#امام_حسین_علیه_السلام
خِرَد پرسید از شاهَنشَهِ عشق این چه نوری هست
که بر اندام تاریکی به صورت آمد از دنیا
بگفتا عشق کین نور حسین بن علی باشد
که اندر سوم شعبان قدم بنهاد بر دنیا
#عاصم_زنجانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
به قصهی تو هم امشب درون بسترسینه...
هوای خواب ندارد، دلی که کرده هوایت!
#حسین_منزوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
آن سرمه ای که اهل نظر در پی اش روند...
در زیر فرش های شبستان کربلاست...
#غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
کیست که از فیض تو سیراب نیست
غیر شما هیچ کس ارباب نیست
جاذبه ات جذبِ تو کرده مرا
زندگیِ بی تو که جذاب نیست
#مهدی_مقیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
دلیل طالع و بی طالعی همینم بس
که من به کنج فراقم، دلم به بزم وصال
#وحشى_بافقى
#شعر_شیعه
#کانال_تحصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
هرکسی دنبال دنیا رفت عزت را ندید
هرکسی با عشق بد تا کرد جنت را ندید
ساقه های عرش شاهدهای این حرف من اند
چشم هرکس خورد بر نور تو ظلمت را ندید
در زدیم و دستی آمد روزی ما را رساند
سائل اینجا لحظه ای رنگ خجالت را ندید
لطفشان حتی به یک تبعید رفته میرسد
مثل فطرس هیچ کس اینقدر رحمت را ندید
هر نفس پشت نفس مقروض اربابم ولی
این بدهکار از طلبکارش شکایت را ندید
هر سری بر دامنت آمد سعادتمند شد
هر سری محروم فیض ات شد سعادت را ندید
ما به پابوس شبیر از پیش شبّر آمدیم
با چه شوقی از برادر به برادر آمدیم
تو می آیی و به محض آمدن گل میکنی
کربلا را تا ابد میخانه ی کل میکنی
از همین گهواره چشمانت به زهرا خیره شد
از همین آغاز بر زهرا توسل میکنی
در قنوتت ذکر پشت ذکر بالا میرود
دستهایت را به سمت آسمان پل میکنی
بین دو انگشت تو جایی به ما هم میرسد؟
پس بهشتی بودن ما را تقبل میکنی؟
پنجمین خورشید دنیایی و با این آمدن
پنج ضلع نور را رو به تکامل میکنی
ساکتی انگار نه انگار اصلا تشنه ای
شیر مادر خشک شد اما تحمل میکنی
معنی یک روح مانده در دو پیکر میشوی
آخرش سیراب انگشت پیمبر میشوی
شب رسیده وقت تاریکی است ماهت را بده
یک کم از لطف های دل بخواهت را بده
راه دوری آمدم از ری مزاحم میشوم
خسته ام آواره ام لطف پناهت را بده
گر بنا داری بیایی و خریدارم شوی
زودتر از لحظه ی موعود چاهت را بده
خودنمایی کردن من را ریا هرگز نبین
گوشه چشمی از تو میخواهم! نگاهت را بده
آمدم مثل رسول ترک آقایی کنم
فرصت نوکر شدن در خیمه گاهت را بده
سال ها شعبان به شعبان زیر دِینت رفته ام
روزی سال گدای رو سیاهت را بده
خوشه ای انگور داد و از تو باغش را گرفت
شیخ جعفر شد کسی که از شما حلوا گرفت
عرش را دیدیم ما در آسمان کربلا
پس سر ما خاک شد بر آستان کربلا
پیش ما اوقات شرعی از اذان مأذنه است
گوش را دادیم تنها به اذان کربلا
در قیامت میزبانی میکند از کل خلق
هرکسی که بود یک شب میهمان کربلا
از زمین و آسمان آتش ببارد باک نیست
ما همه هستیم یک یک در امان کربلا
از جوان و پیر وقتی نذر گنبد میشویم
اسممان هم میشود پیر و جوان کربلا
چشم ما هر شب برایش میشود نهر فرات
گریه پشت گریه پای داستان کربلا
تو به دنیا آمدی پیغمبر ما گریه کرد
روضه گودال را تا خواند زهرا گریه کرد
جبرئیل آمد خبر آورد بلوا میشود
بر سر پیراهنی بد جور دعوا میشود
آنقدر نیزه می آید آنقدرها میرود
تا تن آقا شبیه یک معما میشود
یا غیاث المستغیثین روی لب می آورد
در جوابش تیر بین حلق او جا میشود
یک طرف با سنگ یا با چوب زخمش میزنند
یک طرف هم باز قد خواهری تا میشود....
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
رود سمت خانهی دریا قدم برداشته
دامن دشتِ پُر از آلاله، نَم برداشته
تا که بنویسد به روی پلک او "فَتحًا مُبین"
حضرت حق از پَرِ فطرس قلم برداشته
آهِ حسرت می کشد، هی پشتِ دستش میزند
چون که جبریل از لب او بوسه کم برداشته
چهرهی "قند" و "نمک" پوشیهاش افتاده است
دست حیدر پرده از تیغ دو دم برداشته
عکس لبخند ملیحش قابها را شاد کرد
از رخ آئینهها تصویر غم برداشته
بوی سیبی از پَر قنداقهی او پخش شد...
عالمی را ناگهان عطر حرم برداشته
آسِمان بار امانت را به پیغمبر سپرد
آفتابش را به دست ساقی کوثر سپرد
چشم ما اندازهی بال مگس نمناک شد
بعد از این نم بود که لوح دل ما پاک شد
کشتیات تا بادبان عاشقی را باز کرد
با سجودِ بادهای بی امان کولاک شد
مادر تو مادر آب است ای فرزندِ نور
مادر تو همسر بابای اهل خاک شد
مادر تو بانی خلق تمام عالَم است
مادرت شأن حدیث قدسی لولاک شد
گرچه شیعه مست انگور "ضریح" مرتضی است
چادر خاکیِ زهرا سایهی این تاک شد
حضرت صدیقهی کبری دلش میخواست..، پس
"یا حسین بن علی" ذکر لب افلاک شد
این حسینِ روی لبها از دعای فاطمه است
تا قیامت شیعه مدیون عطای فاطمه است
پنجمین خورشید روی پشت بام پنج تن
نیمهی شبها تویی ماه تمام پنج تن
تو نوای نای خاموش حَسن گردیدهای
از گلویت پخش میگردد پیام پنج تن
یا حسین و یا حسین و یا حسین و یا حسین...
ذکر شیرین تو شد تکیهکلام پنج تن
صبح و ظهر و عصر و شب..، هرلحظه از عرش خدا
میرسد تا کربلا عرض سلام پنج تن
ظاهراً ما را خدا خوانده غلام کوی تو
باطناً ما را خدا خوانده غلام پنج تن
عاشقی وقتی که پایانِ خوشی دارد، خوش است
پس تو باید میشدی حُسنِ ختام پنج تن
سیب را آدم به عشق روضهی تو چیده است
هفت شهر عشق را عطار در تو دیده است
کهکشان با صدهزار آئینه تزئین میشود
آسمان با آفتاب و ماه آذین میشود
ای که احکام شریعت در وجودت جمع شد
غالباً دین با بیانات تو تبیین میشود
در قیامت رَخت شاهی را به تن خواهد نمود
پشت درب خانهی تو هر که مسکین میشود
نان بچّهشیعهها از دستپخت فاطمه است
رزق ما از سفرهی بابات تأمین میشود
هرکسی قدر پَرِ ارزن برایت خرج کرد
از زبان حضرت صدیقه تحسین میشود
خواهرت در روضه تقسیم وظایف میکند
تحت امرش شغل نوکرهات تعیین میشود
یاد خُشکی لب تو سخت گریه میکنم
سینهام هرگاه از اندوه سنگین میشود
سرنوشت ما گره خورده است با اشک عزات
عاقبتخیری ما در روضه تضمین میشود
چای تلخ اربعینات را که مینوشد حسین
زندگی زائرت یک عُمر شیرین میشود
نوکرانِ تو به عشق اکبرت باباییاند
زائران اربعینی تو پائینپاییاند
سروِ بی همتا! به شوق تو چمن گردیدهایم
سنگفرش کویِ جَنات عَدَن گردیدهایم
شیر پاک مادران قطعاً موثر بوده که
از طفولیت برایت سینهزن گردیدهایم
ما جنون را در کلاس "هیئت" از بَر کردهایم
دانش آموزان عشق پنج تن گردیدهایم
در مُحرَّم، در شب قاسم، به همراه شما
دسته جمعی مست ذکر "یا حسن" گردیدهایم
ساربان انگشترت را برد و ما در روضهها
خون دل خوردیم تا دُرِّ یمن گردیدهایم
کربلا..، نه..، کاش بوریای ما امضا شود
کاش میگفتند ما هم بیکفن گردیدهایم
شمع محفل روضهی مشک علمدار شماست
تا سحر سرگرم فیض سوختن گردیدهایم
آفتاب، این "ماه" کارت را چه آسان میکند
"دردها را بیشتر عباس درمان می کند"
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
