نور خدا آینه حق نما، نور هدیٰ نور حسین است و بس
سرّ ولا لؤلؤ لالای حق، مظهر دادار حسین است و بس
سرّ هویّت که تجلّی نمود، پرتو پر نور حسین است و بس
روح مشیّت که از او شد پدید، کون و مکان جمله حسین است و بس
جلوهٔ ذات احدی بی نقاب، نور تجلّای حسین است و بس
سجده که بر آدم خاکی نمود، خیل ملک بهر حسین است و بس
سلسلهٔ منتظم انبیاء، مقدّمالجیش حسین است و بس
میوهٔ خلقت ز ازل تا ابد، مقصد ایجاد حسین است و بس
محفل انس است دو عالم ولی، شمع دل افروز حسین است و بس
نفخهٔ جان بخش نسیم بهشت، شمّه ای از بوی حسین است و بس
آتش نمرود به جان خلیل، بَرد شد از خوی حسین است و بس
سفینهٔ نوح به طوفان یَمّ، زُورَقی از جوی حسین است و بس
موسی عمران که به میعاد رفت، از بر میقات حسین است و بس
روشنی وادی ایمن همی، شعشعهٔ روی حسین است و بس
آتش افروخته در کوه طور، پرتوئی از نور حسین است و بس
آن دم عیسی که به تن جان دمد، از دم و از بوی حسین است و بس
گردش این گنبد افراشته، بر خَم ابروی حسین است و بس
من چه بگویم به جهان هر چه هست، سر به تکاپوی حسین است و بس
آنکه فروزان کند امشب چو شمس، رایت توحید حسین است و بس
آنکه ببوسید گلویش ز مهر، رسول و بگریست حسین است و بس
محفلی بزمِ حریم لقا، رأس پر از نور حسین است و بس
سوخته پروانه جان را به شوق، در حرم عشق حسین است و بس
کشتهٔ جان باخته در کوه طور، پیکر صد پاره حسین است و بس
آنکه بزد خرگه خود را برون، از دو جهان جمله حسین است و بس
آنکه به قربانگه کوی حبیب، گفت رِضًی ربِّ حسین است و بس
آنچه به خون گلو آغشته شد، طُرّهٔ گیسوی حسین است و بس
باب نجات از غم و بحر بلا، کشتی منجی حسین است و بس
دست شفاعت همه را روز حشر، از کرم و جود حسین است و بس
گر تو بخواهی که شوی رستگار، راهْ تولّای حسین است و بس
آنکه سرود این دُرَرِ پاک را، خاک رَهِ کوی حسین است و بس
(مرحوم علامه طهرانی)
@shernab
علم های اهل دل حمالشان
علم های اهل تن احمالشان
علم چون بر دل زند یاری شود
علم چون بر تن زند باری شود
گفت ایزد یحمل اسفاره
بار باشد علم کان نبود ز هو
علم کان نبود ز هو بی واسطه
آن نپاید همچو رنگ ماشطه
@shernab
گر ز نام و حرف خواهی بگذری
پاک کن خود را ز خود هین یکسری
همچو آهن ز آهنی بی رنگ شو
در ریاضت آینهٔ بی زنگ شو
خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی ذات پاک صاف خود
@shernab
ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
از آه دردناکی، سازم خبر دلت را
روزی که کوه صبرم، بر باد رفته باشد
...
خونش به تیغ حسرت، یا ربّ حلال بادا
صیدی که از کمندت، آزاد رفته باشد
پرشور از حزین است، امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد، فرهاد رفته باشد
حزین لاهیجی
🌸 @shernab
آواز تیشه امشب، از بیستون نیامد
گویا به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
@shernab