eitaa logo
نازبانوی باسلیقه(شیرینی سرا)
16.5هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
41.5هزار ویدیو
233 فایل
#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ #خوشمزه ها گوارای وجودتون😍 🎈🎂🍰🍧 کپی آموزش وفیلم های کانال ممنوع ،باذکر منبع بلا مانع است. بدون ذکر منبع حرام🔥🔥 تعرفه تبلیغات😎🤗👇 https://eitaa.com/joinchat/3202613328Cabd56e4eba
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
🎆هیچی در این هیاهوی زندگی شهری🏭 و شلوغی ها؛ مثل صنایع دستی و چیدمان سنتی؛ حالت رو سرجاش نمیاره 🌿🌱🌟 💥اینکه بهترین کیفیت های هرشهر رو با بهترین قیمت از تولیدی ها بخری یک امتیاز ⚡️ویژست⚡️ که در هر فروشگاهی پیدا نمیشه🤩👏 💯💯حالا میخوام بهترین و اقتصادی ترین فروشگاه صنایع دستی در ایتا رو بهتون معرفی کنـــــــــم😍 😍اینجا👇یک ویترین جذاب از بهترین صنایع دستیِ مربوط به هر شهر و اقلیمه😇😍 https://eitaa.com/joinchat/2130575491C538c7e21ac 👆👆 شما به یک فروشگاه جذاااب دعوتید😍
هدایت شده از گسترده امید
وااای برگاااام🍂🍂🍂 جدیدترین مدل لباس وبزرگترین کانال مدل لباس ایتا🙄🙄 فقط بیا مدل لباساشو ببین دیگه هیچوقت لفت نمیدی😊 https://eitaa.com/joinchat/3861708925Ce429267f37 https://eitaa.com/joinchat/3861708925Ce429267f37 بدو بیا تا لینکشو پاک نکردم🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
. عجیب ترین داستان واقعی که خوندم 😳😱 ادکلنش رو از کشوی میز کارش برداشت چند پاف زد. همهمه‌ی داخل راهرو خوابیده بود میدونست به جز نرگس دیگه کسی توی اداره نیست.نفسی گرفت و از اتاق بیرون زد. حدسش درست بود. هر چهارتا اتاق خالی بود الا اتاق نرگس ! دختر زیبا و نجیبی که تا کارش رو تمام و کمال تحویل نمی‌داد اداره رو ترک نمی‌کرد. پشت در ایستاد. کمی این پا و اون پا کرد و در نهایت وارد شد.نگاه خسته و محجوب نرگس به آنی بالا رفت و متعجب پرسید: آقای تاجیک؟ اتفاقی افتاده؟ کیان پیش‌رفت و زمزمه کرد: _ وقت داری چند دقیقه‌ای حرف بزنیم؟ https://eitaa.com/joinchat/1406599294C9146afa51f ببینید چی میشه ....🤭
هدایت شده از گسترده چمران
مهمونی میرفتم , دائم دستم به روسریم بود😞 کلیپس میزدم اُمُل میشدم😭 اومدم اینجا😍❤️ 50مدل روسری یادگرفتم شما هم یه سری بهش بزنید😉👇 https://eitaa.com/joinchat/51118085Cb5f677f623 https://eitaa.com/joinchat/51118085Cb5f677f623
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
😂 سوتی من برمیگرده به ماه اول نامزدیم🤪 نامزد من داداش دوقلو داره، یه شب که خونه مادرشوهرم دعوت بودم، شوهرم رفته بود خرید کنه☺️ یه ربع گذشت و من رفتم توی حیاط قدم بزنم که دیدم عه محسن(شوهرم) داره وضو میگیره کنار حوض رفتم پیشش و یکی زدم پس کلش🙈😬 و گفتم کِی برگشتی عشقم😍 یهو روشو برگردوند، سرخ شده بود😓 گفت زن داداش من مجتبی ام🤭 محسن هنوز نیومده😩 چشمتون روز بد نبینه اون لحظه من.... 🤣👇 https://eitaa.com/joinchat/2050621461C0da5acaf3a
هدایت شده از پست شیرینی سرا
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👩‍🍳👩‍🍳 . . . با دستپختت دلبری کن😜👆 👨‍🍳~~~~~~🥄~~~~~~👩‍🍳 🌺🍃 jOiN👇👇 @shirinisaraa @shirinisaraa به کدبانوهافرواردکن... .🍃😉 🍃🌺 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا