eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22.1هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار __________ @shere_aeini ثمر دلم که وجود تو شده پاره چون جگرم علی منم آسمان ولایت و تو ستارۀ سحرم علی بنگر ز داغ تو ای پسر، که چه آمده به سرم علی تو بگو چگونه نگه‌کنم، که تو جان دهی به برم علی پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی  نه مراست طاقت داغ تو، که تو در جمال، پیمبری پدرت قتیل غم تو و تو شهید نیزه و خنجری به کدام زخم تو بنگرم، که قتیل این‌همه لشکری تو ز زین فتادی و آسمان، شده تیره در نظرم، علی پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی  مه آرمیده به خون من، بدن لطیف تو یکسره ز هجوم نیزه و تیرها شده حلقه‌حلقه‌تر از زره همه زخم‌های تن تو را، زده نوک نیزه، به هم گره به شهادت همه تیغ‌ها، شده سینه‌ات، سپرم علی پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی  به صدای گریۀ عمه‌ات، به سرشک دیدۀ خواهرت به رباب و اشک خجالتش، به گلوی خشک برادرت که دریده فرق تو را ز هم؟که نشانده نیزه به حنجرت؟ به‌کدام زخم تو خون‌ دل، چکد از دو چشم‌ترم علی؟ پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی  به کدام عضو تو بنگرم؟ که جدا شدند جدا جدا تن پاره‌پاره نشان دهد، که هزار بار شدی فدا ز هزار زخم تو می‌رسد، به فلک صدای خدا خدا به چه طاقتی بدن تو را، سوی خیمه‌ها ببرم علی پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini میهمان کن به نگه بار دگر بابا را جمع کن از دل صحرا جگر بابا را چند گامی به تنت مانده ز اسب افتادم پیش نعشت علی اکبر بنگر بابا را چه کنم تا که دوباره تو ز جا برخیزی ابر خون سخت گرفته قمر بابا را به خدا داغ جوان سخت تر از هر داغی است لب خود وا کن و مشکن کمر بابا را این چنین پیش رود ، پیش تنت می میرم عمه باید برساند خبر بابا را اربا اربا شده ای یا که غلط می بینم ؟ اشک و خون بسته ره چشم تر بابا را دیدن پهلویّ زخمیت زمین گیرم کرد پاشو اکبر به سوی خیمه ببر بابا را 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini یک نـفـر بـرخاسـته یک نفـر در هیبـت یک شـیر نَـر برخاسته   در دفاعِ از حُـسـین تیـغ بُـرّانی به شـکل یک سِــپر برخاسته قـبل احـلیٰ مِنْ عَسَل نغمه‌ شیرینی از کوهِ شکر برخاسته   در غـریبستان درد قـبل قــومِ خـود، به یاری پـدر برخاسته   وقـت رزمش”یاعلی» از دهـانِ بـاز شمــشیر دو سر برخاسته   از تماشایش مَلَک با نـوایِ”هٰا عَلیْ، کیفَ بـشر» برخاسته   مصطفی و مرتضی ست آمده خورشیدْ میدان، یا قمر برخاسته؟   آمـده خـیر البَشَـر نالـه‌ واویلتــایِ اهـلِ شَـر برخاستــه   از صفوفِ دشمنان وقت رویارویی اش”أَیْنَ المَـفَر» برخاسته   تیغ هاشان شد غلاف چون تصوّر شد، نبی بار دگر برخاسته   آتشی برپا شـده از مـیان دشـت، بـویِ دردِسـر بـرخاسـته   وای وای از آن عمود که به قصدِ بوسه بر این فرقِ سر برخاسته   نیزه‌ای در پهلویش پیش پایِ شاه عطشان تا کمر برخاسته   میخَرد سُـلطانِ عـشق هرکسی را در غمش آه از جگر برخاسته 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini قد رعنای تو، چون سرو سپیدار شده کربلا محو رخ احمد مختار شده دور تا دور سرت آیینه می‌چرخانم بسکه گیسوی بلند تو دل آزار شده تا کمی راه روی این دل من می‌لرزد قد طوبایی زهراست پدیدار شده چشم بد دور از آن قد رشیدت پسرم قامتت شانه به شانه با علمدار شده گر ترک خورده لبت غصه مخور‌ای بابا تشنه‌ی وصلی و هنگامه‌ی دیدار شده تا صدای تو شنیدم که پدر زود بیا گفتم‌ای وای علی بی کس و بی یار شده نیزه‌ها رفت چو بالا به سر خویش زدم وسط معرکه این یاس گرفتار شده کوچه‌ای باز شدو هر که زره آمدو زد ماجرای تو شبیه در و دیوار شده زشکافی که به پهلوی تو خورده پیداست نوک نیزه اثرش، چون نوک مسمار شده دشمن آن بغض علی را سر تو خالی کرد تن تو طعمه هر گرگ جگر خوار شده بین محراب دو ابروی تو از هم شد باز صورتت جلوه‌ای از حیدر کرار شده خیز و زیر بغلم گیر و سوی خیمه ببر‌ ای جوانم ز غمت دیده‌ی من تار شده اربا اربایی و کس معنی آن کی فهمد این عبا تا به ابد محرم اسرار شده 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini دیگر استاد شده دشمن‌مان در «کشتن» آخرین شیوه‌ی قتل است، پیمبر کشتن کوفیان درس گرفتند، از «ابن ملجم» تا رسیدند، در این جنگ، به «حیدر کشتن» مشقِ این قوم، سرِ کشتنت «ارباً ارباست» با تو آموخته شد «چند برابر کشتن» سرِ جان دادنِ من پای تنت؛ باور شد پدری را تَهِ مقتل نه؛ جلوتر کشتن قصدشان کشتنِ من بود، چه فرقی دارد ؟! علی‌اصغر کشتن؛ یا علی‌اکبر کشتن پهلوی زخم، به دستم چه گریزی داده روضه‌ی «دستِ پدر بستن و مادر کشتن» اولِ راهِ جدایی؛ پسرم را کشتند با سرم می‌رسد این قوم، به «دختر کشتن» 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini بخوان به گوش سحرها اذان علی اکبر بخوان دوباره برایم بخوان علی اکبر لب ترک ترکت را به هم بزن اما تکان نخور که نپاشد جهان علی اکبر دوباره داغ پیمبر تحملش سخت است نرو جوانی حیدر بمان علی اکبر به دست غصه نده چشم دخترانم را تمام دل خوشی کاروان علی اکبر ببین که تیر فراقت نشسته بر جگرم ببین قدم ز غمت شد کمان علی اکبر عصای پیری بابا مقابلم نشِکن توان بده به منِ ناتوان علی اکبر کنار جسم تو رسم جهان عوض شده است نشسته پیر کنار جوان علی اکبر مسیح زندگی ام روی خاک افتاده ست عجیب نیست شدم نیمه جان علی اکبر بریده گریه امانِ مرا کنار تنت میان هلهله ها الامان علی اکبر اگر چه پهلوی تو یاد مادرم افتادم شکسته کوفه سرت را چنان علی... اکبر 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini بیا که خشکی لبهات داده آزارت بیا بنوش لبم را مگر شود یارت برای نام تو ابرو گره زدند ، علی فزون تر از همگان، کوته است دیوارت عنان اسب بگیر و به این طرف برگرد که نیست در صف دشمن یکی هوادارت نیامدند طوافت ، که دوره ات کردند سواره ها همگی گشتنده اند پرگارت همینکه لشکرِ نامرد با هم آمده اند نشان مردیِ تو شد نشان ایثارت به خط نیزه ی کوفی چقدر پاچیدی عمودها همه پیچیده اند طومارت حریف نیزه شدم ، داغ تو زمینم زد ببین که تا به کجاها کشیده شد کارت برای بردن تو این دو دست کافی نیست بگو چگونه از اینجا حسین بردارت پس از تو وایِ بر این خاک ، اف بر این دنیا مگر که دهر ببیند به خواب ، تکرارت در انتظار تو پیغمبر است پروا کن عصایِ پیری لیلا خدا نگه دارت 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini به میدان آمده شیر نره نسل علی ابن ابی طالب خدایی هم شبیه مرتضی بر لشکر دشمن شده غالب به لب نام علی دارد به سر سربند زهرا را قیامت کرده انگاری زمین و آسمان ها را سپاه کفر را حیران خود کرده دلاور مردِ این بیشه شروع کرده رجر خوانی برای نسل بی ریشه که ای اف بر شما و دین و دنیاتان بترسید از عذاب قبر و فرداتان به جنگ آیه ی نور خداوند آمدید اما دریغ از اندکی توحید در بین شما...آری..شمایی که ندارید از خدا ترسی و فکر روز محشر را نکردید و نمی داندید با زهرای مرضیه چه باید کرد از خجلت که مهرش را به روی پاره ی جانش شما بستید و او را خارجی خواندید و‌ قصد کشتنش دارید اما نه... به نامِ نامی حیدر مدد از ساقی کوثر تمام دشت را پر می کنم از سر منم اولاد پیغمبر علیِ اصغر کرب و بلایم من که بعد از مرتضی خوانده است بابایم علی اکبر اگر مردی میان این جماعت هست بسم الله کسی را ذره ای در دل شجاعت هست بسم الله بیاید تا ببیند ضرب شست حیدر کرب و بلا را..هان من از نسل اباالفضل عملدارم جهانگیرم..جهان دارم به جان مادرم زهرا سر از جسم سپاه کفر بردارم یکی آمد که با پای خودش سیری کند قعر جهنم را غضب دارد علی اکبر نگاهش کرد پا تا سر به یک ضربه چنان روی زمین انداخت آن ملعون بزدل را که لشکر بر خودش لرزید از ترس علی و کار مشکل شد حریفان یک به یک،پرمدعا بر جنگ اکبر آمدند اما نماند از هیبت آنها به جز نعشی بدون سر بنازم بر علی اکبر..بنازم بر علی اکبر ندارد چاره ای دشمن به جز نامردی و حیله علی را دوره اش کردند از هر سو و بستند راه را بر او و با ضرب عمود نانجیبی یک شکاف آمد میان فرق و ابرو و حجاب خون میان او و چشمش نیز حائل شد ز اشک آسمان خاک زمین گل شد ز خودش خون فرقش روی چشم اسب را پوشاند و راه خیمه را گم کرد و آمد در دل دشمن همین اندازه می گویم که اکبر شد علی اصغر.. حسین آمد به یاری اش رود اما بمیرم من که یک لحظه برایش سخت شد دیدن.. به پای نعش اکبر آمده اما به زانویش پر از خون است گیسویش بغل کرده علی را می کند بویش تصور کن جوانت روی خاک افتاده لب تشنه تنش را جست و جو کردی به زیر چندصد دشنه چه حالی و چه احوالی خودت راهیِ گودالی تصور کن همان موقع بیاید خواهرت از خیمه و افتد به روی نعش بی جان جوانی که نمانده از تنش چیزی به جز جسمی پر از خالی نمیدانی چه می آید سرت وقتی که میبنی به اشک خواهرت یک عده میخند با شادی و خوشحالی جوانش اربابا بود و زینب هم پریشان بود و بی تابش صدا میزد که خیز از جا و زینب راببر تا خیمه بابایت فدای قد و بالایت ببین دیگر ندارد چاره بابایت صدای دیگری از عمق دل میزد جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد جوان ترین قبیله، قبیله پیر تو شد اذان بگو که اذانت دل از بلال ربود صفا بده به نمازم، نماز گیر تو شد تو می روی به سلامت، دعام پشت سرت نگاه عمه ی تو جوشنِ کبیر تو شد برای العطشت، کام تشنه ی من و تو ببین برادرم عباس سربزیر تو شد چقدر دور و بر تو شلوغ شد ناگاه چقدر دست اجل راهی مسیر تو شد چه آمده به سر من که خواهرم زینب ز خیمه آمده بیرون و مستجیر تو شد چه آمده به سر تو، علی اکبرمن کنار این تن پرپر، حسین پیر تو شد برای بدرقه ی شرحه شرحه‌ی جسمت ببین پیمبر خاتم عبابگیر تو شد 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini سپاه شمر رسیدند درهمش بکنند به تیغ و نیزه سپردند تا کمش بکنند قرار بود که باشد مقطعه بدنش عیان که شد نوه ی فاطمه ست می زدنش خدا کند پدرش در زمان خود برسد به احتضار غریب جوان خود برسد صدای آه شنید و غرور شاه شکست رمق نداشت به پایش، به زانو آمده است به یاری اش که نشد، پس به جستجو برسند کشیده آه، جوانان به داد او برسند به آسمان عبایش ستاره می چینند کنار هم بدنی پاره پاره می چینند هنوز علی نشده بس که درهم آمده است گمان کنم دو سه تا تکه اش کم آمده است هوای بی کسی او هوای بی پسریست بلند کردن او از زمین چه دردسریست حسین کرده سفارش به پاره های تنش که از عباش نریزد به خاکها بدنش 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini به گمانم به سرت هست مهیا بشوی پیش بابای خودت گرم تمنا بشوی لحظه ای صبر کن و پیش نگاه پدرت دو قدم راه برو تا که تماشا بشوی تا بدانی دل بابات چرا می لرزد کاش آنقدر زمان بود که بابا بشوی با قد و قامت طوبات کجا می دیدم که تو در بین عبای پدرت جا بشوی این چه پاشیده شدن بود، گمان می کردی که تو را جمع کنم باز تو منها بشوی 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini قطعه هایی از تنش قطع یقین پیدا نشد دشت را گشتند و اکبر بیش از این پیدا نشد تیر ها اجزای اکبر را به صحرا دوختند اسب زخمی شد،رکاب افتاد ،زین پیدا نشد تا عقیقی که سلیمان داشت افتاد وشکست بر رکاب سبز پیغمبر نگین پیدا نشد ناگهان شیرازه اش پاشید از هم بعد از آن شرحی از آیات قرآن مبین پیدا نشد هر دو عالم را ملایک زیر و رو کردند و هیچ سرزمینی برتر از این سرزمین پیدا نشد گشته ام اما برای زائر کویش شدن بهتر از حال وهوای اربعین پیدا نشد کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد صفحه صفحه بارها تاریخ را خواندم ولی غیر حیدر یک امیر المومنین پیدا نشد 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini