#داستان_کوتاه
#بد_گمان_نباش
👌پیامبر ص و نهی از بدگمانی
✅ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد معتکف بودند. زنی آمد و مدتی با او سخن گفت و بعد برخاست که برود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم برخاست و با او به راه افتاد.
◀️ در این هنگام دو نفر از انصار که از کنار آن حضرت عبور می کردند، سلام کردند و گذشتند.
✔️ پیامبر صلی الله علیه و آله آن ها را صدا زدند و فرمودند: این زن، صفیه همسر من است. آن دو گفتند: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم! [این چه فرمایشی است؟] مگر ما نسبت به این زن و شما شک داشتیم؟!
📣 فرمودند: شیطان مثل خون وارد وجود انسان می شود، ترسیدم شیطان بر شما وارد شود و شما بدگمان شوید!
📜 هزار و یک حکایت ، جلد۱ ، حکایت ۶۴۹ ، صفحه ۴۸۶