هدایت شده از شعر هیأت
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹عجب غروب غریبی🔹
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم
من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی
مرا خیال نمازت شبی کشید به رؤیا
عجب رکوع و سجودی، عجب قعود و قیامی
چه اشتراک قشنگیست بین طوس و مزارت
که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی
نوشتهاند به باب الرضا تمامیِ جودی
نوشتهاند به باب المراد جودِ تمامی
شبی ز بخت بلندم به خانۀ تو رسیدم
چه سفرهدار کریمی، چه خوانی و چه طعامی
سؤال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت
نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی
عجب فراز عجیبی، عجب غروب غریبی
پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی...
📝 #میلاد_حسنی
🌐 shereheyat.ir/node/3984
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر حوزه
.:ا﷽ا:.
📌گفتی که فردای جهان فردای توحید است
[برای عصر امام خمینی]
📝زکریا اخلاقی
تقویم در تقویم
این فصل ها سرشار باران تو خواهد شد
مجلس به مجلس باز
پیمانه ها، لبریز پیمان تو خواهد شد
این فصل های سبز
انگار تفسیر غزل های بدیع توست
این عشق های پاک،
مجلس نشین درس عرفان تو خواهد شد
این بادها چندی است
عطر تو را در باغ بیداری پراکنده است
این باغ بی پاییز
دلبسته ی لب های خندان تو خواهد شد
این کاروان اما،
منزل به منزل می رود تا بانگ بیداری
نسلی که در راه است
در آستان صبح مهمان تو خواهد شد
گفتی خدا با ماست
گفتی که فردای جهان فردای توحید است
فردا تمام خاک
جغرافیای سبز ایمان تو خواهد شد
تو زنده ای و عشق
در جلوه ی اندیشه های روشنت زنده است
یک روز این دلها
پروانه ی شمع شبستان تو خواهد شد
این لاله های سرخ
یک پرده از شرح کرامات لطیف توست
این دشت ها آخر
محو تماشای شهیدان تو خواهد شد
نام تو جاوید است،
نام تو در افسانه های شهر پاینده است
دل های بعد از این
آیینه در آیینه حیران تو خواهد شد
عالم همه شور است
با این همه، اینها همه آغاز این مستی است
این جام ها یک ریز
سرمست از شیدایی جان تو خواهد شد
پیغام تو جاری است،
پیغام تو در هفت اقلیم زمین جاری است
ای وارث خورشید،
فردای این آفاق از آن تو خواهد شد
#شاعران_حوزوی #زکریا_اخلاقی #امام_خمینی #مستزاد_معکوس #بیداری_اسلامی
.: سایت | ایتا | بله :.
بهشت آغوش خود بگشا که حاجیزاده میآید
تنی از تار و پود خاکی سجاده میآید
به گیسوی ملک جارو کن این درگاه قدسی را
که اینک تکسوار خستهام از جاده میآید
به استبرق بپوشانید و بر مصدر نشانیدش
که از خیل جوانمردان، یلی آزاده میآید
ز فرط سرفرازی گوی سبقت برده از طوبی
گر از بیادعایی همچنان افتاده میآید
بگیرد هر که هشیار است زیر شانهی او را
که شوق وصل چون دارد دل از کف داده میآید
شراب عشق را نوشیده در عالم ز یکرنگی
به تسنیمش چه حاجت؟ چونکه مست از باده میآید
تمام عمر بود آمادهی رفتن، هم از این رو
به استقبالش از هر سو صفی آماده میآید
چه غوغایی شود در محفل کروبیان امشب
که شمع محفل عشاق، حاجیزاده میآید
✍️ افشین علا
🗓 خرداد۱۴۰۴
@shere_meybod
هدایت شده از شعر هیأت
آن روز جواب آب را حرمله داد
پاسخ به گل رباب را حرمله داد
پرسید حسین: با شما مردی نیست؟
بیرحمترین جواب را حرمله داد
📝 #فائزه_امجدیان
✅ @ShereHeyat
22.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش دشت روبرویت لااقل یک مرد داشت
یک سوال مادرانه،تیر خیلی درد داشت?
شب شعر عاشورای شیراز
#حضرت_علی_اصغر
#شیرخوار_کربلا
#حضرت_رباب
#محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#سیده_اعظم_حسینی
------------------------------
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
سوخت مرا آه، خط به خطِ مقاتل
چشم تر آورده ام، دو شاهدِ عادل!
شام اسارت کجا و شمسۀ عصمت
شاه عوالم کجا و بند سلاسل
روضۀ پوشیده را مخواه کنم باز
ناقۀ عریان و منزل از پی منزل
پس چه شد آن دستها که طفل سه ساله
با مدد او نشسته بود به محمل
ناقۀ زینب به دست کیست مهارش؟
لال شوی ای زبان و خون شوی ای دل!
پای همان نیزهای که رأس حسین است
ذبح کنیدم که خواند آیۀ بسمل
سرزدهاست از تنور خانۀ خولی
«یار من و شمع جمع و شاه قبایل»
ریخت بر آن سر یزیدِ مست، شرابی
بشکند آن دستهای نامتعادل
آه از آن بازهای که زادۀ نیرنگ
صفحۀ شطرنج را گذاشت مقابل
جام تهی بود کاش ساغرِ جسمم
از چه نمردیم ما ز بزم اراذل
از چه نمردیم ما که پیش ابالفضل
حرف کنیزی زدند، ای دل غافل!
سر زند از شام تیره صبح سپیدی
منتقمِ قوم بسته است حمایل
تا نشده دیرتر بخواه فرج را
پیک اجل چون رسد چه جای وعجّل
مسعود یوسف پور
محرم الحرام ۱۴۰۲
https://eitaa.com/yosefpoor_ir
22.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هنوز شاعرت ای سرزمین حُسن نمردهست
که دور، دست قشون زباندراز بیفتد
#میلاد_حبیبی
@shere_meybod
عطش گرفته تو را گرچه در کنار فراتی
تویی که ماء معینی، تویی که آب حیاتی
اگرچه از عطشت خواندهاند مرثیهخوانان
ولی تو تشنهی لبیک در کنار فراتی
تویی که معنی آتیتم ُالزکاتی و، امشب
برای از تو نوشتن به من بده کلماتی
همیشه اشهد انّ، که عشق سهم امام* است
به من اجازه بده جان دهم به شوق زکاتی
به جز تو کیست به سمت خدا مرا بکشاند؟
مبدّل همهی سیئات بالحسناتی
نسیم گیسوی بر نیزهها مرا به خود آورد
که مستقیم نمیشد دلم به هیچ صراطی
جنون شعر شدم، شاید از غم تو بمیرم
تو روح پر تپش شعر من در این لحظاتی
قسم به اشک عزایت که راز آب حیات است
چگونه از تو بگویم، که کشته عبراتی
سلام لذت با اشک از غم تو سرودن!
تو روح زندگی ما و راز هرچه نشاطی
شکفت بر لب من «اَحیِنا حیاتَ محمد... »
در این حیات، کنار تو نیست هیچ مماتی
تو مونس منِ تنها میان وحشت دنیا
تو همنشین دلم در تمامی سکراتی
به درک روشن «یالَیتنا» چرا نرسیدم
آهای قلب پریشان! کجای این عتباتی؟
به کربلا برو و شمر را دوباره رصد کن
آهای... ای که به دنبال رمی در جمراتی
به بوی سیب سحرهای جمعه باز دلم رفت
دریغ و درد نبردم از این حرم، نفحاتی
سلام ساقی وحدت! خمارِ باده عهدت
عجیب نیست که در خون، تجلیات صفاتی
میان نیل حوادث عصای معجزه، اشک است
تو کشتهی عبراتی و راز و رمز نجاتی
شکوه توست دل از جبرئیل بُرد در این شعر!
شکفت و گفت به هر بیت، زیر لب صلواتی
به روی نیزه نگاه تو خیره ماند به دشمن
چه استقامت کوهی! چه غیرت سکناتی
میان خاک چرا ردّ بوی خون حسین است؟
«سَلِ الخیولَ اماماً یُرَضُّ في الفلواتی**»
بگیر بر سر بالین مرا که کشتهی عشقم
«مضی الزَمانُ و قلبی یقولُ اَنَّکَ آتی***»
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
21 تیرماه 1404
#امام_حسین_علیه_السّلام
#قصیده_واره
#شعر_ولایی
پ. ن:
*عشق سهم امام است...
مضمون «سهم امام» را پیشتر در بیتی از آقای حسن بیاتانی دیدهام.
**سَلِ الخیولَ ...
از اسبها بپرس دربارهی امامی که در صحراها بر او تاختند
***مضی الزَمانُ...
زمان گذشت و قلبم میگوید تو حتماً میآیی
( مصراع از سعدی است)
https://eitaa.com/smhroknabadi
@shere_meybod
19.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 اگرچه نفس به هر حال همدم نفس است
هوای خطه عشاق عاری از هوس است
🔸شاعر : #سیدداوود_دهقانی از میبد یزد
شب شعر عاشورا ،1404 شیراز
#شب_شعر_عاشورا
@shere_meybod
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#خطبه_حضرت_زینب_س_در_شام
کاش در دروازهی ساعت زمان میایستاد
نیزهها میرفت؛ اما کاروان میایستاد
کاش وقتی قلب زینب روی نیزه میتپید
قلب دنیا میگرفت و ناگهان میایستاد
کوفیان دیدند، وقتی لب به گفتن میگشود
ناگهان زنگ شترها از تکان میایستاد
کائنات انگار تحت امر زینب میشدند
آن چنان که گفتهاند: «آبِ روان میایستاد»
او که با صبر و غرور و همت زهراییاش
باحجابش روبروی دشمنان میایستاد
زینبی که خطبهها را حیدری میخواند و بعد
روی حرفش چون علی تا پای جان میایستاد
با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
هم چنان میایستاد و هم چنان میایستاد
حرمله آتش به پا میکرد در قلب حرم
بر بلندیها که با تیر و کمان میایستاد
::
روضهی گودال را اصلاً نخوانم بهتر است
شمر در خون مینشست اما سنان میایستاد
آفتابِ داغ میتابید بر تنها، ولی
قاتل خورشید زیر سایبان میایستاد
بیت آخر سهم خولی میشد و با خواندش
بر زمین میخورد وقتی روضهخوان میایستاد
✍ #احمد_علوی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
@shere_meybod