eitaa logo
شیدای زینب (سلام الله علیها)
274 دنبال‌کننده
353 عکس
257 ویدیو
8 فایل
اشعار آئینی #زینت_کریمی_نیا @sheydaye_zeynab ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاه کن که پریشان و بی‌قرار توایم اگرچه فاصله داریم، در کنار توایم چهارفصل جهان نیست جز خزان بی‌تو بیا که ما همه در حسرت بهار توایم گل محمدی اهل‌بیت هستی و ما خوشیم از این که در این روزگار خار توایم آهای عطر دل‌انگیز روزهای ظهور به‌هوش باش که ما شب‌به‌شب خمار توایم به این امید که روی خوشی نشان بدهد تمام عمر به دنبال روزگار توایم قبول‌مان کن و بگذار عار تو باشیم اگرچه ما به همه گفته‌ایم یار توایم "در انتظار تو چشم سپید" حاصل ماست که روسیاه‌ترین شعر شهریار توایم هزار سال، هزاران شب بدون سحر... هنوز در شب یلدای انتظار توایم 🖊 📚 کانال اشعار شیدای زینب (زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab
برای من که ضرر کرده ام هزاران شب فقط یکی دو دقیقه چه سود می بخشد؟ اگر به وسعت مرداب قطره ای ریزد همین دوباره به قطره رکود می بخشد به من که منتظرم بر طراوت باران فقط نشستن با شعله دود می بخشد بیا که طاقت یلدا سرآمد از بس که به فال گوشی این شب شنود می بخشد "رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند " خدا به قامت باران فرود می بخشد به من که بی تو دلم یک کویر بی آب است بگو که وعده باران چه سود می بخشد؟ 🖊 زینت کریمی نیا 📚 کانال اشعار شیدای زینب (زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه آن‌جاست که سرتاسرِ در آتش بود رویِ در، نقــــشِ گل پرپرِ در آتــــش بود باورِ دستِ به هم بسته‌ی ساقی سخت است سخت تر دیدن آن ســـــاغرِ در آتـش بود پاره‌ی جان نبـــی بود، چه می‌دید خلیل؟ شعــله، دور و برِ پیغمــــــبر در آتش بود پدری با کـفنی تازه که گــویی می‌سوخت داغدار غــــــم این دختــــــر در آتـش بود پیش زهــرا به خـــــدا بردن حیدر داغش بدتر از داغــیِ میـــــخ درِ در آتــــش بود غـــــم پرپر شدن غنچــــــه‌ی زیبای علی غصــــــه‌ی لاله‌ی ناباور در آتـــــش بود فاطمه،جانِ علی بود،علی هم می‌سوخت نـالــه‌ی فاطمـــه‌ از حیـــدر در آتـــش بود گفت: ای فضــه بیا! ...عالمی آمد به فغان چه غــمی در نفــس آخـــر در آتـــش بود پر زدی دورِ علی عمــری و دیگـر چه نیاز آه! پـــــروانه‌! به بال و پـــر در آتــش بود آن چه خواندم من ومثل پسرت پیرم کرد به خــــدا منظــره‌ی مـــادر در آتــــش بود شعر:قاسم صرافان
دلخوشم اینکه با سلام فقط میرسد نقطه ام به آخر خط دل خوشم اینکه می شوم زائر با بلیطی به کمترین قیمت با تو زنده ست زندگی آقا تو نبودی که مرگ بود عادت تو نبودی چقدر می مردم توی این خشکسالی مفرط تو که هستی کنار دریایم جریانی روان تر از هر شط راضیم بر رضایت زینب مثل او دوری است این قسمت فاصله بخت شوم اجسام است نه "علی ارواح اللتی حلًت" زینت کریمی نیا(شیدای زینب ) 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab