شهدای حرم #شاهچراغ
#نیمایی
ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
ای شهید آستان شاه نور
ناگهان به یک گلوله و به چند قطره خون
پرکشیدهای به بارگاه نور
خون تو
لالهایست رسته از میان سنگهای صحن
این سرشت توست، سرنوشت توست
این بهشت توست
خون تو
گرچه سرخ بود
از نگاه خصم کوردل ولی
آنقَدَر نداشت رنگ
تا برای تو
خیل بیوطن تظاهرات بیمحل به پا کنند
در محلۀ فرنگ
رنگ خون دلبخواهِ لشکر سراب
رنگ دیگریست
رنگ سرخ مایلِ به تجزیه
رنگ سرخ مایلِ به ننگ
ای شهیدهای بیگناه
از سکوت این جماعت وطن به مزد
نه به نامتان شعارهای آتشین درست میشود
نه از این همه خبرگزاری دروغ
لحظه لحظه صد خبر به مقصد ترور
پست میشود
خونتان اگر خبر نشد
بر تن تناور وطن تبر نشد
بیثمر نشد
جسم غرق خونتان
روح ما، شکوه ماست
ردّ خونتان
شاهراه ما، پناه ماست
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
زخم دگری بر تن ایران بنشست
دل های تمام اهل ایمان بشکست
فتنه گری و ظلم عیان شد امروز
شیرازه ی شیرازِ من از هم بگسست
#محمد_امین_ماهینی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
#غزل
تا قلب زائر را تب ِ میخانه ای برداشت
رزق شهادت آمد و پیمانه ای برداشت
حال و هوای پر کشیدن داشت در سجده
از مُهرِ تربت بوسهٔ جانانه ای برداشت
زائر زمین خورد و سلامی داد بر ارباب
فرش حرم را خونِ مظلومانه ای برداشت
شیراز شد لبریز از عطر گل لاله
لبخند را اشک از گلِ ریحانه ای برداشت
رفت و پدر بعدِ نمازش تیرباران شد
داغی سرآسیه ستون از خانه ای برداشت
یک مادر و فرزند عاشقانه جان دادند
پیمانهٔ آماده را دردانه ای برداشت
دست قضا محض تبرک خواستن آمد
از چادری غرقِ به خون پروانه ای برداشت
بر شانه اش دست خدا حس میکند امروز
با هر زبان هر که غمی از شانه ای برداشت
لعنت به هر که بر حماقت ها فراخوان داد
لعنت بر آنکه بیرقِ بیگانه ای برداشت!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#برای_آرتین
برای معصومیتش ..
کودک مجروحِ ترور حرم حضرت #شاه_چراغ_ع
دلت را داغها در بر کشیدند ..
به خون و خاک و خاکستر کشیدند
سه غم آمد سراغت هر سه یکبار!
پدر .. مادر .. برادر .. پر کشیدند ..
#سید_محمدجواد_شرافت
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شاهچراغ
#غزل_مثنوی
آیینه جز به آه مکدّر نمیکنم
لب را بهجز به خونِ جگر، تر نمیکنم..
صدبار خواندهام خبر داغ و تازه را
جانم به لب رسیده و باور نمیکنم
حافظ کجاست تا غزلی تازه رو کند
من بیمرور روضه، شبی سر نمیکنم
شیراز... قتلگاه... غروب حرم... اذان...
«گفتم کنایتی و مکرّر نمیکنم»
دور ضریح، خون... دم در، خون... مسیر، خون!
چشمم به خون نِشسته و سر بر نمیکنم
میگفت حافظانه، شهیدی به شاه شهر:
«من ترک خاکبوسی این در نمیکنم»
در حیرت، آه میکشم، آه از غمی چنین
شیراز را مباد دگر ماتمی چنین
در شهر راز، روضهای آوازه کرده است
این زخم، داغ فاطمه را تازه کرده است
شیراز، نه! صدای اذان در افق شکست
در هایوهوی فتنه، حرامی، قُرُق شکست
الله اکبر... از تو چه پنهان، محرّم است
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
آیینهها به خاک، پر و بال دیدهاند
شاهِ چراغ را ته گودال دیدهاند...
الله اکبر... ای دل غافل! اذان ماست
این هایوهوی فتنه، همه، امتحان ماست
آشوب خام بیجگران، خوان داغ شد
بیحرمتی به خیمۀ شاهِ چراغ شد..
نام علی به مأذنه آمد، شفق گرفت
خیرالعمل، شهادت خون داد و حق گرفت
دارد اذان به ساعت دیدار میرسد
دل، بد مکن که یار به اصرار میرسد
حیّ علی الفلاح! گلوله شتاب کرد
«با ما به جام بادۀ صافی خطاب» کرد
با داغ روی داغ، چه سازم که سر شود
«ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود»
عریان شود که فتنه و تکفیر یکدلند
«آری شود ولیک به خون جگر شود»
در غربتیم و آه پی آه میکشیم
«باشد کز آن میانه یکی کارگر شود»
شاهِ چراغ! جان مرا هم قبول کن...
«آری به یُمن لطف شما خاک زر شود»
من شک نمیکنم که فقط مُردنی چنین
«مقبول طبع مردم صاحبنظر شود»
ما اصلاً آمدیم بگوییم واجب است
«سرها بر آستانۀ او خاک در شود»
ای جان زخمخوردۀ ما! مرهم توایم
شیراز! شهر راز! شریک غم توایم
جانا! قسم به خون شهید و به داغ تو
سوگند میخوریم به شاهِ چراغ تو
مُردارِ فتنه مانده به هر کرکسی که هست
باید تقاص پس بدهد هر کسی که هست
#احمد_بابایی
#شهدای_حرم_شاهچراغ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
منم مرغ هوای آسمانت
دلم پر می کشد در آستانت
به چشمم گنبد زرد تو پیداست
شود جانم فدای جسم و جانت
تو آن ماهی که دل را روشنایی
تو آن راهی که ما را ره نمایی
نمی گویم نوازش کن گدا را
تو آن شاهی که در فکر گدایی
حسین جان درد تو آقا به جانم
الهی من بدون تو نمانم
شهید تشنه کام کربلایی
برای غصه هایت نوحه خوانم
دلم پر زد به سوی تو دوباره
بسوزم از غم آن مشک پاره
دو دست ساقی عطشان ببوسی
به خون دل کنی او را نظاره
غریب کربلا مولا حسین جان
شهید نینوا مولا حسین جان
الهی مادرت زهرا نبیند
سرت از تن جدا مولا حسین جان
من و درد غمت، ای داد و بیداد
عزا و ماتمت، ای داد و بیداد
تنت عریان و انگشتت بریده
ز خشکی لبت، ای داد و بیداد
شنیدم خواهرت زینب چه دیده
به هنگامی که در مقتل رسیده
دو کف بر سر زنان، از هوش رفته
بسی بوسیده لب های بریده
یتیمان آمدند یک یک به پیشت
به رنگ خون حنایی دیده ریشت
چه دیدی از غم طفلان نالان
بمیرم من برای قلب نیشت
شنیدم دیده زینب آذری را
به خیمه دیده سوز مادری را
به آتش دیده پای دختری را
به روی نیزه ها دیده سری را
چه دیده در غروب اکبر تو
چه دیده در گلوی اصغر تو
چه بشنیده ز طعن دشمنانت
چه دیده در نگاه آخر تو
فدای گریه های کودکانت
به قربان زنان بی امانت
بسوزم از اسیری زنانت
بنالم بر تن از نی نشانت
ز زمزم بهتر آب کوثر توست
خدا را شکر زهرا مادر توست
امیرالمومنین بابا و احمد
رسول الله جد اطهر توست
دری بگشا تو بر ما بینوایان
نظر کن همچنان بر ما گدایان
دو چشم سبزی از خاک حریمت
نما روشن به نور پاک رحمان
#ابوالفضل_سبزی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شاهچراغ
ما سینهزنان لب عطشان توایم
«ما زنده برآنیم که» گریان توایم
ما از خبرِ حمله... حرم... باز امشب...
یاد حرم و شام غریبان توایم
#سید_مجتبی_شجاع
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
#غزل
بینِ پرافشانی هزار کبوتر
شد قلمِ این قصیده، قامت یک پر
دفتر شعر من است بال فرشته
جوهر شعر من است خون کبوتر
دست بریده گرفت دست مرا هم
تا بنویسم شکست، پشت برادر...
تا بنویسم حرم پناه ندارد
تا بنویسم امان ز غصه معجر
غربت آل نبی، ز غفلت مردم،
حرمله را راه داد غفلت دیگر...
فتنه فصل خزان و فتنه طوفان
آینههای حرم شکست مکرر
آن همه سنگ سیاه هرچه شکستند
آینهها بیشتر شدند منور
خون شهیدان چراغ و شاهچراغ است
آیه نور است بیت آل پیامبر
غرق شود بین خون این همه عاشق
فتنه تکفیری و منافق و کافر
فتنه به دشمن چراغ سبز نشان داد
تا مگر آتش زنند باز بر این در...
حضرت خیرالنسا گریست برایِ
سرخی چادرنماز مشکی مادر
اشک رباب و رقیه، اشک سکینهست
قطره خونی که ریخت از رخ خواهر
آن پسر هفتسالهای که به خون خفت
عاشق و همنام توست یا علیاصغر
حرمله در کف گرفت تیر و کمان را
آه دوباره هدف، سپیدی حنجر...
حاج #سعید_حدادیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
اقلیم علیست این جهان سرتاسر
شیراز و حلب، چه فرق دارد آخر
ای مرگ! مرا به رایگان در بر گیر
تا هست شهادت از عسل شیرینتر
شیخ #محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حاج_قاسم
نیستی ببینی که به اهل حرم؛
چشم حرومی وا شده دوباره
ببین نبودنت چیکارمون کرد
چقد نداشتنت هزینه داره
#حمید_رمی
#شاهچراغ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آئینی
@shia_poem