eitaa logo
شعر شیعه
7.6هزار دنبال‌کننده
588 عکس
208 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
نشست یک دو سه خطّی مرا نصیحت کرد مرا چو دوست به راه درست دعوت کرد خطوط چهرۀ او گرد درد داشت ولی به خاطر دل سختم چه نرم، صحبت کرد «سیاه کرده شب شبهه روزگار تو را» زبان گشود و ز رسم زمان شکایت کرد زبان گشود، زبانی چو اشک دیده، روان غم حقیقت یک رود را روایت کرد بیان روشن و فریاد محکمش آن شب برایم از افق دید او حکایت کرد هم او که پنجرۀ آفتاب را وا کرد که نور در دل تاریک من اقامت کرد همان امیر مدارا همان امیر مرام همان امیر که بر نفس خود حکومت کرد که می‌شناخت امیری که از عمارت خود فقط به وصلۀ پیراهنی قناعت کرد؟ لباس خوف و خطر را جز او که می‌پوشید شبی که از شب آن شهر، ماه هجرت کرد میان معرکه، ایمان تیز شمشیرش دمی، مجسمۀ کفر را دو قسمت کرد چقدر زیستنی ساده را ستایش کرد چقدر حیله و ترفند را مذمت کرد نگاه کرد به دنیا به دیدۀ موری که لانه ساختن او را دچار زحمت کرد زمین چگونه نبالد به خود زمانی که شکوه دست خدا در زمین زراعت کرد... ستاره‌بارترین صبح خلقت دنیا چه شد که با شب تنهای چاه خلوت کرد مداد باطل تاریخ هم پشیمان است از این که در حق این طایفه خیانت کرد از این که پنجۀ آتش به نور سیلی زد از این که چوبۀ در نیز هتک حرمت کرد بنای آخرتش را ولی خراب نکرد علی که پشت به دنیای مست قدرت کرد نبرد دست به شمشیر اختلاف، علی که خون تازۀ اسلام را ضمانت کرد که دیده است که با ضرب و زور سازش کرد که گفته است که با دست کفر بیعت کرد؟ در آن تلاطم طوفان فتنه و تردید ستون صبر، چنان کوه استقامت کرد کجاست منبر نفرین و مذهب نفرت و آن که بین نمازش به عشق لعنت کرد کجاست تا که ببیند مرام می‌ماند مرا مرام علی شیعۀ محبت کرد کتاب زندگی‌اش را ورق ورق خواندم خیال خستۀ من را چقدر راحت کرد شبیه شک شده بودم کلاف سردرگم شبی چراغ کتابی مرا هدایت کرد @Shia_poem
خاکریز شیعه و سنی در این میدان یکی‌ست خیمه‌گاه تفرقه با خانهٔ شیطان یکی‌ست لات و عزی با نقاب دین به میدان آمدند بت‌شکن‌ها خوب می‌دانند: بت‌گردان یکی‌ست داعش و تکفیری و وهابی و القاعده پشت این دستان پیدا، نیت پنهان یکی‌ست سال‌ها با اسم آزادی، کبوتر کشته‌اند این جهانِ در ستم آزاد، با زندان یکی‌ست تن به ذلت هرگز! اما جان به جانان می‌دهیم در تمام عصرها، رسم جوانمردان یکی‌ست مرز، چیزی نیست! حتی از زمان هم رد شدند از نگاه اهل ایمان، بدر و خان‌طومان یکی‌ست چنگ باید زد به حبل‌الله و از آتش گذشت عروةالوثقی یکی، پیمان یکی، فرقان یکی‌ست هر حریمی حرمتی دارد بپرس از محرمان حرمت آل نبی با حرمت قرآن یکی‌ست باز «بسم الله مجراها و مرساها» بخوان موج‌ها بسیار، اما نوح کشتی‌بان یکی‌ست صالحان، میراث‌داران زمین خواهند شد این حکایت، فصل‌ها دارد، ولی پایان یکی‌ست @shia_poem