هدایت شده از اسلام تمدّنی | ابوالفضل انصاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗣 حضرت آیت الله میرباقری:
قرائت آمریکایی از اسلام، منتهی میشود به خلق سرمایهداران وابسته و حزبی و رفاقتی، که ثروتهایشان ناشی از ابتکارات و خلاقیتها و زحمات شخصی خودشان نیست.
این سرمایهداران حزبی، ثروتها را انباشته میکنند و محرومیت طبقاتی را گسترش میدهند.
اثر این عامل در گسترش فقر، از تحریمها بیشتر است.
@eslametamadoni
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
🔰 بازتولید پروژه ضد امنیتی گورباچفیزاسیون
🔹 از خاتمی در ۱۳۸۰
🔸 تا پزشکیان در ۱۴۰۳
➖ متن کامل را در ۱٠ پست بخوانید 👇
🔻 سازمان سیا در آمریکا، پس از جنگ جهانی دوم، و در ابتدای جنگ سرد در اوایل دههی ۱۹۵۰، برنامه دراز مدت فروپاشی شوروی را در سه پرده ارائه کرد:
۱/۱٠
@Hasanabbasi_students
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
1⃣ وضعیت آلفا
وضعیت شکاف فزاینده:
🔹 این وضعیت، با انقلاب شوروی آغاز شد که موسوم به لنینیسم بود. مبتنی بر لنینیسم، بین کمونیسم شوروی و کپیتالیسم آمریکا، هیچ قرابتی وجود ندارد و تقابل اجتنابناپذیر است و یکی از این دو از بین می رود.
۲/۱٠
@Hasanabbasi_students
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
2⃣ وضعیت میو
وضعیت شکاف موازی:
🔹 این وضعیت، به فشار بر شوروی برای رسیدن به همزیستی مسالمتآمیز با آمریکا تأکید داشت، و بالاخره در دههی ۱۹۶۰ با روی کارآمدن خروشچف، آغاز شد. مبتنی بر خروشچفیسم، کمونیسم شوروی و کپیتالیسم آمریکا، می توانند به جای تخاصم، با هم تقابل داشته باشند، و هر یک بدون حذف دیگری، با همدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند.
۳/۱٠
@Hasanabbasi_students
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
3⃣ وضعیت امگا
وضعیت شکاف کاهنده:
🔹 این وضعیت به فشار بر شوروی، برای منتفی کردن تقابل او با ایدئولوژی کپیتالیسم آمریکا، و پذیرش قواعد آن ایدئولوژی در شوروی، به جای ایدئولوژی کمونیسم بود. گورباچف از ۱۹۸۵ در مسکو با دو طرح اصلاح طلبانهی پرسترویکا و گلاسنوست، عملاً اعلام کرد که بین شوروی و آمریکا می توان از تقابل اجتناب کرد و قواعد ایدئولوژی کپیتالیسم آمریکا را پذیرفت. پنج سال بعد، در ۱۹۹۰، گروهی در مسکو کودتا کردند و مقابله با آن، به فروپاشی شوروی منجر شد.
۴/۱٠
@Hasanabbasi_students
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
🔰 گورباچفیسم در ایران
🔹 اصلاح طلبان به تبع برنامهی سازمان سیا علیه انقلاب اسلامی، در ابتدای دولت دوم خاتمی در ۱۳۸۰ رسماً وارد فاز گورباچفیزاسیون دولت ایران شدند و خاتمی را گورباچف ایران خواندند، و مدعی شدند که دولت اصلاحات می تواند ( امام ) خامنهای را حذف و اسلامیت نظام را کنار بزند و ایران را به دوران قبل از انقلاب اسلامی برگردانده، و آمریکا را بر ایران مسلط کند.
🔹 با کشف توطئه ضد امنیتی خاتمیست ها، سپاه پاسداران که مبتنی بر اصل ۱۵۰ قانون اساسی، وظیفه پاسداری از انقلاب را دارد، به مقابله با این تهدید نرم پرداخت، و پروژه گورباچفیزاسیون را تا ۱۳۸۳ خنثی کرد.
۵/۱٠
@Hasanabbasi_students
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
🔰 دنگیسم در ایران
🔹 با شکست گورباچفیسم در ایران، سازمان سیا پلان ب را آغاز کرد: دنگیزاسیون ایران.
🔹 سازمان سیا، قبل از فروپاشی شوروی با طی روند شکاف های آلفا، میو، و امگا، این مدل را برای چین طراحی کرد و با دقت اجرا نمود.
