eitaa logo
شیرینترازعسل ذکرحسین ع
1.2هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
11.6هزار ویدیو
112 فایل
💚شکر خدا را که در پناه حسینیم ❤️ 💚عالم از این خوبتر پناه ندارد کپی متنهاباذکرصلوات حلال‌و گوارای قلبهای پاک عاشقان سیدالشهدا جانم❤️ 🚫تبلیغات و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
...؟! کجاست آن که انتقام خون شهید کربلا را خواهد گرفت؟ كجاست آن كه خدا بر ستمكاران و تهمت زنندگان، او را پیروز مى گرداند؟ كجاست آن كه دعاى خلق پریشان را اجابت مى‌كند؟ كجاست آن بالاترین خلایق و صاحب نیكوكارى و تقوى؟ كجاست فرزند پیغمبر محمد مصطفى؟ و فرزند على مرتضى؟ 《فرازی از 》 🏴👇👇👇👇🏴 http://eitaa.com/joinchat/845021184C1b47a3ad50
سلام ارباب خوبم ✋ تا که لب گفت : سَلامٌ عَلَے ‌الَأرباب ، حُسـین ع❤️ یڪ نفس رفت دلم تا خودِ بین ‌الحرمیـــن ... صلی الله علیک یا ابا عبدالله ❣ ✌️😔 🖤👇👇👇👇🖤 http://eitaa.com/joinchat/845021184C1b47a3ad50
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 هشتم محرم 📜 🔰 پرنده بر شاخسار نخل نشسته بود و حُزن آلود می خواند. و قافله سالار، در روز نشسته بود به اندیشۀ نابودی شب. به تک نخل بلند تکیه داده بود و سکینه، محو تماشای او ••• 🔰 مردان کاروان، اندک اندک آمدند و گِرد او حلقه زدند ••• ••• و او ساکت نشسته بود ••• + حبیب گفت: "مشتاق کلام شماییم یابن رسول الله." - بُریر گفت: "کلامی بگویید یابن فاطمه." ••• قافله سالار نگاهی به یاران کرد ••• * گفت: "آنانی را که دوستشان ‌دارم همه رفته‌اند. جدّم، پدرم، مادرم فاطمه، برادرم. و من مانده‌ام میان کسانی که هرگاه کینه سینه‌ها فرو می‌نشیند و خاموش می‌شود، پیوسته آن را شعله‌ور می‌سازند. خدا گواه است و قرآن گویای این حقیقت، کسانی که مقابلمان صف کشیده اند سلطه‌ای بر من ندارند." * "اگر چه روزگار می‌چرخد و مصائب و ناگواریها را بر ما فرود می‌آورد، ولی من با خوار زیستن و خوار مردن هر دو بیگانه‌ام." * "عزیزان من، آماده شوید که کوچ شتابانمان نزدیک است، جان من برای شهادت شتاب گرفته است و برای مرگی زیبا لحظه‌شماری میکند." 🔻سکینه در آغوش فاطمه بغض ‌ترکاند و هر دو با هم گریستند.🔺 ••• همهمه‌ای آرام میان یاران در گرفت ••• 🔵و لحظاتی به سکوت گذشت.🔵 🔹به صدای جُون، که به شادی فریاد می زد، یاران به خود آمدند.🔹 ~ گفت: "عباس از فرات آمد. عباس و علی اکبر آمدند. با مشکهای پُر آب!" ● ۱ روز تا ● ● ۲ روز تا 🖤👇👇👇👇🖤 http://eitaa.com/joinchat/845021184C1b47a3ad50
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🔹امام حســین علیـه‌السـلام: ↫◄ بدانید ڪه مردم بہ شما از نعــــمت‌هاى خـدا بـر شمـاست از‌ آنهـا مـــــلول نشـویـد ڪه گـــــرفتار می‌شــويـد. 📗ڪشف الغـمّة، جلد۲، صفحه ۲۴۱ 🏴👇👇👇👇🏴 http://eitaa.com/joinchat/845021184C1b47a3ad50
‍ 🗓 ↯↯ ⬅️ وقـایـع روز هشتم 🚩 در روز هشتم محرم امام حسین علیه‌السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند، بنابراین امام علیه‌السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه‌ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند. آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک‌ها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیدالله بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه، به من خبر رسیده است كه حسین چاه می‌‏كَند و آب بدست می‌‏آورد! به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود در این روز یزید بن حصین همدانی از امام علیه‌السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می‌پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته‌ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن می‌نوشند از آنان مضایقه می‌‏كنی؟ عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می‌دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته‌ام و نمی‌دانم باید چه كنم!!! آیا حكومت ری را رها كنم! حكومتی كه در اشتیاقش می‌سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد در حالیكه می‌‏دانم كیفر این كار آتش است؟ ای مرد همدانی! حكومت ری به منزلهٔ نور چشمان من است و من در خود نمی‌بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم. یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه‌السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند. امام علیه‌السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. شب هنگام امام حسین علیه‌السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه‌السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس و فرزندش علی‌اكبر را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد. در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه‌السلام كه فرمود: آیا می‌خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: می‌ترسم خانه‌ام را خراب كنند! امام علیه‌السلام فرمود: من خانه‌ات را می‌‏سازم ابن سعد گفت: می‌ترسم اموال و املاكم را بگیرند! امام فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده‌ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و می‌‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‌گردد، از جای برخاست در حالیكه می‌فرمود: تو را چه می‌شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد به خدا سوگند! من می‌دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‌ای به عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه‌السلام را رها كنند چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمی‌گردم یا به مملكت دیگری می‌روم عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، شمر بن ذی الجوشن سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند... ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍منابع: 📘کشف الغمه، جلد۲، صفحه۴۷ 📚بحارالانوار، جلد۴۴، صفحه۳۸۸ 📒ارشاد،شیخ مفید، جلد۲، صفحه۸۲ 🏴👇👇👇👇👇🏴 http://eitaa.com/joinchat/845021184C1b47a3ad50