لب ما و قصهی زلف تو، چه توهمی، چه حکایتی
تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی
به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام
و به خال کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی
به جمال، وارث کوثری، به خدا! محمدِ دیگری
به روایتی، خودِ حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی
«بلغ العُلی به کمالِ» تو، «کشف الدُجی به جمال» تو
به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی
شده پُر، دو چشم تو از ازل، یکی از شراب و یکی عسل
نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته حلاوتی
تو که آینه، تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی
تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن، که قیامتی
زد اگر کسی در خانهات، دل ماست، کرده بهانهات
همه جا گرفته نشانهات، به چه حسرتی، به چه حالتی
غزلم اگر تو بسازییَم، و نِییَم اگر بنوازییَم
به نسیمِ یاد تو راضییَم، نه گلایهای، نه شکایتی
نه! مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن
ز درت، بیا و ردم نکن، تو که از تبار کرامتی
#قاسم_صرافان
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#مادر❣
مثل آن نیلوفری که برگش از شبنم،تر است
مادری دارم دلش از برگ گل نازک تر است
داستانها گفته اند از عشق با صدها زبان
آری، اما عشق مادر، داستانی دیگر است
نقشِ قالی می کشند این گونه،تا با دیدنش
یادمان باشد بهشتی زیر پای مادر است
در وفا و در گذشت و در محبت اول است
در عوض، وقت غذا خوردن همیشه آخر است
گاه بر دستان دلسوزش النگو هم نماند
عاشق چین های آن دستم که بی انگشتر است
کودکم گریان می افتم بر ضریح دامنش
می زنم بوسه بر آن پایی که از دنیا سر است
شعر در توصیف او؟ بگذار ساکت باشم و
سیر بنشینم تماشایش کنم، این بهتر است
#قاسم_صرافان