eitaa logo
فکرعمیق|محمدمهدی‌شیرَوی‌خوزانی
1.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
4.1هزار ویدیو
27 فایل
سهم‌توازهستی‌همه‌هستی‌است‌وتونیزسهم‌همگان هستی،هستی‌ات‌رادریاب‌تاهستی‌ات‌رادریابندواین حق‌توست‌وتونیزحق‌دیگران‌هستی. فکرعمیق. آدرس‌های ما👈 https://zil.ink/shiravi_ir پاسخ به سوالات👈 ble.ir/join/NGMyZGI5OT ادمین کانال 👈 @Mmshiravi
مشاهده در ایتا
دانلود
م! - از ترس فرار نکنید. ترس مانند سگی است که اگر از او فرار کردی، دنبالت می آید. کیف کردیم از لحظاتی که کنارش بودیم. وضویی ساخت و رکعتی نماز خواند. ما سه چهار نفر پشت سرشان ایستاده بودیم و پچ پچ میکردیم. مانده بودیم از پیامبر چه بخواهیم که بعدا پشیمان نشویم و نگوییم کاش چیز بیشتری خواسته بودیم. تا اینکه حیدر برگشت و ما را دید. میخواست سوار اسبش بشود که علت همهمه ما را پرسید! گفتیم: آقا جان، رسول الله وعده داده که هر کس خبر سلامتی شما را بیاورد، هر چه خواست بدهد! مانده ایم چه بخواهیم که هم در شان رسول خدا باشد و هم چیز بزرگی باشد. علی چیزی فرمود که آن لحظه ندانستیم یعنی چه و مثل کودکان و مجانین به هم نگاه کردیم. فرمود «از رسول خدا بخواهید یکی از آن حرفهای نگو را به شما یاد بدهد!» ما که نفهمیدیم یعنی چه؟ اما میدانستیم که قطعا چیز با ارزشی است و پشیمان نخواهیم شد. خلاصه کنم. محضر رسول خدا رسیدیم. پیامبر به محض دیدن علی از جا برخواست و به استقبال آمدند و همدیگر را در آغوش کشیدند. خلائق جمع شده بودند و از خوشحالی پیامبر خوشحال بودند و تکبیر میگفتند. رسول خدا رو به طرف ما کردند و فرمودند: الوعده وفا! هر چه میخواهید بگویید. ما هم زمان گفتیم: لطفا یکی از جملات نگو را برای ما نقل کنید. رسول خدا لبخندی زدند و یک «این هم از خودتان نیست و شکل این حرفها نیستید و عقلتان نمیرسد به این صحبت ها و این هم قطعا علی به شما آموخته!» خاصی در نگاهشان بود. رسول خدا سوزنی را پیدا کردند و در آب زدند و رو به خورشید گرفتند و از جماعت پرسیدند «چه میبینید؟» هر کسی چیزی گفت.🤔 پیامبر فرمودند «ذرات آبی را که روی تیزی این سوزن جمع شده میبینید؟» خب دیدن آن ذرات کوچک آب روی نوک تیز یک سوزن باریک خیلی سخت بود. مخصوصا برای آنانی که دورتر ایستاده بودند و در جمعیت زیاد گرفتار شده بودند. آن وقت، رسول الله جمله ای فرمودند آسمانی ... جمله ای که بساط عیش دنیا و حُسن عاقبت و بساط بهشت آخرت را هم جور میکرد. فرمود: «ای مردم! هر کس به اندازه همین ذرات کوچک و ناچیز آب، روی این تیزی سوزن، محبت و مهر و عشق علی را در دل داشته باشد اهل نجات است!» نقل به مضمون از سخنان ائمه اطهار علیهم السلام نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
بسم الله ! سرکشی از جانبازان و مجروحان و خیمه شهدا خیلی طول کشید. هر کدام از رزمندگان را که میدیدی، از لباس و سر و وضع و سلاحش گرد و خاک و خون میچکید. پیروز که چه عرض کنم، شکست نخوردیم. عرصه سختی بود. جوری تن به تن شدیم که گاهی فضا برای چرخاندن سلاح نداشتیم و هر کس هر جور بلد بود به جان طرف مقابلش افتاده بود. کم کم اعلام کردند که رسول خدا فرموده همه جمع شوند. رسم حضرا بر این بود که بعد از هر نبرد، همه را جمع میکردند و ابتدا حاضر غیاب میکردند و سپس خطبه کوتاهی میخواندند. شروع به خواندن اسم ها کردند. پیامبر روی جهاز مختصری نشسته بود و همه رزمندگان گرد ایشان بودند. فلانی ، حاضر فلانی ، حاضر فلانی ، شهید شد فلانی ، زنده است اما مجروح شده فلانی ، شهید شد و ... تا اینکه پیامبر نگاهیبه جمعیت کردند و فرموند: علی کجاست؟ سکوت، جمعیت را فرا گرفت. هیچ کس حرفی نزد. پیامبر دو مرتبه فرمودند علی کجاست؟ باز هم همه ساکت و هاج و واج به اطرافشان نگاه میکردند! پیامبر از سر جا برخواستند تا همه جمعیت را دقیق تر ببینند. شرق و غرب یاران و لشکر را دیدند. نگاهی به زمین و نگاهی به زمان کردند. با همان حالت خاص خودشان فرمودند: بروید ... همه بروند دنبال علی ... هر کس خبر سلامتیش را بیاورد، هر چه بخواهد به او میدهم! هر چه بخواهد! تاکید پیامبر بر «هر چه بخواهد به او میدهم» خیلی وسوسه انگیز بود. چه برای طالبان معرفت و آخرت و چه برای طالبان دنیا و زر و سیم روزگار و چه برای پیاده هایی مثل من که عقلم نمیرسید پیامبر چه وعده نابی داده. فقط سه چهار نفر از اقوام و آشناها را صدا کردم و همین طور که همه جمعیت پراکنده شدند تا علی را بیابند، ما هم دنبالش رفتیم. سه چهار نفری که دور هم جمع شدیم، هر کدام برای خودشان اعجوبه ای بودند. یک نفرشان از بوی هوا میتوانست مسیر پرواز پرنده را پیدا کند! یک نفر دیگر چشمش را اگر میبستیم، از شتر و جَک و جانورها دقیق تر مسیرش را پیدا میکرد. یک نفر دیگر اصلا در همین صحرا به دنیا آمده بود و از وقتی یادش بود با دانه های شن و سوز بیابان روزگار گذرانده بود. من هم که ... نه به اندازه آنها ... اما داشتم یک چیزهایی در خودم. مثل بقیه شروع به دویدن به این ور و آن ور نکردیم. دقایقی دور هم ایستادیم و فکر کردیم. دیدیم علی مرد فرار و رو به عقب که نیست. مرد رفتن به طرف کوه و دامنه و پناه گرفتن و از بالا بلندی به دشمن زخم زدن هم نیست. یک طرف دیگر هم که لشکر خودمان بود و در این جمعیت انبوه و خیمه های شهدا و مجروحان هم نیست. پس از سه جهت فقط یک جهت میماند و آن هم جهتی است که دشمن قرار داشت! برای لحظاتی هر چهار نفرمان به همان جهت چشم دوختیم. دروغ چرا؟ هیچ کداممان دلمان نمیخواست پیشنهاد بدهیم که به مسیر فرار و عقب نشینی دشمن برویم. چون هنوز آن مسیر امن نبود و گوشه به گوشه اش امکان تله و تیرانداز و هزار چیز خطرناک وجود داشت. هر چهار نفرمان برگشتیم و به هم نگاه کردیم. گفتیم نزدیک ترین رزمنده به صف اول دشمن علی بوده. خودمان را گول نزنیم. باید به همان مسیری میرفتیم که از آن میترسیدیم. راهی نبودا. شاید همه اش دو سه کیلومتر نبود. ولی فقط جبهه رفته ها میدانند دو سه کیلومتر در عمق دشمن رفتن بعنی چه؟ بسم الله گفتیم و رفتیم. از اینکه قدم به قدم که از وسط کشته های دوست و دشمن رد میشدیم و چه حالی داشتیم بگذریم. تا اینکه از جایی به بعد، دیگر جنازه خودی نمیدیدم. تکه پاره های دشمن بود که مشخص نبود به آنها صاعقه خورده یا تیر غیب به سر و گردن آنها فرود آمده که نَبُریده ... کاش بریده بود ... ریز ریزشان کرده! وقتی جلوتر رفتیم، یک نفرمان گفت «ابوالحسن اینجا بوده! شک نکنید.» من گفتم «از اینکه ابوالحسن فقط میتواند اینجاها باشد شکی نیست اما تو چطور فهمیدی؟» گفت «به جنازه ها نگاه کنید. همه از سینه به بالا لته پار شده اند و ندارند. معمولا ذوالفقار علی پایین نمی آید. از همان بالا که مثل صاعقه فرود می آید و مسیر را کوتاه کرده و همان سر و کول و گردن و سینه و اعضای رئیسه را میزند و از هم میپاشد و پیش میرود.» یک نفرمان گفت «شیر مادر حلالش! نگاه کن ... اصلا جنازه خودی اینجا نیست. همه جا ... اِ ... آنجا ... نگا ...» همه ما از سرِ اسب ها بلند شدیم تا دقیق تر ببینیم. دیدیم یک نفر نشسته کنار آب باریکه ای و به کاری مشغول است. لباسش از خودمان بود. به خاطر همین جرات کردیم اما با احتیاط به همان طرف رفتیم. خودش بود. جمال نورانی حیدر در آنجا نشسته بود و در آب باریک، آستین و ذوالفقارش را میشست و طاهر میکرد. دل و جانمان روشن شد. از اسب پیاده شدیم و به طرفش دویدیم. به ایشان که نزدیک شدیم، سلام کردیم و به تماشایش نشستیم. -علیکم السلام. شما کجا و اینجا کجا؟ - خدا قوت. ما حتی از وسط کشته ها هم جرات رد شدن نداشتیم. چه برسد به اینکه کیلومترها پشت جبهه دشمن نفوذ کنی
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 📒 نکته 1214 🔰زینب سلام‌الله‌علیها الگوی زینت پدر شدن است. ✍🏻 استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 https://t.me/shiravi_ir 🆔 https://ble.ir/shiravi_ir 🆔 http://eitaa.com/shiravi_ir
‌‌‏ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️۳۳۰ 📖 سوره آیه ۷۷ (قسمت دوم) 🍃قَالُواْ إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ ﴿۷۷﴾ ترجمه: برادران گفتند: اگر اين شخص دزدى مى‏ كند [خلاف انتظار نيست]؛ زيرا پيش‏تر برادرى داشت كه او هم دزدى كرد. يوسف [به مقتضاى كرامت و جوانمردى] اين تهمت را در دل خود پنهان داشت و نسبت به آن سخنى نگفت و اين راز را فاش نساخت. در پاسخ آنان گفت: منزلت شما بدتر [و دامنتان آلوده‏‌تر از اين] است [كه ظاهرتان نشان مى‏‌دهد] و خدا به آنچه بيان مى‏‌كنيد، داناتر است. تا ابد اين قصه طاقت می‌برد هر كه خواند ترك عادت می‌برد درد يوسف نيست قدر ذره‌ای در قياس درد زينب قطره‌ای ذره‌ای از درد زينب می‌كشد صد چو يوسف تا قيامت می‌كُشد ليك بد را با بدی مقياس نيست لطف يوسف قدر لطف ياس نيست تو به چشم زينب و يوسف ببين گاه زينب بين و گه يوسف چنین هر دو در توحيد حق یاری شدند رود و جوی و چشمه گر، جاری شدند انبيا چون آب كُر يا جاری‌اند از خباثت‌های دنيا عاری‌اند گر فساد ملتی عارض شود پاكی‌اند و پاک‌ها بارز شود ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی‌خوزانی https://t.me/shiravi_ir https://ble.ir/shiravi_ir http://eitaa.com/shiravi_ir
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 📒 🔰خداوند تبارک‌وتعالی همه‌ی هستی را برای تکامل انسان و تعالی روح او به گونه‌ای آفریده است که تمام حوادث و اتفاقات و تمام داد و ستدها و تمام آبادی‌ها و خرابی‌ها و تمام بیماری‌ها و سلامتی‌ها و تمام دارایی‌ها و نداری‌ها در راستای تکامل انسان قرار گرفته است و این سنت خداوند است که این‌چنین بندگان خود را در میان دو دست جمال و جلال خود می‌ورزد و‌‌ لحظه‌لحظه به تکامل می‌رساند. این انسان است که باید دست‌های خداوند را لمس کند و رحمت بی‌منتهای او را در تمامی نشیب و فرازها حس نماید و حضور آن ذات یگانه را در کنار خود درک کند که اگر چنین شد انسان به مقصد اصلی خود راه یافته است و این همان درک محضر باشد که خداوند فرمود: جایگاه انسان همان جایگاه حقیقت و راستی در پیشگاه پروردگار است و همگان باید در آن جایگاه قرار بگیرند و یکدیگر را ملاقات نمایند. زهی سعادت بندگان و این‌همه لطف. این آدمی است که باید با رضایت از خداوند تبارک‌وتعالی موجبات تعالی سریع خود را فراهم فرماید. ✍🏻 استاد محمدمهدی شیروی‌خوزانی 🆔 https://t.me/shiravi_ir 🆔 https://ble.ir/shiravi_ir 🆔 http://eitaa.com/shiravi_ir
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 📒 🔰حیات انسان در عالم امکان به تنها چیزی که وابسته است حیات خداوند است. خداوند با این‌که خود حیات‌بخش هستی می‌باشد حیات خود را از هستی دارد! و این راز بقای همگان و سرّ نهان هستی می‌باشد. همه چیز شراب بقا را از ازل چشیده است و در این صورت است که انسان برای ابد در مقام حیات‌داری و حیات‌بخشی عرض اندام کرده و خواهد کرد. کسی که سِرّ وجود خود را دریافت و خود را متصل به دریای بی‌کران آب حیات مشاهده کرد نه تنها مرده و زنده بودن خود را یکی می‌داند بلکه خنده بر مرگ و نیستی خواهد زد و در جولانگاه حیات دنیا مست و مخمور پایکوبی و دست‌افشانی خواهد کرد و به فنای همگان افتخار خواهد نمود و به رسم پایداران ابدی سر از سجده‌ی شکر حیات بر نخواهد داشت و این کمترین سپاسی خواهد بود که موجودی در برابر حیات جاوید از خود بروز خواهد داد. بنابراین پس از مقام حیات و ارزش آن گوهر یگانه‌ی هستی سپاس‌گزاری از ذات اقدس ربوبیت بالاترین مقام موجود در عالم امکان می‌باشد. از دست و زبان که برآید که‌از عهده‌ی شکرش به در آید. ✍🏻 استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 https://t.me/shiravi_ir 🆔 https://ble.ir/shiravi_ir 🆔 http://eitaa.com/shiravi_ir
الهی که خداوند به خیر تو صبح دیگران را به خیر کند.آمین. ✍🏻 استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 https://t.me/shiravi_ir 🆔 https://ble.ir/shiravi_ir 🆔 http://eitaa.com/shiravi_ir
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 📒 🔰تا مادامی که انسان خداوند را در لابلای آسمان‌ها جستجو خواهد کرد از خدا در زمین خبری نخواهد شد اما چنان‌چه نگاه خود را به سمت خویش و آن‌چه که پروردگار متعال در جان و هستی او قرار داده است بگرداند می‌تواند به چنان آرامشی دست پیدا کند و به چنان آسایشی چنگ بزند که هرگز به مخیله‌ی کسی خطور نکرده است. اگر انسان بداند که همه‌ی آرزوهای او برآورده خواهد شد و به مرور زمان به همه‌ی آن‌چه که طلب جان و عقل و حس او بوده است خواهد رسید چنان آرامشی را تجربه خواهد کرد که غیر قابل تصور خواهد بود و البته این سنت دیرینه‌ی خدای متعال است که همگان را به همه چیز خواهد رساند و همگان در حد تعریف خدایی کردن در زمین و زمان بر هرچه که خداوند آفریده است حکومت خواهند کرد و این پاداش کسی است که بندگی را در این دنیای پست و فانی تجربه کرده است. بنابراین همه‌ی آن‌چه که از آنِ خداوند معرفی شده است به طور رمز آلود در سیطره و اختیار بندگی انسان قرار گرفته است و می‌تواند با بندگی کردن، در دنیا و زندگی پس از آن از همه‌ی آن به نحو مطلوب یعنی همان گونه که خداوند اداره آن را به عهده داشته است بر عهده‌ی خود ببیند. چنان‌چه بشر به شکرانه‌ی این نعمت نامتناهی عمر کوتاه خود در زمین را به سجده بگذراند اندکی از حق خدایی را ادا نموده است. نوش جان. ✍🏻 استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 https://t.me/shiravi_ir 🆔 https://ble.ir/shiravi_ir 🆔 http://eitaa.com/shiravi_ir