ام همه جا خوب می شوی گفتم که کار می دهد این زخم دست ما! گفتی که بی طبیب و دوا خوب می شوی مویت اگر چه سوخت، عروس منی هنوز افتاده ای به گریه چرا؟ خوب می شوی غصه نخور جواب سلامم نمی دهند با غربتم کنار بیا خوب می شوی کمتر بگو حسین، صدایت گرفته است ای روضه خوان خانه ی ما خوب می شوی 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini خرمن آسودگی شرار بگیرد چادر مادر اگر غبار بگیرد وای از آن لحظه ی بدی که ببینی گوشه ای از دامنش به خار بگیرد فصل خزانش، بهار خوشه ی اشک است فاطمیه باغ گریه بار بگیرد شام عروسی به فکر سائل خویش است جامه ی نوداده، وصله دار بگیرد حُرمت میلش ببین که تا به کجاهاست! رفته برایش خدا انار بگیرد دست علی گرچه بسته دراُحد امروز دست ورم کرده ذوالفقار بگیرد بد لگدی بود! محسن ازنفس افتاد خواست که طفلی ز در فشار بگیرد گریه ی زهرا به اختیارخودش نیست! از دروهمسایه اختیار بگیرد ماندم ازآن بازوی شکسته، چگونه آمده پای تنورکار بگیرد؟ گودی چشمش مرا کشانده به گودال تا مژه ام زخم بیشمار بگیرد با دلِ خون رفت ازمدینه، علی هم مانده برایش کجا مزار بگیرد؟ 🔸شاعر: ________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini حرف از وصیت است!؟ چرا خوب می شوی چشم و چراغ خانه ی ما خوب می شوی نبضت اگر چه فاطمه جان کُند می زند! جدی نگیر بغض مرا، خوب می شوی جانِ حسن سفارش تابوت را نده! کوری چشم عایشه ها خوب می شوی کافور و سدر دست علی می دهی چرا!؟ عطرخوش بهشت خدا خوب می شوی حرف مرا دو تا نکنی پیش بچه ها! من قول داده ام که شما خوب می شوی 《اجل وفاتی》 تو غرور مرا شکست در شهر گفته ام همه جا خوب می شوی گفتم که کار می دهد این زخم دست ما! گفتی که بی طبیب و دوا خوب می شوی مویت اگر چه سوخت، عروس منی هنوز افتاده ای به گریه چرا؟ خوب می شوی غصه نخور جواب سلامم نمی دهند با غربتم کنار بیا خوب می شوی کمتر بگو حسین، صدایت گرفته است ای روضه خوان خانه ی ما خوب می شوی 🔸شاعر: ______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تب دارترین تب زده‌ی بستر دردم پر سوز‌ترین زمزمه‌ی حنجر دردم رنگ رخ من بر همگان فاش نموده در باغ نبی جلوه‌ی نیلوفر دردم فریاد عطش زد دهن سوخته ام تا ‌تر شد لب خشکیده ام از ساغر دردم جای عرق از چهره‌ی من زهر چکیده پیغامبر خسته دل باور دردم بر زیر گلوی جگرم دشنه کشیدند من کشته‌ی تیغ شرر لشکر دردم آتش فکند بر قد و بالای سپیدار یک ذره‌ی ناچیز ز خاکستر دردم خون گریه کند اختر و مهتاب برایم افلاک شده مستمع منبر دردم 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini زمین به لرزه درآمد،شکست کنگره ها رها شدند خلایق ز بند سیطره ها شبی که آتش آتشکده فروکش کرد شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها صدای همهمه ی موبدان زرتشتی هنوز مانده به گوش تمام شب پره ها شب ولادت فرخنده ی بهاری سبز شب وفات زمستان سرد دلهره ها دوباره نور و طراوت به خانه ها آمد نسیم آمد و وا شد تمام پنجره ها جهان به یُمن حضورش،بهشتی از برکات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات ستاره ها به نگاهی شدند سلمانش منجمانِ مسلمانِ برق چشمانش از انبیاء الهی که رفته تا معراج؟ به غیر از او که ملائک شدند حیرانش مقام بندگی اش را کسی نمی داند پیمبران اولوالعزم ماتِ ایمانش بساط ذکر سماوات را به هم می ریخت نماز نیمه شب و شور صوت قرآنش اویس های قرن را ندیده عاشق کرد تبسم لبِ داوودیِ غزل خوانش شفیع روز جزا گشت وحضرت حق داد به دستِ پاک محمد کلید رضوانش امیر و قافله سالارکاروانِ نجات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات مسیح مکه شد و نبض مرده را جان داد به مرگ دخترکان قبیله پایان داد خرافه های عرب را اسیر حکمت کرد به جای تیغ جهالت،به عشق میدان داد نمازشکر سپیدارها چه دیدن داشت! همان شبی که سپیده اذان باران داد نبی ست پیر خرابات و ساقی اش حیدر در ابتدا به علی او شراب عرفان داد تبسمش به کسی چون بلال عزت داد مسیر اصلی دین را نشانِ انسان داد چه قدر فاصله مان تا بهشت کمتر شد! برات مردم ری را به دست سلمان داد شب تجلی مهتاب روشن عرصات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم دخیل گنبد سبز و مطهرش باشم زمان نداد اجازه، که مشقِ عشق کنم غلام مسئله آموز منبرش باشم چه قدر دیر رسیدم سرِ قرارِ وصال! چه شد؟نخواست که عمار محضرش باشم قبول، شیعه ی خوبی نبوده ام اصلاً نشد که حلقه به گوش برادرش باشم خدا کند که مرا از قلم نیندازد بهشت مستِ مِی جام کوثرش باشم به حال و روز خودم فکر می کنم، انگار قرار بوده که گریانِ دخترش باشم شب گرفتن برگِ زیارت عتبات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تا علی هست با نسب تر نیست صحبت از جانشین دیگر نیست هیچ کس با علی برابر نیست مرد میدان سخت خیبر نیست دست بالای دست حیدر نیست تکیه ی بر تخت کبریا داده به جنون درس ابتلا داده اذن افشایِ راز را داده در ازل دست با خدا داده دست بالای دست حیدر نیست تیغِ طوفان سوار می گوید قبضه ی کهنه کار می گوید فاتح کارزار می گوید تا ابد ذوالفقار می گوید دست بالای دست حیدر نیست نه فقط ذوالفقار می گوید کعبه با افتخار می گوید عاشقی روی دار می گوید قنبر شهریار می گوید دست بالای دست حیدر نیست خسته از فتنه ها نشد جنگید فارغ از روح و کالبد جنگید تا که جان داشت،تاکه شد،جنگید با نود زخم در اُحُد جنگید دست بالای دست حیدر نیست این مثل از زبان اغیار است دست بالایِ دست بسیار است شرح نقدش، هزار طومار است شک نکن! عالمی خبر دار است  دست بالای دست حیدر نیست در نجف، گبر و صوفی و هندو مست از لا اله ألا هو چه بگویم از آن خَم ابرو می شود دست دشمنانش رو دست بالای دست حیدر نیست باغ در چنگ خاروخس افتاد برق تیغش پیِ هرس افتاد سر به سر، سر به پیش و پس افتاد ملک الموت از نفس افتاد دست بالای دست حیدر نیست فارغ از قیل و قال می گویند نطفه های حلال می گویند مستند، با مثال می گویند از «بحار» و «خصال» می گویند دست بالای دست حیدر نیست 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شُرطه های مدینه بدبین اند دلشان سنگ و دست سنگین اند کارشان بی گناه را زدن است زائرِ بی پناه را زدن است حرف زخم است و استخوان،ای وای بشکند دستهایشان، ای وای پشتِ در آنکه اهلِ دعوا بود قوم و خویش یکی از اینها بود مادری بود و آهِ خونجگری زخمیِ لشکری چهل نفری شاخه یاسی که ریشه داشت،شکست مادری بارِ شیشه داشت شکست 🔸شاعر: ________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @Shere_aeini
@shere_aeini دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد کنار درب حرم، بین زائران گم شد نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد به یاد مشهد و باب الجواد افتادم سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد به محض بردن نام امام آینه ها لبان آینه هایت پر از تبسّم شد به استحاله کشاندی مرا به لبخندی دوچشم مملو اشکم، دو خمره خم شد سلام بر تو و بر خاندان اطهارت سرم به زیر قدوم تمام زوّارت از آب شور حرم، شوق و شور می گیرم وضو برای تشرّف به طور می گیرم ستاره ام، که در این آسمان ظلمانی از آفتاب حضور تو نور می گیرم چقدر زائر عاشق! شبیه کودکی ام ضریح مرقدتان را به زور می گیرم چه افتخار عظیمی ست آمدی اینجا عجیب نیست که حسّ غرور می گیرم برای رد شدنم از پل صراط جزا ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم سلام بر تو و بر خاندان اطهارت سرم به زیر قدوم تمام زوّارت نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت بَرَد ز خاطره ها غصّه ی فراق بهشت رواق های حریمت بهشت نور و بلور بلند گنبد نورانی ات، چراغ بهشت مدام روز قیامت پی تو می گردم نمی روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت منم مدیحه سرایی که آرزو دارم جوار باغ تو باشم، شده کلاغ بهشت! سلام بر تو و بر خاندان اطهارت سرم به زیر قدوم تمام زوّارت 🔸شاعر: __________________________ 🔹 اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یک مرد وزن مکمل هم در کنار هم آیــینه وار هـــر دو یشان بی قرار هم مـعنای اصـلی لغـت خـانـواده انـــد مست نگاه یک دلی و می گسار هم این زندگی بنا شده بر پایه های عشق بی اعـتنا به ثــروت و دار ونـدار هم یک خـــانهٔ محقر و یک قطـعهٔ حصیر سـرمایه های اصلی شان اعتبار هم کانون گـرم پروش غنچه های یاس پیــوندشان وقوع و طــلوع بهار هم در آسـمان عـاطفه این ماه و آفتاب چرخیـده اند تا به ابد در مدار هم عاقد خـدا و مهریه آب و سکوت محض آری شدند هم نــفس روزگار هم 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آقا چه شد كه حج شما نيمه كاره ماند شبهاي شهر مكه چرا بي ستاره ماند بار سفر مبند، دلم شور مي زند گويا قيامت است،مَلك صور مي زند من خواب ديده ام، سرتان را به ني زدند گرگان تشنه، زوزه كشان لب به مِي زدند ديدم نسيم شانه به گيسوت مي زند مَرهم به زخم گوشه ي ابروت مي زند ديدم تو را به نيزه شه ميگسارها هو مي كشند دوروبرت ني سوارها آقاي من،شما كه مسيح عشيره اي در كوفه متهم به گناهي كبيره اي اينجا بمان كه حرمت كعبه تويي حسين آقا مرو، كه عزت كعبه تويي حسين ديدم كه حاجيان منا لنگ مي زدند شيطان پرست ها به خدا سنگ مي زدند حالا كه مي روي سفري پرخطر حسين پس لااقل سه ساله ي خود را مبر حسين پاشيدم آب پشت سر محمل رباب با ظرف اشك ديده ي خونين جگر حسين فكري به حالِ روز مباداي ايل كن چندين قواره چادر ديگر بخر حسين اين ساربان به درد مسيرت نمي خورد يك ساربان اهل نظر را ببر حسين او نقشه ها كشيده كه دور وبر شماست چشمش مدام خيره به انگشتر شماست با بردنش نمك به جگر مي خورد حسين شش ماهه ي تو زود نظر مي خورد حسين با اينكه مست ذكر خوش يارب توأم اما هنوز مضطرب زينب توأم يعقوب چشم آينه ها پير مي شود اين شهر بي حضور تو دلگير مي شود دارد ز ديده قافله ات دور مي شود كم كم بساط روضه ي ما جور مي شود 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تا