#نوحه_سرایی_حضرت_زکریا
حضرت زکریا (ع) از پروردگار متعال خواست که اسماء خسمه پنج تن آل عبا (علیهم السلام) را به او بیاموزد.
جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و اسم پنج تن(علیهم السلام) را به او یاد داد.
وقتی که حضرت زکریا (ع) اسم حضرت محمد(ص) و فاطمه(علیهاالسلام) و حسن (ع) را می فرمود، هم و غم او برداشته می شد و اندوهش بر طرف می گشت، ولی وقتی که اسم حضرت حسین (ع) را فرمود، گریه گلوگیر او می شد و پشت سر هم نفس می زد.
روزی فرمود: خداوندا چرا من وقتی اسم آن چهار حضرت را می برم با نام آنها غم و غصه ام بر طرف می شود ولی تا اسم حسین را می برم اشک از چشمانم سرازیر می شود. و نفسم منقطع و هیجانی می شود؟!
خداوند تبارک و تعالی، حضرت زکریا را از قصه امام حسین (ع) با خبر کرد و روضه کربلا را برای آن حضرت تعریف کرد. و به او فرمود:
#کهیعص
کاف: اسم کربلااست...
هاء: هلاک عترت طاهره...
یاء: یزید قاتل ظلم کنند بر حسین (ع)...
عین: عطش حسین (ع)...
صاد: صبر حسین (ع) بر مصائب...
وقتی که حضرت زکریا (ع) این کلمات را شنید، سه روز درب مسجد را بست و از رفت و آمد مردم به مسجد ممانعت نمود و مشغول گریه وزاری و مرثیه خوانی شد.
📚داستانهایی از گریه برامام حسین:علی میرخلف زاده
@yarooghaye