مرا وصل کرده نیازم به تو
رسیدم در اوج نمازم به تو
سراپا نیازم، بنازم به تو
بفرما! که جان را ببازم به تو
تویی قلبم و بی تو سنگم حسین
بدان که بدون تو لنگم حسین
شرف بر عقیق یمن می دهی
مِی از باده ی پنج تن می دهی
سبو را، ز دست حسن می دهی
به من اذن نوکر شدن می دهی
در خانه ی تو ادب میکنم
فقط گریه از تو طلب میکنم
شود کوثر، اشکِ گران قیمتت
شفا میدهد چای با تربتت
مرا رد نکن با زر و ثروتت
منم رعیتِ رعیتِ رعیتت
عبای خودت را به چشمم بکش
به این پیکر زخم، مرهم بکش
درست است سنگین شده پوشه ام...
درست است بی زاد و رهتوشه ام...
هنوز از نجف، مست آن خوشه ام
به دنبال بوسه به شش گوشه ام
به شوق تو پَر از قفس میکشم
به دور ضریحت نفس می کشم
به روی رکابم نگین می زنم
رویش نقش عرش برین می زنم
علم را به روی زمین می زنم
درِ بیتِ ام البنین می زنم
می و بادهء ناب مان آمده
علمدار ارباب مان آمده
صفا داده اشکش به جریان نیل
ز لعلش طلب میکند سلسبیل
اسیر نگاهش شده جبرئیل
به قنداقه اش جان عالم دخیل
فدای دو تا چشم او نشئتین
بقربان دستان ذخر الحسین
رجزهاش از الان همه حیدری
شده کار شمشیر او صفدری
ابالفضلیَ است و علی اکبری
زند گردن اولی آخری
به رگهای او غیرت زینب است
قدش سایه ی قامت زینب است
جهنم بپا میشود با تبش
بهشت است مدهوش جام لبش
علی جلوه ها کرده در یا ربش
به زهرا رسید از نماز شبش
زیارت که با زمزمه می روم
همان اولش علقمه می روم
علی را ببین و هوالهو بزن
گدا باش و صرفاً به او، رو بزن
فقط پیش پاهاش، زانو بزن
دم از زاده ی شهربانو بزن
جهان، مست عطر سه سردار شد
حسین بن حیدر پسردار شد
چه عشقی است ذکر و وضو داشتن
در این دست خالی سبو داشتن
امید فراوان به او داشتن
درِ خانه اش آبرو داشتن
دمش گرم! سینه زدن رزق اوست
محرم صفرهای من رزق اوست
خریدارِ آه گرفتارهاست
شفابخش آلام بیمارهاست
دعای سحرگاهِ بیدارهاست
غمش کاسه ی آب افطارهاست
قنوتش مناجات شعبانیه است
همه روضه ها را خودش بانی است
دلش ابری از آسمانِ حسین
بلا دیده در کاروانِ حسین
کجا می رود در امانِ حسین؟
چه دارد به سر، ساربانِ حسین؟
صدا زد به این حج، پریشان برو
عقیق خودت را بپوشان برو
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
# ولادت
#مربع_ترکیب
غیر از تو را زبان من املا نمی کند
جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند
شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند
جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند
هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود
جز نام دلربای تو بر لب نمی رود
آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست
از او خلیل سر شده اما حسین نیست
موسی پیامبر شده اما حسین نیست
عیسی گزیده تر شده اما حسین نیست
در جان محمد است که با او برابر است
آری حسین بوده که جان پیمبر است
گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند
همتای حیدر است که فرقی نمی کنند
زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند
مثل برادر است که فرقی نمی کنند
فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است
آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است
بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس
همراهی حسین به سنخیت است و بس
شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس
اسلام بی حسین مسیحیت است و بس
اسلام ما که ثبت شده با شهادتین
کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین
در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است
احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است
حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است
زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است
این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت
یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت
غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد
ارض و سما نبود و حسین آفریده شد
جز کربلا نبود و حسین آفریده شد
قالو بلی نبود و حسین آفریده شد
قالو بلای ما به الست از حسین بود
اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود
بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود
تنها مجسمه است دل و دل نمی شود
دل بی حسین این همه قابل نمی شود
انسان بی حسین که کامل نمی شود
غیر از حسین را به دل خویش حک نکن
ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن
ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین
ان الذین آمنوی سوره ها حسین
حتی خدا برای تو شد خونبها حسین
ماییم و حسرت حرم کربلا حسین
از ما بگیر این همه درد فراق را
اما نگیر از دل ما اشتیاق را
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
#@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
ماه عشق است، ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
در میخانهٔ کرم شد باز
اَلدَّخیل! این حریمِ رزّاق است
ریزهخوارش فقط نه اهل زمین
جرعهنوشش تمام آفاق است
بیحساب است فضل این ساقی
شب جود و سخا و انفاق است
بین دلهای بیدلان امشب
با سر زلفِ یار میثاق است
«قبره فی قلوب من والاه»
حرمش قبلهگاه عشّاق است
ماه شعبان رسید! ماه سه ماه
کربلا میرویم! بسم الله
::
السلام ای پناه مُلک و مکان
در یدِ قدرتت عنان جهان
رفته قنداقهات به عرش خدا
تشنهٔ پایبوسیات همگان
در طوافت قیامتی شده است
میرسد هر فرشته با هیجان
پَر قنداقهٔ تو میبخشد
پر و بالی به فطرس نگران
از سرانگشت پاک مصطفوی
جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان
خواند جدّت «حسینُ منّی» را
«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان
با تو جود و شجاعت نبویست
ای شکوه حماسههای عیان
در نمازت شبیه فاطمهای
بین میدان علیست جلوهکنان
چشمهای تو مرز خوف و رجاست
قَهر و مِهر تو آتش است و امان
رحمت محض! یا ابا الأیتام!
پدری کن برای عالمیان
ای که آقایی تو بیحد است
باز ما را به کربلا برسان
شب جمعه شمیم سیب حرم
منتشر میشود کران به کران
روضههایت بهشت اهل ولاست
چشم ما چشمههای کوثر آن
«وَ... مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ»
اشکها از غمت همیشه روان
اَلسّلام ای شهید روز دهم
اَلسّلام ای امام تشنهلبان
تا ابد در فراز، پرچم توست
خون سرخت همیشه در جَرَیان
کربلای تو از ازل بودهست
مبدأ حرکت زمین و زمان
شب سوم رسیدهای، ای ماه
اَلسّلام علیکَ ثارالله
::
اَلسّلام ای نگین عرش برین
سروِ بالا بلند اُمّ بَنین
جذبههای نگاه هاشمیات
ماه را میکشد به سوی زمین
عبد صالح! مُواسِیاً لِلّه!
پدر فضل! روح حق و یقین!
