eitaa logo
فکرعمیق|محمدمهدی‌شیرَوی‌خوزانی
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
4هزار ویدیو
24 فایل
سهم‌توازهستی‌همه‌هستی‌است‌وتونیزسهم‌همگان هستی،هستی‌ات‌رادریاب‌تاهستی‌ات‌رادریابندواین حق‌توست‌وتونیزحق‌دیگران‌هستی. فکرعمیق. آدرس‌های ما👈 https://zil.ink/shiravi_ir پاسخ به سوالات👈 ble.ir/join/NGMyZGI5OT ادمین کانال 👈 @Mmshiravi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️503 📖 سوره آیه 109 (قسمت هشتم) ‌‌🍃ومَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿۱۰۹﴾ ترجمه: و پيش از تو [بخاطر هدايت مردم] جز مردانى از اهل آبادى‌ها را كه به آنان وحى مى‌نموديم نفرستاديم. آيا [مخالفان حق] به گردش و سفر در زمين نرفتند تا با تأمل بنگرند كه عاقبت كسانى كه پيش از آنان بودند [و از روى كبر و عناد به مخالفت با حق برخاستند] چه شد؟ و مسلماً سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزكارى كردند بهتر است؛ آيا نمی‌انديشيد؟ سير بايد كرد در روی زمين ليک با پای تعقل نی ثمين هر كه تقواپيشه باشد اين ديار خيرها بيند از آن در آن ديار خير بايد چشم‌ها بيند در او آخرت را متقين بينند در او نيستی عاقل مگر چشمت كجاست اين حمار كور و كر اهل كجاست گر تعقل نيست انسان نيستش اين همه دانستی انسان چيستش؟ اهل تقوا عاقلان را گفته‌اند خاک راه عاقلان را رُفته‌اند ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۱۹ تیر ۱۳۹۸
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️504 📖 سوره آیه 110 (قسمت اول) 🍃حتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۱۱۰﴾ ترجمه: [پيامبران، مردم را به خدا خواندند و مردم هم حق را منكر شدند] تا زمانى كه پيامبران [از ايمان آوردن اكثر مردم] مأيوس شدند و گمان كردند كه به آنان [از سوى مردم در وعده يارى و حمايت] دروغ گفته شده است. [ناگهان] يارى ما به پيامبران رسيد؛ پس كسانى را كه خواستيم رهايى يافتند و عذاب ما از گروه مجرمان برگردانده نمى‌شود. انبيا گفتند سيروا فانظروا سير انسان را بكردی زير و رو ليک قوم جاهل بی آه و دل پای خود در سير كردی غرق گل هر چه كردی حيله‌ها در چله‌ها باز ماندی در كنار قله‌ها نااميد از پای بر قله شدند تير يأس آماده بر چله شدند چيست در ما انبيا را غم گرفت چيست در ما آرزو همدم گرفت گر شود مأيوس چون پيغمبری تا ابد دنبال جانت غم بری اين چه كوری چه كری يا چه خری خر كجا اينگونه گيرد سرسری؟! ای عجب از اين تغافل زين بشر نه شناسد خير خود نی آنكه شر تو در اين فرصت كجايی در طريق در كجا انداختی درد حريق از تو هم پيغمبری مأيوس نيست؟ نفس آيا مايل ديوث نيست؟! ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۱۹ تیر ۱۳۹۸
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️505 📖 سوره آیه 110 (قسمت دوم) 🍃حتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۱۱۰﴾ ترجمه: [پيامبران، مردم را به خدا خواندند و مردم هم حق را منكر شدند] تا زمانى كه پيامبران [از ايمان آوردن اكثر مردم] مأيوس شدند و گمان كردند كه به آنان [از سوى مردم در وعده يارى و حمايت] دروغ گفته شده است. [ناگهان] يارى ما به پيامبران رسيد؛ پس كسانى را كه خواستيم رهايى يافتند و عذاب ما از گروه مجرمان برگردانده نمى‌شود. از تو آيا والدينت راضيند؟ ديگران بر كار تو چون قاضيند نيست‌ آيا مر معلم نااميد بهر استادت شدی بذر اميد؟ چند گفتی ديگران اهل دروغ چند كردی دور نفست را شلوغ اين همه ديدی كه خلقی رفته‌اند باز هم گفتی گمانم خفته‌اند چند جانت را فريبی از عناد چند گفتی ديگری دارد عناد هم خدا و هم نبی شد متهم والدين و اوستا هم متهم هر كه را و هر چه را كردی ذليل با هزاران حيله‌ شبه دليل عالمی شد متهم در دست تو نيست الاّ نفس تو سرمست تو! اين نگاه تنگ و تاريكت بلاست شمه‌ای از ظلمت در كربلاست اين همه تكذيب كردی اين و آن برنمی‌تابی دوای اين و آن عاقبت بايد رها كردی همه غرق تنهايی شوی از همهمه چيست يأس انبيا در اين ديار چيست آيا آنكه حق گفتی بيار؟ انبيا مأمور بودی از خدا تا كنند وصل اين خدايان جدا! ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۱۹ تیر ۱۳۹۸
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️506 📖 سوره آیه 110 (قسمت سوم) 🍃حتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۱۱۰﴾ ترجمه: [پيامبران، مردم را به خدا خواندند و مردم هم حق را منكر شدند] تا زمانى كه پيامبران [از ايمان آوردن اكثر مردم] مأيوس شدند و گمان كردند كه به آنان [از سوى مردم در وعده يارى و حمايت] دروغ گفته شده است. [ناگهان] يارى ما به پيامبران رسيد؛ پس كسانى را كه خواستيم رهايى يافتند و عذاب ما از گروه مجرمان برگردانده نمى‌شود. آمدند تا همچو خود نقشی شوند تا كنند مشقی چو سرمشقی شوند آنچه حق می‌خواست خود تكثير بود ضد رنگ ديگر و تأثير بود عاشق خويش است غيرش كافر است خلق او انّا اليه سافر است اين سفر در عمق جان آدمی است لطف حق هم در كنار آدمی است قوه انسان چو دريا بيكران انبيا را غصه از اين بيكران نيست دردی فوق اين درد عظيم اين همه دريا فنا و تو كظيم درد اين عرفان بسازد صد هزار آتش فوق جهنم در هزار اين همه دريای آتش كی تمام می‌شود از قوه‌های ناتمام اين عذاب فوق طاقت را ببين ای بشر، تنها مكن با خود چنين ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۲۵ تیر ۱۳۹۸
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️507 📖 سوره آیه 110 (قسمت چهارم) 🍃حتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۱۱۰﴾ ترجمه: [پيامبران، مردم را به خدا خواندند و مردم هم حق را منكر شدند] تا زمانى كه پيامبران [از ايمان آوردن اكثر مردم] مأيوس شدند و گمان كردند كه به آنان [از سوى مردم در وعده يارى و حمايت] دروغ گفته شده است. [ناگهان] يارى ما به پيامبران رسيد؛ پس كسانى را كه خواستيم رهايى يافتند و عذاب ما از گروه مجرمان برگردانده نمى‌شود. صبر حق با ما چنان همراه شد صبر او گويی كه خود يک راه شد يعنی ای انسان تو هم صبر منی گر تو را طاقت رسد آخر منی صبر خواهم كرد من چون انبيا انبيا را گفته‌ام تنها نيا من تو را خواهم تو از من در فرار تو به من محتاج و من هم بی قرار تا تو حتی لحظه‌ای در احتمال سر كنی، يعنی مرا خواهی چو مال بلكه من در احتمالت گر بودم احتمالت همچو تاج سر بودم! ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۷ مرداد ۱۳۹۸
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️508 📖 سوره آیه 110 (قسمت پنجم) 🍃حتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۱۱۰﴾ ترجمه: [پيامبران، مردم را به خدا خواندند و مردم هم حق را منكر شدند] تا زمانى كه پيامبران [از ايمان آوردن اكثر مردم] مأيوس شدند و گمان كردند كه به آنان [از سوى مردم در وعده يارى و حمايت] دروغ گفته شده است. [ناگهان] يارى ما به پيامبران رسيد؛ پس كسانى را كه خواستيم رهايى يافتند و عذاب ما از گروه مجرمان برگردانده نمى‌شود. ليک با تكذيب يارانم شديد درخور درد و عذابی بس شديد گر پيمبر باشی و بل بيشتر می‌زنندت با تبر يا نيشتر حق حق را اين چنين كافر شوند ديگران كی لايق كافر شوند! جان اگر از انبيا دور اوفتاد ديگران چون كور بر كور اوفتاد اين همه نور است و در تاريكی‌اند غرق در نيكی و دور از نيكی‌اند بايد اين تاريكی از حد بگذرد غرق آن كو آب از سر بگذرد بعد از آن آمد خدا را ياريش در غم و اندوه و غرق زاريش حق ز غيرت ياری خود می‌كند ياريش از روی لابد می‌كند ياری او ياری ياران بود ياريش در قدرت ياران بود می‌كند ياری كه خود ياری شود خود به جان بنده در ياری شود او نخواهد جز كه ذات خويش را می‌برد تا كوی خود درويش را رفت بايد راهی اندر خورد او دور بايد مر نشد از برد او بايد او را خواست او منجی شود مايشا گردی و او نجّی شود خواستش درخواستت مندک بود هر كه غيرش خواست او منفک بود من نشای او چو شمس آسمان هر كه روشن شد رود بر آسمان ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۱۸ مرداد ۱۳۹۸
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️509 📖 سوره آیه 110 (قسمت ششم) 🍃حتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۱۱۰﴾ ترجمه: [پيامبران، مردم را به خدا خواندند و مردم هم حق را منكر شدند] تا زمانى كه پيامبران [از ايمان آوردن اكثر مردم] مأيوس شدند و گمان كردند كه به آنان [از سوى مردم در وعده يارى و حمايت] دروغ گفته شده است. [ناگهان] يارى ما به پيامبران رسيد؛ پس كسانى را كه خواستيم رهايى يافتند و عذاب ما از گروه مجرمان برگردانده نمى‌شود. گر تو خواهی او نخواهد غير تو ور نخواهی هم دهد او سير تو! هم كند گمراه و هم راهت دهد گاه‌گاهت را چو گه‌گاهت دهد مجرمين را هم بر اين اندازه است كاروان خلق را دروازه است رد نگردد يأس او از مجرمين مجرمين گويند باشد أجرم اين دوری از حق سختی فوق عذاب بدتر از آتش بود آب مذاب كی شود دور از خدا اسم خدا اين خدا خود هستی‌ام را ناخدا می‌برد تا آنكه خود صاحب شود هم فقيه و عارف و راهب شود ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌‏ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️510 📖 سوره آیه 111 (قسمت اول) ‌‌‏🍃لقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۱۱۱﴾ ترجمه: به راستى در سرگذشت آنان عبرتى براى خردمندان است. [قرآن] سخنى نيست كه آن را به دروغ بافته‏‌اند، بلكه تصديق كننده كتاب‏‌هاى آسمانى پيش از خود و بيان‏گر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان دارند، سراسر هدايت و رحمت است. قصه‌ای گفتيم و افسانه نبود آنچه آورديم در خانه نبود قصه‌ای آورده‌ايم از ديگران تا كنيمت قصه‌ای بر ديگران قصه‌ای از زلف و ابروی كمان تا شوی خارج تو از قيد زمان قصه‌ای تا توتيا خاكش كنی نفس سركش را به آن ماتش كنی