علی هست با نسب تر نیست صحبت از جانشین دیگر نیست هیچ کس با علی برابر نیست مرد میدان سخت خیبر نیست دست بالای دست حیدر نیست تکیه ی بر تخت کبریا داده به جنون درس ابتلا داده اذن افشایِ راز را داده در ازل دست با خدا داده دست بالای دست حیدر نیست تیغِ طوفان سوار می گوید قبضه ی کهنه کار می گوید فاتح کارزار می گوید تا ابد ذوالفقار می گوید دست بالای دست حیدر نیست نه فقط ذوالفقار می گوید کعبه با افتخار می گوید عاشقی روی دار می گوید قنبر شهریار می گوید دست بالای دست حیدر نیست خسته از فتنه ها نشد جنگید فارغ از روح و کالبد جنگید تا که جان داشت،تاکه شد،جنگید با نود زخم در اُحُد جنگید دست بالای دست حیدر نیست این مثل از زبان اغیار است دست بالایِ دست بسیار است شرح نقدش، هزار طومار است شک نکن! عالمی خبر دار است دست بالای دست حیدر نیست در نجف، گبر و صوفی و هندو مست از لا اله ألا هو چه بگویم از آن خَم ابرو می شود دست دشمنانش رو دست بالای دست حیدر نیست باغ در چنگ خاروخس افتاد برق تیغش پیِ هرس افتاد سر به سر، سر به پیش و پس افتاد ملک الموت از نفس افتاد دست بالای دست حیدر نیست فارغ از قیل و قال می گویند نطفه های حلال می گویند مستند، با مثال می گویند از «بحار» و «خصال» می گویند دست بالای دست حیدر نیست 🔸شاعر: _________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini . بیراهه رفتن خیلی بی معناست با دوست وقتی هم قدم باشی کلاً بهشتُ می بری از یاد وقتی نجف توی حرم باشی پای ضریحش حالِ دل خوبه حسِ خوشِ عاشق شدن داری وابستگی هات تازه می فهمن! از قبل ها اینجا وطن داری خیرِ دو عالم رو اگر می خوای باید نمک گیرِ غدیرش شد باید به دنبال نگاهش رفت باید که سلمان مسیرش شد وقتی که پا میذاری توو راهش تقدیر بن بست و شکستی نیست ایمان مونه که یداللهِ بالای دستش هیچ دستی نیست میشه خدا رو توو نگاهش دید قبله به چشماش اقتدا کرده خیلی عزیزه ساقی کوثر کعبه براش آغوش وا کرده به مردی و مردونگی یک عمر با اسم و رسمش آبرو داده هر کی خرابِ عشق مولا شد دنیا و عقبا خونه ش آباده خواستم بگم از عدل و انصافش دیدم نشد! حیرت نمیذاره دنیا هزار و چار صد ساله خیلی به خوبی هاش بدهکاره 🔸شاعر : _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini به پیمبر قسم که چشم زدند! قد و بالای حیدری ات را نیزه ای از شکاف پهلویت می برد عطر کوثری ات را با چه سختی گرفتی از این زخم کمی از ارث مادری ات را یاس های حرم پریشان اند ای بهارم, اسیر پاییزی به تنت کافی ست دست زنم! مثل تسبیح پاره می ریزی ای جوانم! عصای دستم باش با امید آمدم که برخیزی عمرسعد با پسرهایش به من داغ دیده می خندید به سر شانه هایشان می زد به من قد خمیده می خندید من, بریده بریده ناله زدم او بریده بریده می خندید پیکرت را چگونه جمع کنم!؟ دست لرزان سر کمر دارم کار من نیست خیمه بردن تو! پیرم, از حال خود خبر دارم بوریای خودم که دستم نیست با عبا بایدت که بردارم به غرورم چه قدر برخورده! حرمله طبل می زند از شوق لشکر کوفه کف زنان آن سو شده دریای جزرومد از شوق تا کنار تنت زمین خوردم خنجری کهنه برق زد از شوق 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 @shere_aeini قافله رفته بود و در خوابم عطر شهر مدينه پيچيده خواب ديدم پدر ز باغ فدك سيب سرخي براي من چيده قافله رفته بود ومن بي جان پشت يك بوته خار خشكيده بر وجودم سياهي صحرا بذر ترس و هراس پاشيده قافله رفته بود و من تنها مضطرب،ناتوان ز فريادي ماه گفت:اي رقيه چيزي نيست خواب بودي ز ناقه افتادي قافله رفته بودودلتنگي قلب من را دوباره رنجانده باد در گوش ماه ديدم گفت: طفلكي باز هم كه جامانده! قافله رفته بودو تاول ها مانعي در دويدنم بودند خستگي،تشنگي،تب بالا سد راه رسيدنم بودند قافله رفته بودو مي ديدم مي رسد يك غريبه ازآن دور ديدمش-سايه اي هلالي شكل- چهره اش محو هاله ای از نور ازنفس هاي تندو بي وقفه وحشت و اضطراب حاكي بود ديدم او را زني كه تنها بود چادرش مثل عمه خاكي بود بغض راه گلوي من را بست گفتمش من يتيم و تنهايم بغض زن زودتر شكست وگفت: دخترم،مادر تو زهرايم 🔸شاعر: __ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini السلام علیک یا ساقی گوشه چشمی، خراب آمده ام اشک هایم دخیل دامنتان زائر بارگاه میکده ام  دارم اذن دخول می خوانم های و هوی مرا نگاه نکن به دلم دست رد نزن امشب روزگار مرا سیاه نکن به سبوخانه ی نگاهت من یازده جام می بدهکارم چوب خطِ مرا نگاه نکن آمدم باز نسیه بردارم  در حجاز خمار چشمانت باغ انگور عسکری داری باده ات کهنه کار می خواهد! عده ای خاص مشتری داری  «بسم رب الشراب»؛ می نوشم چه شرابی! سرت سلامت باد همه جا را بهشت می بینم باغت آباد، خانه ات آباد 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بی وفایی خاص و عام از من سر بازار و ازدحام از من خواهرت را مدینه برگردان هرچه سنگ است روی بام از من بغض مردانه ی صدا از من مکر این قوم بی وفا از من به غرور رقیه بر نخورد کم محلی کوچه ها از من این شب بی ستاره از مسلم جگر پاره پاره از مسلم سر اکبر به نیزه ها نرود سر دارالاماره از مسلم آخر کار قائله از من عطش و درد و سلسله از من خار در پای دخترت نرود آن سه تا تیر حرمله از من بر سر شانه کوه غم از من زخم خوردن زیاد و کم از من تو سلامت مدینه برگردی خنجر کند شمر هم از من هرچه دارد هزینه از مسلم پای سنگین کینه از مسلم زینت شانه های پیغمبر نفس تنگ سینه از مسلم بزن آتش که خرمنش با من از دهن نیزه خوردنش با من تو نخی از عبات کم نشود بی کفن ماندن تنش با من بعد من ناله ی حرم با تو بی قراری دخترم با تو به پر بسته ام نگاه نکن سر دروازه می پرم با تو بعد من اصل ماجرا با تو دردها با تو کربلا با تو سهم من بود گردن کوفه ته گودال و چکمه ها با تو بعد من رنج همسفر با تو سر نی گریه تا سحر با تو به زمین خوردنم صدایش ماند انعکاسش به طشت زر با تو قسمت تلخ داستان با تو شام غم پس حسین جان با تو من که چیزی نمانده از لب هام زحمت چوب خیزران با تو 🔸شاعر:   ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini دیدم بیابانی پُر از خار مغیلان را بالای محمل آفتابی سخت سوزان را 《انا الیه راجعونت》کُشت زینب را نسپار دست باد گیسوی پریشان را پنداشتم از دور نخلستان به چشمم خورد! از ناقه هامان دور کن این نیزه داران را دلواپسم! این شیوه ی مهمان نوازی نیست! دیدی ببندد میزبانی راه مهمان را !؟ با نیتِ عرض خوش آمدگویی آوردند یک لشکر از شمشیرهای مست و بُران را انگار خوبی های تو از یادشان رفته! یادآوری کن قصه ی دیروز باران را سربسته می گویم! یقین دارم که می بینی در چشم های دخترت ترس از بیابان را از حج نیمه کاره ی دیروز دانستم در کربلا باید بگیری عید قربان را 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini کربلا مهمونا از راه اومدن آب و جارو کن مسیر حرمُ می دونی واجبِ که نگهداری حُرمت این حرمِ محترمُ قدماشونُ رویِ چشات بذار اهل بیت عترت و نَبُوَتن دامنِ پاکشونُ رها نکن اینا خانوادهَ‌ی سخاوتن عزت و کرامتِ الهی‌شون هر امیر و شاهُ بنده می‌کنه یه سه‌ساله توی این قافله هست که نگاش مُرده رو زنده می‌کنه حواست باشه که هیچ نامحرمی سایه‌ی مخدراتُ نبینه کربلا کاش که می‌شد کاری کنی تا رُباب، شط فراتُ نبینه خسته‌ی راهِ و دور از وطنه به دلش غصه نذاری بشینه روی چادرِ عقیله نباید سرِ سوزنم غباری بشینه خاطرت باشه که زینب از حسین نباید یه لحظه هم جدا باشه وقتی از ناقه می‌خوان پیاده شن حواست خیلی به بچه‌ها باشه حواست خیلی به بچه‌ها باشه گم نشن ! مسیرُ اشتباه نرن حواست باشه زمانِ بازی‌شون طرفِ گودیِ قتلگاه نرن خدا اون روزُ نیاره بچه‌ها طرفِ گودیِ قتلگاه برن با پاهایی که مثِ گُل نازکه روی خارایِ بیابون راه برن 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تيغ ابرويت غزل را در خطر انداخته پیشِ پايت از تغزل بسكه سر انداخته مرد اين ميدانِ جنگِ نابرابر نيستم تيرِ مژگانت ز دستِ دل سپر انداخته بنده ای؟ پروردگاری؟ این شکوهِ لایزال شاعرانت را به اما و اگر انداخته! نامی از ميخانه ها نگذاشت باقی نام تو باده را چشم خمارت از اثر انداخته ساقیِ معراج، عرش گنبد خضرایی ات جبرئيل مست را از بال و پر انداخته کار ديگر از ترنج و دست هم، يوسف گذشت تيغ، سرها را به اظهارنظر انداخته سود بازار نمک انگار چيز ديگری ست! خنده ات رونق ز بازار شكر انداخته عاشق و معشوق ها ازهجر رويت سوختند عشق تان آتش به جانِ خشک و تر انداخته این تنورِ داغ مدح چشمهایت؛ مهربان نان خوبی دامنِ اهل هنر انداخته مهربانیِ نگاهت، ای صبورِ سربه زير دولت شمشير را از زور و زر انداخته تا سبكباریِ دل، چوبِ حراجت را بزن چين زلفت در سرم شوقِ سفر انداخته آمدم بر آستانت در زنم، يادم نبود! ميخ سرخی كوثرت را پشت در انداخت... 🔸شاعر: =============================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مژده بیداردلان! پیک سحر در راه است شب دلواپسیِ منتظران کوتاه است همه‌جا صحبت درمان تب سختی‌هاست همه‌جا حرفْ سرِ نسخه‌ی خوشبختی‌هاست گوش کن! زمزمه‌ی خاتمه‌ی تاریکی‌ست خیمه‌ی حضرت خورشید، همین نزدیکی‌ست! گوش کن لایحه‌ی دولت خوش‌عهدی را بر دماوند بزن پرچم یا مهدی را شوق دیدار رسانده‌ست به لب جان‌ها را بوی اسپند قرق کرده خیابان‌ها را خبر این‌بار دقیق است! می‌آید منجی وعده‌ی عهد عتیق است، می‌آید منجی لوح محفوظ بشارت به ظهورش داده دل به آن لهجه‌ی آرام و صبورش داده می‌رسد بت شکنی! چون بت و نمرودی هست قول قرآن و زبور است که موعودی هست گفته انجیل که فریادرسی می‌آید صبح آدینه مسیحا نفسی می آید دو قدم مانده فقط! خسته شدن بی معناست پشت این گردنه‌ی سخت، بهشتی پیداست عمر دجال به فردا نرسد، کوتاه‌ست باخبر باش! خبرهای خوشی در راه‌ست ذوالفقار خِردش مصلح کژ تابی‌‌ها برسد کاش به گوش کر وهابی‌ها کعبه آماده‌ی اثبات مسلمانی‌هاست نوبت بستن پرونده‌ی سفیانی‌هاست 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini