#میتونی_تصور_کنی...؟!
🌷جنگ برای ما اتفافی بود که برای حضرت آدم افتاد.... حضرت آدم از بهشت بیرون شد و ما رو هم از بهشت بیرون کردند.... جبهه بهشت ما بود.... ما با آدمهایی بودیم که تمام وجودشان نور بود.... ما یک سری آدم کمرنگ بودیم که موندیم.... بچههای جبهه عین فرشتهها بودند.... کسی نمییاد خاطرههای ما را بشنوه که چه جوری با عراق جنگیدیم که فکر میکرد سه روزه میتونه تهران رو بگیره.... چیکار کردن این بچهها؟ چه طوری این همه خاکریز رو جلوی چشم عراقیها زدند؟ چهطوری تونستند بعد از یه مدت پلهایی رو اروند بسازند....
🌷ملاقاتیهایی میآیند که خاطره برای شون تعریف کنم این رو میگم: میتونی تصور کنی، کنار اروند باشی و توی سرما و همین جور خمپاره بریزند دور و برت.... میتونی اون ترس رو توی تاریکی شب حس کنی؟! من حالا بهتون میگم که بچهها چه جوری تو اروند شنا میکردن خیلیهاشون هم آب برد.... من از شما میپرسم که جانباز قطع نخاع از گردن چه طور میتونه زندگی کنه؟! من چهار سال با یکی از آنها هم اتاقی بودم و اون فقط میتونست سرشو تکون بده.... یک شب بلند شدم دیدم داره حرکاتی با صورتش انجام میده.... گفتم داری چه کار میکنی؟ گفت یه پشه رو صورتم هست میخوام بدمش کنار اما....
راوی: رزمنده دلاور جانباز حسین نقاشزاد از آسایشگاه جانبازان
❌❌ مسئولین شما چی میتونین....؟!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@shahed_zolfaghari
https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22