به حضورت گشوده دست، فلک
به قدوم تو سوده عرش، جبین
وقت هوهوی ذوالفقار علیست
به روی مرکب حماسه نشین
میشود با اشارهٔ تو دو نیم
هر کسی آید از یسار و یمین
زینبت «إن یکاد» میخواند
آسمان محو هیبت تو! ببین
کاشف الکرب اهلبیت نبی!
بازوان تواند حصن حصین
ماه من! بازوی رشید تو را
که برافراشتهست بیرق دین -
- زده بوسه علی به گریه، چنان
چیده از آن حسین بوسه، چنین
سائلان تو بیشمارند و...
گوشه چشمی به ما! بس است همین
شب جود و کرامت و بذل است
شب چارم شب اباالفضل است
::
اَلسّلام ای حقیقت جاری
روح تقوا و زهد و بیداری
سَیّدُالسّاجدینِ شهر رسول
عبد مسکینِ حضرت باری
روزهایت مجاهدت، ایثار
نیمهشبهات بخشش و یاری
در مناجاتت ای صحیفهٔ نور
آیه آیه زبور میباری
همه مجذوب ربّنای تواند
محوِ این سِیْر و این سبکباری
گوش کن این صدای داوود است
که به شوق تو میشود قاری
پا برهنه به حجّ که میآیی
کعبه را هم به وجد میآری
خطبههای تو تیغِ برّاناند
ثانی حیدری و کرّاری
در مصاف تو سهم دشمن تو
چیست غیر از مذلّت و خواری؟
وارث عزت و سخای حسین
ای که بعد از عمو، علمداری
به محبان خود نظر فرما
بیشتر موقع گرفتاری
رو سیاهی من گذشت از حدّ
تو برایم مگر کنی کاری
در نماز شبت دعایم کن
تو عزیزی تو آبروداری
دلم از بند هر غم آزاد است
شافع من امام سجاد است
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#قصیده
عید است و جهان روضهی رضوان حسین است
از عرش الی فرش، گلستان حسین است
با گریهی شوق نبی و حیدر و زهرا
چشم همگان بر لب خندان حسین است
تنها نه به سویش شده فطرس متوسّل
خلق دو جهان، دست به دامان حسین است
ای خیل ملک! حرمت او پاس بدارید
کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است
میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش
زیرا که خداوند ثناخوان حسین است
فطرس! طلب عفو کن از یوسف زهرا
العفو بگو، عفو به فرمان حسین است
گمراه نگردید! که مصباح هدایت
تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است
آدم نه فقط بر در او بُرد توسّل
عالَم به سر سفرهی احسان حسین است
آزادگی و غیرت و ایثار و شجاعت
این چار، الفبای دبستان حسین است
با خون شهیدان بنویسید و بخوانید
این بیت که سرلوحهی دیوان حسین است
سردادن و مهلت به ستمکار ندادن
خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است
گر تشنه لبِ آب بقایید، بیایید
سرچشمهی آن در لبِ عطشان حسین است
شیعهست که تا دامنهی صبح قیامت
با آتش دل شمع شبستان حسین است
ای شیعه مکن بر دگران باز درِ دل
این خانهی آتشزده از آنِ حسین است
خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی
والله قسم خون جوانان حسین است
::
تا صبح قیامت به سر نیزه عیان است
هفتاد و دو آیه که ز قرآن حسین است
بر گوهر اشکش نتوان یافت بهایی
آن دیده که میگرید و گریان حسین است
در معرکهی عشق نگه کن که ببینی
سرها همه چون گوی به چوگانِ حسین است
اعجاز مسیحا کند از زخم تن خود
هر کشته که افتاده به میدانِ حسین است
حق است اگر ناز فروشیم به فردوس
زیرا دل ما روضهی رضوان حسین است
«میثم» اگر امروز ز قرآن خبری هست
این از اثرِ فتح نمایان حسین است
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
چون ابر به هر باد پریشانم از این عشق
چون باد رها... بی سر و سامانم از این عشق
چون برگ به دستِ تبِ طوفانم از این عشق
بی چتر تهِ کوچهی بارانم از این عشق
سوگند دمِ حی علی العشق حسین است
نقش علمِ حی علی العشق حسین است
بُرد آن خمِ اَبرو منِ سجاده نشین را
چون ماه که حیران خودش کرد زمین را
نه کفر شناسد دلم از عشق نه دین را
دیوانه چه داند نه همان را نه همین را
ای شُکر که بر خانهی من راه تو اُفتاد
من خانه خرابت شدم ای خانهات آباد
یک بوسهی آتش پر پروانهی ما بُرد
سیل آمد و بر دوش خودش خانهی ما بُرد
طوفان شد و برقی زد و کاشانهی ما بُرد
این عشق رسید و دل دیوانهی ما بُرد
از روز ازل خاک نشینان حسینیم
عشق است اگر بیسر و سامان حسینیم
این کیست که آتش به گریبان من انداخت
این کیست که شعله به نیستان من انداخت
این کیست که آشوب به بنیان من انداخت
این کیست که جان بر رگِ بیجان من انداخت
بر آنکه دوچاریم حسین است حسین است
ما هرچه که داریم حسین است حسین است
ماییم و جنون تو که زنجیر نگشتیم
دورِ سرِ غیر از تو نفسگیر نگشتیم
ما جز به در خانهی تو پیر نگشتیم
هِی نام تو گفتیم ولی سیر نگشتیم
از هر نفس ما بس ما هست حسین است
این عشق تمام کس ما هست حسین است
ای هرچی خدا داشته پاشیده به پایت
ای هرچه علی داشته بخشیده برایت
ششگوشهی دل را که تراشیده خدایت
یک قبله فقط هست فقط کرب و بلایت
رفتیم و نوشتیم که جان در حرم توست
آرامترین جای جهان در حرم توست
ما را جگری بود دگر نیست دگر نیست
تاوان غم عشق به اما و اگر نیست
آن را که خبر از حرمت نیست خبر نیست
انگشت نما بودن ما جرم مگر نیست
با اشک تو آمیخت خدا آبو گِل ما
ای حضرتِ نزدیکتر از ما به دل ما
عیسی چه دمی داشت اگر داشت تو دادیش
موسی قدمی داشت اگر داشت تو دادیش
سینا حرمی داشت اگر داشت تو دادیش
یحیی که غمی داشت اگر داشت تو دادیش
یحییِ علی ای لب خشکیده دمت گرم
ای جان فقیران دو عالم حرمت گرم
بگذار که شب در خم گیسوی تو باشد
چشمان خدا رو به فراروی تو باشد
هر صبح علی خیره به اَبروی تو باشد
هرشب سرِ زهرا روی زانوی تو باشد
بگذار که زهرا بکشد شانه به مویت
بگذار حسن بوسه زند زیر گلویت
پشت درِ ششگوشهی تو جمع گدا جمع
شد بیت کرم گِرد تو در وقت دعا جمع
ای خاطرِ زهرا به نفسهای شما جمع
خوبان دوعالم همه در کرببلا جمع
تو که نفَسِ فاطمهای از چه شدی پخش
آقا تو حسین همهای از چه شدی پخش
از یاد، وهب بُرد کنارت وطنش را
حق داشت که عابس بدرد پیرهنش را
حُر غرقهی خون است ببینی کفنش را
جُون است بغل کردهای آقا بدنش را
ای شاه مزن سنگ بر آئینهی زینب
آهسته برو ای نفَس سینهی زینب
ای وای که زهرا أنا عطشان تو کشتش
تو نامده بودی أنا عریان تو کشتش
کوچه نه، حدیث لب و دندان تو کشتش
پهلو نه، غمِ حنجرِ سوزان تو کشتش
دنبال تو زینب چقدر تاب بیارد
رفته است برای تو کمی آب بیارد
برخیز ببین خواهرت اُفتاده عزیزم
بالای سرت مادرت اُفتاده عزیزم
از مستیِ نیزه سرت اُفتاده عزیزم
از ناقه زمین دخترت اُفتاده عزیزم
شب آمده داری خبر از حال رقیه ؟
زجر است که رفته است به دنبال رقیه
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem