eitaa logo
🌸🕊شمیم یاس 🕊🌸
130 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
10.1هزار ویدیو
142 فایل
.....★♥️★.... .....★♥️ ......♥️★... ....★♥️★... سلام و خیر مقدم خدمت همه شما دوستان بزرگواران در کانال 《 شمیم یاس》 سعی ما بر بررسی دانستنی های علمی ،مذهبی و روان‌شناسی مبتلابه روز اینجاییم برای روشنگری حقیقت 🆔@shmimyasfatmi
مشاهده در ایتا
دانلود
یک اگر راست باشد هرچه هم ضربه بخورد پیش تر رفته محکمتر و مقاوم تر میشود. ما هم اگر نداشته باشیم و کج رفتار باشیم همچون میخ کج خواهیم شد و باضربات بیشتر کج خواهیم شد... ‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎فقط انرژی مثبت تورو ب هدفت میرسونه ❤️ @behshtfatm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچ جنگی تو دنیا قشنگ نیست به جز جنگیدن برای رویاهاست @behshtfatm
1_1050870666.mp3
3.98M
✯توصیه های ماه رجب که دوشنبه سوم بهمن شروع میشود یک هفته وقت داریم بسیاااار شنیدنی... فدای مهربانی خدای خوبم ❤️ دوستان عزیزم ملتمس دعای خیرتان هستم 😭 @behshtfatm
ای دوست بیا به هم اهانت نکنیم ما بی خردیم اگر رعایت نکنیم تا آخر عمر باخود عهدی بندیم درمورد هر کسی قضاوت نکنیم @behshtfatm 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوره آموزشی رایگان نکات معرفتی نام استاد: رفیعی زمان برگزاری: به صورت آفلاین هزینه: ارسال این بنر برای 5 نفر یا 5 صلوات @behshtfatm
14.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ طرف میگه : خدا اگر بخواد درست میکنه اگرم نخواد تلاش فایده نداره (بعد هیچ قدمی هم بر نمیداره هر مشکلی هم داشته باشه میندازه گردن خدا 😳 میگه خدا نخواست ) بعدش هم خدا از اون بالا چپ چپ بهش نگاه می کنه😁 باید بریم ببینیم خدا چه دفاعی از خودش می کنه در قرآن دوره آموزشی رایگان نکات روانشناس ، نام استاد: سید کاظم روح‌بخش زمان برگزاری: به صورت آفلاین هزینه: ارسال این بنر برای 5 نفر یا 5 صلوات @behshtfatm
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 منطقه در هجوم مسلحین و نیروهای تکفیری قرار دارد. می‌خواهم هرطور شده، کاری بکنم. به ابتدای روستا که رسیدیم، اصرار کردم که جلو بروم اما فرمانده فوج نمی‌گذاشت. در همین حین، چند نفر از نیروهای افغانستانی و عراقی را دیدیم که از روی تپه فرار می‌کردند. هرچه پرسیدیم کسی جوابمان را نداد؛ وحشت‌زده بودند و انگار صدایمان را نمی‌شنیدند. بالاخره فرمانده‌، جلوی چند نفر از نیروهای افغانستانی را گرفت تا بپرسد دقیقا چه اتفاقی افتاده. وسط صدای انفجارها و تیربار دشمن، یکی‌شان گفت نیروهای تکفیری دارند به سرعت به روستای قراصی نزدیک می‌شوند. دل تو دلم نبود که زودتر بروم جلو. اما هرچه اصرار می‌کردم، فرمانده اجازه نمی‌داد. فرمانده، گروهی از نیروهای نجباء را به سمت تپه‌ای فرستاد که تروریست‌ها از آن ناحیه در حال پیشروی بودند. فرصت را غنیمت شمردم و دوباره اصرار کردم که من هم بروم بالای آن تپه. فرمانده گفت فقط برو و ببین بچه‌های عراقی در چه حالی هستند و برگرد. بال درآوردم. آن‌قدر خوشحال بودم که یادم رفت بیسیمم دست فرمانده جا مانده!.. ....