eitaa logo
شیدای زینب (سلام الله علیها)
274 دنبال‌کننده
353 عکس
257 ویدیو
8 فایل
اشعار آئینی #زینت_کریمی_نیا @sheydaye_zeynab ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/joinchat/18874572Cfbc28487af گروه خبری، تحلیلی صراط کریمان در پیام رسان ایتا. آخرین اخبار استان کرمان، ایران، منطقه، محور مقاومت و بین الملل را مشاهده کنید.
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشمانم آب می افتند از باران روی سر صحنت دلگرم هم شده ام حتی با برف تا کمر صحنت یک حس خالص بارانی چون برف زیر چراغانی دارم که باز قدم بزنم بر سنگ های تر صحنت زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
me-ayam.mp3
3.81M
ای راه هشتم تا خداوند
با سرانگشت نشان اعجاز موسی می کنم نسخه ای می پیچم و کار مسیحا می کنم با قلم بر روی کاغذ چون عصا بر روی آب لشکر فرعونیان را غرق دریا می کنم زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همینکه چشم گشودی قرار نرگس شد گرفت رونق و خوش کار و بار نرگس شد بهار دی شدی و برق چشم معصومت دلیل روشنی چشم تار نرگس شد زینت کریمی نیا
السلام شهابی که شعله در او گشته پنهان تو را می شناسد چنان ماه در حبس مه قلب باران تو را می شناسد تو با کوچه های غریبی در این شهر نا آشنایی ولی شهر افسرده زندان به زندان تو را می شناسد تو را رود دجله،خیابان بغداد دیده ست روزی و اما ندیده تمامی ایران تو را می شناسد فقط کوچه پس کوچه های مدینه گرفتارتان نیست دل تنگ هر کوچه ای در خراسان تو را می شناسد شهادت دهد درب بسته که از آن گذشته عزیزی که بر عکس می آید از سمت کنعان تو را می شناسد اگر چه زمینی ترین ها تو را در زمین حبس کردند ولی آسمانی ترین دل فراوان تو را می شناسد غلامی که چیده گل پینه از چهره تو و حتی کنیزی به نجوای قدوس و سبحان تو را می شناسد و زنجیر هر چند از سجده های شما کم می آرد به حدی که پایت کند بوسه باران تو را می شناسد اذان گو اذان گفت و رفت و اذانی دگر شد اذانی که در تو ندیده ست پایان تو را می شناسد نشان تو را از ستاره و خورشید پرسیدم و ماه که گفتند با تو جوانی ست ایشان تو را می شناسد یقین دارم آقا مرا مثل معصومه ات می شناسی کسی که اگر کم ولی بهتر از جان تو را می شناسد http://eitaa.com/sheydayezeynab
پدر بزرگوار ولی نعمتمان حضرت موسی الکاظم علیه السلام بر ایشان و محبینشان تسلیت باد ▪️یا باب الحوائج خلوتت را گاه بر هم می زند دادِ درِ زندان سجده ات آرام می بخشد به درد پیکر زندان روزها زیر شکنجه خاک زیر پات می لرزد شب شود مشهود با نور تو حال بهتر زندان مسخ کرده ذکر سُبّوح شما دیوارها را هم سقف هم در سجده افتاده به پای سرور زندان در تن بید تنت پیچیده زنجیری چنان ریحان عطر گل افتاده از سجاده ی تو در سر زندان ماه می دانست کی می آید آن شمس الشموسی که نور می تاباند از درهای قفل دیگر زندان آه زندانبان بدبخت شما ای کاش می دانست اولین باب الحوائج می شوی از آخر زندان جاده ابریشم عشق است هر خاری نمی فهمد راه سبزی که به مشهد می رسد از سنگر زندان آه یک روز آمد و دیدند که بر عکس عاشورا یک پسر نام پدر را می برد دور و بر زندان زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
13.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🩸تنها درخواست حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام در روز آخر عمْر شریفش، از سِندی بن شاهک ملعون، چه بود؟! @Maghaatel
تقدیم به روح مطهر دانش آموزان شهید حادثه تروریستی کرمان از طرف یک معلم : پروانه به پروانه چکد شمع زمانه می سوزد و می غلطد ازین دانه به دانه ریحانه به ریحانه رسد بوی خوش یار از قافله تا قافله مردانه روانه این مذهب عشق است و یا مکتب قاسم در وسعت دلدادگی اش نیست کرانه آورده به همراه خودش کرب و بلا را یعنی همه جا می رسد از یار نشانه وقتی که شهیدانه کنی زندگی آخر کرمان بشود کرب و بلایت درِخانه یاران همه رفتند و رسیدند به معشوق "دیوانه منم من که روم خانه به خانه" شاگرد کلاسم شده اول به پریدن استاد منم مانده و محکوم به دیدن تصویر تو را با پر پروانه کشیدند بر موی تو از شام کمی شانه کشیدند تقدیم رقیه چه گلی مادرت آورد؟ بر دامن او یک گل دردانه کشیدند پیراهن تو بر تن یوسف که نبوده دنبال تو صف عاقل و دیوانه کشیدند این قلب طلاییت که قلب همه را برد از گوش تو تا گوشه ی میخانه کشیدند با پیرهن صورتی ات مست شدند و تصویر تو را در کف پیمانه کشیدند آغاز تو را با گل ریحانه ی احمد(ص) امروزِ تو را روضه ی ویرانه کشیدند آغاز مرا با قلم آه نوشتند امروزِ مرا شاعر ریحانه کشیدند شاگرد کلاسم شده اول به پریدن استاد منم مانده و محکوم به دیدن دیوان دبیران زمان فصل به فصل است هر فصل سخنگوی همان سلسله نسل است یک نسل شهیدی است که در مکتب جبهه با شغل محصل رود استاد دراصل است یک نسل ولی نخبه ی دانشجو و استاد در کار رقابت سر پیمانه وصل است این کودک گهواره چنان نخل و سپیدار همتای هزاران نفر و ریشه و اصله ست عمری است که دم میزنم از سرو و تن من در سبز تن سرو تنان زردی وصله است شاگرد کلاسم شده اول به پریدن استاد منم مانده و محکوم به دیدن زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab