﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
باران که زد به ذهنِ خیابانم آمدی
چونشعله در خیالِ زمستانم آمدی...
شاعر شدم همینکه تو در هیئتِ غزل
در قلبِ واژههای پریشانم آمدی...
روزی شبیهِ سایهی تیری گریز پا
از چلهای رها شده بر جانم آمدی...
غرقِ مَنیتم شده بودم که ناگهان
با نیَّت گرفتنِ دستانم آمدی...
دل کنده بودم از خودم اما طبیب وار
مرهم به دست در پیِ درمانم آمدی...
من نقصی آشکارم و از شرمِ نقص من
دیدم که سرفرود به احسانم آمدی...
لیلای بینصیبِ تو بودم که عاقبت
مجنون شدی به یادِ بیابانم آمدی...
پیچیده در حوالیِ این خانه عطرِ عشق
شاید شبی به خوابِ خیابانم آمدی..
━━━━💠🌸💠━━━━
#زهرا_وهابِساقی
@sherhaye_nab