"دلنوشته ای برای برادرم حمزه "
جمعه سوم فروردین ۱۴۰۳ آن گونه که گفته شد، یک راننده اسنپ در بندر ماهشهر با شلیک گلوله کلت مسافر خود به قتل رسید. جسد بی جان مقتول در برابر شهرک رجایی، معروف به "زنجیر" در حالی افتاده بود که گوشی همراه و ماشین وی هم به سرقت رفته بود. دو روز بعد با همکاری ماموران فراجا در خوزستان و بوشهر، قاتل در عسلویه دستگیر شد و سردار حیدر سوسنی؛ فرمانده انتظامی خوزستان گفت که قاتل از اراذل و اوباش محل بوده و دارای سوابق متعدد کیفری شامل یک فقره قتل، سرقت، حمل موادمخدر و 15 سال سابقه زندان داشته است، در اعترافات اولیه انگیزه خود از قتل را سرقت خودرو اعلام کرد.
تا این جای ماجرا عادی بود ولی نکته قابل تامل این بود که مقتول یک روحانی بود، به نام حجه الاسلام حمزه اکرمی، حدوداً ۴۰- ۴۵ ساله با محاسنی جوگندمی و نگاهی پر از رمز و راز نگفته، که در عین خاموشی، با هزار زبان چون سوسن سخن می گفت و این دلنوشته ای کوتاه برای اوست.
"بعد از کشته شدنت مدیر حوزه علمیه و نماینده خوزستان در مجلس خبرگان رهبری پیام دادند و خواستار رسیدگی به پرونده قتل شدند. با خودم می گویم چطور پیش از آن که محاسنت با خونت رنگین شود کسی خواستار رسیدگی به زندگی ات نشد برادر؟!
تو که روحانی بودی و می گویند حکومت در قبضه روحانیان است! تو که معاون پژوهش حوزه علمیه شهرتان بودی! چه گونه شد که روز سوم عید، وقتی بادصبا مشک فشان بود و همه در تفرج و تماشای بهار و به گفته سعدی قرار بود صوفی هم بیکار ننشیند (صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقت است که در خانه بخفتی بیکار)، پی کار رفته بودی!؟ روز جمعه ای که وقت استراحت بود، برای تامین زندگی ات مسافرکشی می کردی و کسی خبر نداشت؟ کسی رسیدگی نکرده بود! حالا سرّ آن راز نگفته را از چشمانت می توان خواند و عاقلی کو که کند فهم، زبان سوسن؟! راستی برادرجان؛ چرا جامعه غوغاسالار ما که برای درگذشت یک خواننده یا یک هنرپیشه بر اثر بیماری، از کاه کوه می سازد و گاه زمین و زمان را به هم می دوزد ، در مرگ تو سکوت کرد؟! مرگ تو که عادی هم نبود! قتل بود و سرب داغ و خونی که در ماه رمضان و در حین مسافرکشی بر زمین ریخته بود! تو مگر ۱۵ سال معاونپژوهشی حوزه نبودی برادر؟ با خود فکر می کنم اگر یک استاد دانشگاه با این سابقه مسافرکشی می کرد و جان بر سر تامین معیشت خود و زن و بچه اش می گذشت، ما چه می کردیم؟! چرا قتل تو بازتاب نداشت؟! این سکوت وهمانگیز نیست؟!
✍ برادرت خلیل
یکشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۳
۱۳ رمضان
#چهارشنبه_امام_رضا_جان
بداهه
صحن حسن حرم رضا چه حلاوتی چه طراوتی
صحن رضا حرم حسن چه لطافتی چه کرامتی
صحن حسن حرم رضا چه کبوتری و چه زائری
صحن رضا حرم حسن چه تصوری و چه شاعری
زینت کریمی نیا
#چهارشنبه_امام_رضا_جان
بداهه
صحن حسن حرم رضا چه حلاوتی چه طراوتی
صحن رضا حرم حسن چه لطافتی چه کرامتی
صحن حسن حرم رضا چه کبوتری و چه زائری
صحن رضا حرم حسن چه تصوری و چه شاعری
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#شب_های_جمعه_زیارتی
هیجده روزه گرفتم که تو را خوب بخوانم
نوزده روزه گرفتم که تو را قدر بدانم
بیست و یک روزه گرفتم که شوم شیعه راهت
که مبارک سحری شاد شود روح و روانم
کاش وقت سحر از غصه نجاتم بدهد دوست
به علین به علین بشود ورد زبانم
روزه بیست و سه روزه همه نذر سر مهدی
که به ماهش بشود بدر ، هلال رمضانم
کاش در آخر این ماه شود عید درخشان
نور سیمای نجیبش شود آرامش جانم
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
اَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی بنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی
می پرسم از خود درک کردم من تو را آیا؟
قدر همان مرغابی ای که بسته راهت را
قدر همان چاهی که بوده محرم رازت
قدر همان نخلی که بر او هم شدی بابا
می پرسم از خود قدر یک ذره نمک بودم ؟
بر کاسه شیر تو طعمی خوب و جان افزا
مانند سلمان نه ، کمی شیعه ، به حدی که
یک بند انگشتی به جاپایت گذارم پا ؟
می ترسم آقا ابن ملجم هم به من گوید
تو بدتری از من که نفرین شاملت بادا
یک عمر گفتی یا علی و با علی قهری
یک عمر با اسم علی در راه ملجم ها
از شمع بیت المال مولا روشنی اما
ناخواسته پایت رود در راه بی مولا
تبیین نکردی آفتاب و ابر را در دین
مرداب بودی جای رود و چشمه و دریا
از ترس رسوایی شدی همرنگ هر جمعی
در وصله ی کفش علی هم نیستی پیدا
می ترسم آقا الامان مولای یا مولای
بابای زینب این منم بر زینبت شیدا
زینت کریمی نیا(شیدای زینب )
http://eitaa.com/sheydayezeynab
با عضویت در کانال و اشتراک محتویات آن در ترویج سیره امام رضا علیه السلام سهیم شده و خادم رسانه ای آن حضرت باشید.
#سیره_رضوی
#شیدای_زینب
#خادمیاران_رسانه_ای_کرمان
#رمضان
#پناه
#پناه_هشتم
#خادمان_رسانه_ای_امام_رضا
#خادمیاری_رسانه
رو به #پناه آورید👇
@panah_hashtom
هدایت شده از خبرگزاری شمس الشموس
أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی بنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی
در زیر بیرقش همه یک خانواده ایم
باران فرشته ها و پرواز دعا
در رفت و شد است بین گل ها ی خدا
عمر است گل و گلابگیری امشب
قدر است چکیده ی تمام شب ها
زینت کریمی نیا(شاعر و خادم رسانه ای)
#کانون_خدمت_رضوی_کرمان
#خادمان_رسانه_ای_امام_رضا
📣کانال اطلاع رسانی دبیرخانه کانونهای خدمت رضوی استان کرمان را در پیام رسان ایتا دنبال کنید 👇
eitaa.com/aqr_kerman_irir
غزل ۱۸۳حضرت حافظ
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند
بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال
که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد
که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند
همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود
که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند
http://eitaa.com/sheydayezeynab
یا علی
گفتم علی محراب پژواک علی سر داد
گفتم علی شمشیر ملجم هم زمین افتاد
گفتم علی اشک یتیم کوفه بر گونه
لغزید وبا خود برد دست مهربان باد
گفتم علی برخاستم ناخواسته از جا
آمد صدای مادرم از کودکی در یاد
آن روز که دستم گرفت وپابه پا برد و
شدباقدم های نخست کودک خود شاد
گفتم علی گردون جوابم داد که یاهو
گفتم علی خورشید زد از آسمان فریاد
گفتم صراط مستقیم شهر ایمان کو
کوی علی را آیه هفتم نشان می داد
نور علی رنگین کمانی هفت رنگ از عشق
نوری که دارد از خداهفت اسم نه هفتاد
گفتم علی دستم شداز گرمای دستانش
سرشار از انگیزه های خلقت و ایجاد
گفتم علی ظالم به خود لرزید دیدم که
از نام حیدر زلزله در کاخ ها رخ داد
نادعلی خواندم پر از آرامشم امروز
زیرا به ذکرش بوده ام از کودکی دلشاد
حتی همه عیّارهای کهنه کار از کوه
با یا علی رفتند سمت چشمه اوتاد
گفتم علی" داد" است حتی یکنفرهم نیست
از هیچ مسلک پاسخش باشد علی بیداد
گفتم علی،....اکبرشتابان شدبه میدان و
گفتم علی،....اصغر زبانی از رجز بگشاد
گفتم علی دنیایی از عرفان و دانابی
شد در صحیفه جمع از اندیشه سجاد
آمدعلی موسی الرضا یکباره افتاده ست
شیرین ایران از دل عاشق ترین فرهاد
بعدا علی هادی شدو یک جامعه معنا
با یک زیارت کرده ناز یار را بنیاد
این سِر ،چه بوده در علی های زمان آیا
در دامشان افتاده صید و همچنین صیاد
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
پیچیده بر نخیل تو هر تاک بیشتر
مست از سبوی اسم تو افلاک بیشتر
سوگند می خورم که صدای علی علی
از سنگ هم چکیده به پژواک بیشتر
آن شب که خاک بر سر اهل زمین شده
آغوش بوتراب شده خاک بیشتر
حال یتیم های پدر مرده پشت در
خیلی بداست دختر اسفناک بیشتر
زینب که سوخت ، شاعر او هم بسوزد از
این ماجرا که سوخته خاشاک بیشتر
زینت کریمی نیا(شیدای زینب )
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از ادبخانه
#شاه_بیت ۹۹
گر سیزدهت را به علی صرف کنی
غم های دلت جمله به در خواهد شد
#ناصر_دوستی (معاصر)
@adabkhane