قصه‌ای درخور شوی نقلت كنم خارج از وهم و دل و عقلت كنم قصه‌ای آورده‌ام از كوی خويش شد تماشاخانه‌ای از روی خويش قصه‌ای تا عبرت عالم شود برتر از هر قيل و هر قالم شود قصه‌ای آمد بر ارباب عقول تا گشايد آدمی باب عقول قصه‌ ما چون حديث كهنه نيست صد هزاران گفته‌ای اين گفته نيست قصه‌، ما كان حَديثاً يُفتَرا بر كسی هرگز نبستيم افترا قصه‌ ما معبر و راه شماست هم چراغ ديدن چاه شماست قصه‌ای گفتيم نقل از جانتان در تمام راه آب و نانتان قصه از جانت شكايت می‌كند گرچه در ظاهر حكايت می‌كند قصه‌ ما سوط و جانت قدر شد عمق جانت زير و رو تا صدر شد قصه‌ها درد است و درمان نيز هم در درونش نهی و فرمان نيز هم قصه‌ها صيقل به جانت می‌زند آتش عشق بر نهانت می‌زند ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۶ شهریور ۱۳۹۸
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️511 📖 سوره آیه 111 (قسمت دوم) ‌‌🍃لقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۱۱۱﴾ ترجمه: به راستى در سرگذشت آنان عبرتى براى خردمندان است. [قرآن] سخنى نيست كه آن را به دروغ بافته‌اند، بلكه تصديق كننده كتاب‌هاى آسمانى پيش از خود و بيانگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان دارند، سراسر هدايت و رحمت است. قصه رمز زندگانی می‌دهد از دم گرگان رهایی می‌دهد قصه گر عبرت نباشد قصه نيست راه جز راه عبور از قصه نيست قصه چون راهی است با صد پيچ وخم جز اولوالالباب ماند در پيچ و خم لابلای قصه بايد گم شوی قصه‌ای ديگر بر اين مردم شوی قصه‌ تو چون هزاران قصه نيست قصه گر از تو نباشد قصه نيست قصه‌ خود شو مشو مثل كسی گرچه قدر ذره‌ای يا چون خسی قصه خوان ديگرانی تا به كی ريزه‌خوار ديگرانی تا به كی قصه‌ای شو تا كه تصديقت كنند تا قيامت درس و تحصيلت كنند تو نه يعقوبی نه يوسف نی عزيز تو شوی در قصه‌ خود بس لذيذ قصه‌ای شو تا خورندت اين و آن تو شوی سكّين‌ تُرنجت اين و آن قصه گر مستی بيارد قصه است رستم دستان بيارد قصه است تو مشو چون هيچكس در قصه‌ای ورنه تا بعد از قيامت غصه‌ای قصه‌ تو راه بايد وا كند خلق از زشتی همی پروا كند قصه تو عاقلان را پر دهد گر خدا ثروت بخواهد سر دهد قصه‌ای سازيم در اين سرزمين با دو صد شيطان و خصم در كمين قصه‌ای از جنس ارباب زمان از زمان حال تا تير و كمان قصه می‌خواهيم تا فارغ شويم از خود و از دست هر سارق شويم ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۵ مهر ۱۳۹۸
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️512 📖 سوره آیه 111 (قسمت سوم) ‌‌🍃لقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۱۱۱﴾ ترجمه: به راستى در سرگذشت آنان عبرتى براى خردمندان است. [قرآن] سخنى نيست كه آن را به دروغ بافته‌اند، بلكه تصديق كننده كتاب‌هاى آسمانى پيش از خود و بيانگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان دارند، سراسر هدايت و رحمت است. قصه من قصه تو نيستش تو ندانی قصه‌ من چيستش قصه عبرت شد كه يعنی دل دهی نی چو خر گردی و پا در گل نهی قصه‌ات را گر بخواند عاقلی وی نخواند آن حديث يفتری قصه يعنی آن گليمی را بباف تا كند خلق كثيری را كفاف قصه بايد زنده دارد يادها هم نريزد از تمام بادها قصه شرح و بسط هر چيزی شود حاصلش چون شمس تبريزی شود قصه مردم را هدايت می‌كند با تمام جان صدايت می‌كند قصه‌ ما رحمت اندر رحمت است ليك غير مؤمنين را زحمت است او لقد كان ولی اكنون تويی از تويی بايد رسد زان پرتويی هر چه باشد قصه مجموعش منم شرح شرک و كفر و توحيد و صنم عبرت آن باشد كه اكنون چون كنی قصه‌ها در زندگی چون خون كنی گر بخوانی قصه‌ای با عبرتی می‌شوی خود قصه‌ با عبرتی گر نيايد عبرتی در زندگی زندگی خالی شده از بندگی فی قصص يعنی كه پهنای جهان هر چه باشد آشكارا يا نهان قصه شرح ماجرای جان بود نی بيان كمّ و كيف نان بود شرح بودن يا نبودن قصه است اين نباشد قصه نامش قصه است ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۲۶ مهر ۱۳۹۸
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️513 📖 سوره آیه 111 (قسمت چهارم) ‌‌🍃لقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۱۱۱﴾ ترجمه: به راستى در سرگذشت آنان عبرتى براى خردمندان است. [قرآن] سخنى نيست كه آن را به دروغ بافته‌اند، بلكه تصديق كننده كتاب‌هاى آسمانى پيش از خود و بيانگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان دارند، سراسر هدايت و رحمت است. صاحبان عقل را مأمور كرد ديگران از صرف قصه دور كرد قصه را قدر اولوالالباب نيست تار و پودش قصد آن ارباب نيست اين حديثاً يفتری يعنی نباش ايها المؤمن از اين قوم و قماش كار عاقل قصه خواندن نيستش كار او در قصه ماندن نيستش ليک شرح حال اين فرزانگان يار را جلوه دهد در ديدگان جان اگر تصديق آن مردان كند هر چه كردند ديگران هم آن كند جان به شكل خود مصدق می‌شود پيش از آن مردی مدقق می‌شود شرح و تفصيل جهان مقدور نيست كلّ شئٍ، خاک و خون مقصود نيست شرح و تفصيلش نياز جان بود معده جان را هدايت نان بود اين هدايت شرح جان و رحمت است رحمتی بی انتها و زحمت است ليک شرط درک آن ايمان بود اين هدايا درخور اينان بود ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir
۱۵ آبان ۱۳۹۸
‌‌‏ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️۳۳۰ 📖 سوره آیه ۷۷ (قسمت دوم) 🍃قَالُواْ إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ ﴿۷۷﴾ ترجمه: برادران گفتند: اگر اين شخص دزدى مى‏ كند [خلاف انتظار نيست]؛ زيرا پيش‏تر برادرى داشت كه او هم دزدى كرد. يوسف [به مقتضاى كرامت و جوانمردى] اين تهمت را در دل خود پنهان داشت و نسبت به آن سخنى نگفت و اين راز را فاش نساخت. در پاسخ آنان گفت: منزلت شما بدتر [و دامنتان آلوده‏‌تر از اين] است [كه ظاهرتان نشان مى‏‌دهد] و خدا به آنچه بيان مى‏‌كنيد، داناتر است. تا ابد اين قصه طاقت می‌برد هر كه خواند ترك عادت می‌برد درد يوسف نيست قدر ذره‌ای در قياس درد زينب قطره‌ای ذره‌ای از درد زينب می‌كشد صد چو يوسف تا قيامت می‌كُشد ليك بد را با بدی مقياس نيست لطف يوسف قدر لطف ياس نيست تو به چشم زينب و يوسف ببين گاه زينب بين و گه يوسف چنین هر دو در توحيد حق یاری شدند رود و جوی و چشمه گر، جاری شدند انبيا چون آب كُر يا جاری‌اند از خباثت‌های دنيا عاری‌اند گر فساد ملتی عارض شود پاكی‌اند و پاک‌ها بارز شود ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی‌خوزانی https://t.me/shiravi_ir https://ble.ir/shiravi_ir http://eitaa.com/shiravi_ir
۲۷ بهمن ۱۴۰۰