📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 🔰آدمی یا حریم و حرمت دارد یا ندارد. اگر داشته باشد محدوده‌ی آن وسیله و ابزار تکامل است. بنابراین داشتن حریم و حرمت لازمه‌ی حیات عقلی انسان است. #هزاران_فکر_عمیق #جلد_پنجم ✍🏻 محمدمهدی شیروی‌خوزانی https://t.me/shiravi_ir https://ble.ir/shiravi_ir http://eitaa.com/shiravi_ir http://splus.ir/shiravi_ir

🌷🌱🍃🌷🌱🍃🌷🌱🍃🌷🌱🍃🌷 مادر بودن حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها برای کل هستی پس خدا را در زمین درگیر کرد آن‌چه بودی در سرش، در زیر کرد احمد ار می‌خواست این‌جا پر کشید یا در این میدان پستی سر کشید باید از آن ذات حق دستور داشت عاشق و شیدا و آن، مستور داشت نام آن عالَم کنون «زهرا»ستی عاشق و شیدا در این ره، راستی احمد آمد بعد زهرا در زمین گرچه خود دریا و زهرا آن نمین لیک باید او در این نم بیش شد آن‌چه گفتندی در این نم، کیش شد لاجرم از اصل زهرا گشت هست این‌چنین تا هستِ زهرا گشت مست این همان کو گفت، زهرا مادر است بر ورود جان پیغمبر، در است تا نشد دروازه‌ی این هست باز هم نشد آقای او، زین مست باز آرزوی جان احمد برملاست گرچه این‌جا، سرزمین کربلاست خاک گرم کربلای هستی‌اش آمد اکنون در بلای هستی‌اش لاجرم، زهرا کنون مادر شدی آن‌چنان کو، هستیِ ما، در شدی پس خدا آورد و تکثیرش چو کرد هم خدا در پیش و اکنونش تو کرد یعنی ار این خواستی، آن گشت نام بعد از آن در هستی‌ات آن هشت گام مادر آن جان هستی این شدی ذره‌ای از جان مادر، دین شدی گر خدا باید که اعطا کرد چیز کی به شأنش بود اعطا کرد ریز آن خدا باشد که اعطا کرد هست قد خود شد آن چه اعطا کرد هست این خدا باشد که اعطا کرده است گرچه ذاتش، عین اعطا، پرده است یعنی ار درک تو شد آن داشته آن‌چه حق در سرزمینش کاشته گر نباشد آن چه دادی، میل ما یا نباشد آن چه دادی، کیل ما در میان حلق، آیا کرد او شد به‌جای پاکش آیا مرد او؟ او همان باشد که باید، پیله گشت تا کند خلقی چو ذاتش، حیله گشت این همان باشد که احمد خواستی آمد از جان محمد راستی کی خدا باید چنین گفتیش او گر نبودی در میان نطقیش او؟ #تفسیر_معنوی #جلد_پنجم #سوره‌ی_مبارکه‌ی_کوثر استاد محمدمهدی شیروی‌خوزانی 🌷🌷🌷🍃🌱🌷🌷🌷 https://t.me/shiravi_ir https://ble.ir/shiravi_ir http://eitaa.com/shiravi_ir http://splus.ir/shiravi_ir

🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مادر همه‌ی هستی احمد ار می‌خواست این‌جا پرکشید یا در این میدان پستی سر کشید باید از آن ذات حق دستور داشت عاشق و شیدا و آن مستور داشت نام آن عالَم کنون زهراستی عاشق و شیدا در این ره راستی احمد آمد بعد زهرا در زمین گرچه خود دریا و زهرا آن نمین لیک باید او در این نم بیش شد آن‌چه گفتندی در این نم کیش شد لاجرم از اصل زهرا گشت هست این‌چنین تا هستِ زهرا گشت مست این همان کو گفت زهرا مادر است بر ورود جان پیغمبر در است تا نشد دروازه‌ی این هست باز هم نشد آقای او، زین مست باز آرزوی جان احمد برملاست گرچه این‌جا سرزمین کربلاست خاک گرم کربلای هستی‌اش آمد اکنون در بلای هستی‌اش لاجرم زهرا کنون مادر شدی آن‌چنان کو هستیِ ما، در شدی پس خدا آورد و تکثیرش چو کرد هم خدا در پیش و اکنونش تو کرد یعنی ار این خواستی آن گشت نام بعد از آن در هستی‌ات آن هشت گام مادرِ آن جان هستی این شدی ذره‌ای از جان مادر دین شدی گر خدا باید که اعطا کرد چیز کی به شأنش بود اعطا کرد ریز آن خدا باشد که اعطا کرد هست قد خود شد آن چه اعطا کرد هست این خدا باشد که اعطا کرده است گرچه ذاتش عین اعطا پرده است یعنی ار درک تو شد آن داشته آن‌چه حق در سرزمینش کاشته گر نباشد آن چه دادی میل ما یا نباشد آن چه دادی کیل ما در میان حلق آیا کرد او شد به‌جای پاکش آیا مرد او او همان باشد که باید پیله گشت تا کند خلقی چو ذاتش حیله گشت این همان باشد که احمد خواستی آمد از جان محمد راستی کی خدا باید چنین گفتیش او گر نبودی در میان نطقیش رو #تفسیر_معنوی #جلد_پنجم #سوره‌ی_مبارکه‌ی_کوثر استاد محمدمهدی شیروی‌خوزانی 🌷🌷🌷🍃🌱🌷🌷🌷 #فکر_عمیق l عضو شوید 👇 @shiravi_ir