🔻 دوره مائو، از نظر سازمان سیا، وضعیت آلفا بود، و مائوئیسم ضد کپیتالیسم آمریکا محسوب می شد و شکاف بین این دو کشور فزاینده بود.(پیوست ۱)
🔻 دورهی چوئن لای، با هدایت سازمان سیا، به وضعیت میو ختم شد که در آن، شکاف بین چین و آمریکا موازی گردید. (پیوست ۲)
🔻 چوئن لای بستر را آماده کرد برای دنگ ژیائوپینگ، تا او وضعیت امگا را رقم بزند و در دههی ۱۹۷۰ شکاف بین چین و آمریکا را کاهش دهد، یعنی بیست سال قبل فروپاشی شوروی. (پیوست ۳)
۶/۱٠
@Hasanabbasi_students
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
🔰 با برملا شدن خیانت محمد خاتمی در گورباچفیزاسیون ایران با مدل اجرایی سازمان سیا در شوروی، این سازمان، پلان ب یعنی اجرای مدل خود در چین موسوم به دنگیسم را برای دنگیزاسیون ایران آغاز کرد.
🔹 مانیفست این توطئه در سال ۱۳۸۳ در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص نگاشته شد: چین نو؛ اصلاحات دنگ ژیائوپینگ. حسن روحانی، رئیس وقت آن مرکز، در مقدمهی کتاب نوشت: آیا مدل اصلاحات چین در ایران قابل اجراست؟
🔹 حسن روحانی، روند دنگیزاسیون چینی، موسوم به «سیاست درهای باز» را در پوشش مذاکرات برجام اجرا کرد، تا نقش همزمان گورباچف - دنگ ژیائوپینگ را در نسبت ایران و آمریکا اجرا کند، و برای توجیه مذاکرات خود، از وصل کردن حل مشکل آب خوردن مردم به مذاکره با آمریکا، تا مدل مذاکرات شمر و عوامل یزید با یاران امام حسین (ع) فکت آورد، اما نظام جمهوری اسلامی که از مذاکرات پنهانی او با عوامل اسراییل در فرانسه آگاه شد، نسبت به نیت حسن روحانی محتاط شد و مبحث ممانعت از «نفوذ» به گفتمان عمومی تبدیل گشت.
🔹 گورباچفیزاسیون محمد خاتمی، و دنگیزاسیون حسن روحانی شکست خورد، چون بخش قدرت نرم سپاه پاسداران، بر فعالیتهای سازمان سیا در اجرای انقلاب های مخملی اشراف اطلاعاتی کامل داشت و قسم خورده اجرای قانون اساسی در پاسداری از انقلاب اسلامی بود.
۷/۱٠
@Hasanabbasi_students
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
🔰 خبر بد برای سازمان سیا و عوامل غربگرا در ایران این است که حسین سلامی فرمانده کل سپاه، هنگامی که در ۱۳۷۴ دانشجوی دورهی دکتری عالی جنگ بود، پروژه ی اصلی او در قالب موضوع «حرکت از آلفا به امگا، در فروپاشی شوروی؛ و درس های استراتژیک آن برای جوامع هدف توطئه آمریکا» نوشته شد.
🔹 یعنی اصلاح طلبان و سازمان سیا نمی دانستند که رئیس اداره عملیات سپاه در سال ۱۳۸۰ که سرتیپ جوانی به نام حسین سلامی بود، شش سال قبل در ۱۳۷۴ مطالعهی امنیتی خود را در سطح تحصیلات تکمیلی، با موضوع مهار توطئه های سازمان سیا علیه کشورها، در روند حرکت از آلفا به امگا گذرانده است.
۸/۱٠
@Hasanabbasi_students
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
🔰 گورباچفیزاسیون خاتمی شکست خورد و او به عنصر نامطلوب و ضد امنیتی و منزوی تبدیل شد.
🔹 حسن عباسی در ۱۳۹۴ پروژه مشکوک حسن روحانی را، در قالب سخنرانی «دنگ شیائوپینگیسم» در دانشگاه تهران و دانشگاه امیرکبیر افشا کرد. اصلاح طلبان و حسن روحانی شکایت کردند و عباسی در دادگاه تبرئه شد.
🔹 دنگیزاسیون حسن روحانی که توسط چوئن لای ایران یعنی محمود سریع القلم در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص طراحی شده بود نیز شکست خورد و مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص، که به مرکز فتنه دنگیسم تبدیل شده بود منحل شد. علیرغم خوش رقصی حسن روحانی برای غرب، ترامپ برجام را پاره کرد و حسن روحانی مغموم و شکست خورده، کاخ ریاست جمهوری را ترک کرد، و نظام او را از همه مناسبات قدرت کنار نهاد و مانند دیگر عنصر نامطلوب امنیتی یعنی محمد خاتمی، به مرور منزوی کرد و به حاشیه راند.
۹/۱٠
@Hasanabbasi_students
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
🔰 آزموده را آزمودن خطاست!
🔹 گورباچفیزاسیون خاتمی و دنگیزاسیون روحانی هر دو در بیست سال شکست خوردند و باز کردن آن پرونده براندازی نظام جمهوری اسلامی، از سوی بخش تندرو و برانداز اصلاح طلبان، از همین ابتدا، دولت پزشکیان را درگیر ملاحظات امنیتی کرد و همه را هشیار کرد که جریان برانداز، برای مدیریت رئیسجمهور جدید برنامه دارد، غافل از اینکه:
الف. پزشکیان بی برنامه ترین رئیس جمهور تاریخ ایران است، و ضمن اینکه با شکننده ترین میزان رای، به ریاست جمهوری انتخاب شده، مطلقا کاریزمای خاتمی و روحانی را نیز ندارد.
ب. عوامل اجرایی گورباچفیزاسیون و دنگیزاسیون همه برای جامعه اطلاعاتی ایران کشف شده هستند، و اینکه امثال جواد ظریف که اینگونه مذبوحانه، خود را به آب و آتش می زند، مقاصد و نیات اشان کاملاً روشن است.
پ . تجربه ایران در خنثی کردن توطئههای براندازانه لیبرال های غرب پرست بسیار عمیق است و از این حیث، نظام جمهوری اسلامی، بسیار آبدیده است.
ت. آمریکای امروز، از آمریکای عصر نیکسون در دیپلماسی پینگ پنگ چین در دههی ۱۹۷۰، و آمریکای عصر ریگان و گورباچف در دهه ۱۹۸۰، و آمریکای عصر اوباما و روحانی دههی ۲۰۱۰، بسیار ضعیف تر و بی آبرو تر است.
ث. نظام جمهوری اسلامی، از همهی دورههای خود قویتر و اکنون در قامت یک قدرت منطقهای در برابر غرب عرض اندام می کند.
ج. شکاف بین ایران و آمریکا، از همیشه بیشتر شده است، و وضعیت همچنان مانند سال ۱۳۵۸ و اشغال لانه جاسوسی آمریکا، وضعیت آلفا است: آمریکا معتقد به براندازی جمهوری اسلامی، و ایران معتقد به نابودی شیطان بزرگ آمریکا و تبدیل کاخ سفید به حسینیه شهید حاج قاسم سلیمانی است.
چ. همچنان مشی اعتقادی جمهوری اسلامی این است که «حفظ نظام جمهوری اسلامی، از اوجب واجبات است و از حفظ جان یک نفر ولو امام عصر عج باشد هم واجب تر است (امام خمینی ره). پس لیبرالها نباید آزموده را دوباره بیازمایند.
۱٠/۱٠
✍ #اختصاصی_اندیشهجویان
@Hasanabbasi_students
هدایت شده از اسلام تمدّنی | ابوالفضل انصاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ ا. انصاری زاده
پزشکیان در دیدار با فعالان ستادهای انتخاباتی خودش:
(همه «برای وزارت خانه ها» آدم های خودشان را معرفی میکنند،، نمیدانم با این وضعیت چه کار کنیم)
جناح شریعت مدار و دلسوز، از قبل هشدارهای خودش را راجع به عواقب روی کار آمدن جریان لیبرال و اصلاح طلب، داده بود،،
گوش شنوایی نبود.. خیلی ها گویی بر قلب هایشان پرده افتاده بود و سرمست از احیای برجام و وعده رفع فیلتر چند پلتفرم خارجی..
اما همینقدر بگویم که تک تک این افرادی که با گوش خود شنیدند که ایشان هیچ برنامه ای برای اداره کشور ندارد، و در این ستادها فعالیت کردند و اکنون روی این صندلی ها نشسته اند و الان برای (نمیدانمِ) جناب رییس جمهور منتخب سوت و کف میزنند،
در لحظه به لحظه ی بدبختی این ملت شریک اند و روز قیامت باید پاسخگوی ۸۸ میلیون انسان شیعه ی ایرانی باشند
@eslametamadoni
هدایت شده از کانال حمید میرشمسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅ایران اگر موشکی و هسته ای را تعطیل کند، قابل بلعیدن است...
چقدر خوب توضیح میده👍
#نه_به_مذاکره_برجام_۲و۳
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
هدایت شده از کانال حمید میرشمسی
... ما نیز باید به سراغ مبادیِ تفکّرِ معارض رفته و ریشهها و سرچشمههای فتنههای روایی و هویّتی را شناسایی کنیم. علتالعلل، خواص جلّال هستند و اگر در همان ابتدای روایتپردازیهای معارض، فعّال و صریح در میدان باشیم و واسازی و مقابله و منهدم کنیم، ارادههای تجدّدی در عمق جامعه نفوذ نمیکنند و کار بر ما دشوار نمیشود. به بیان استاد مطهری، تجربههای تاریخی نشان میدهند که همواره، فساد و تباهی و انحراف، از لایۀ بالایی جامعه به تودهها و عامّه راه یافته است. این سرآمدان و شهرهگان سیاسی و فکری هستند که بر اراده و خواست جامعه اثر میگذارند و بنیانهای تفکّر انقلابی را در ذهنیّت جامعه، متزلزل میسازند. ما اکنون در مرحلۀ «بازسازی انقلابیِ ساختارِ ذهنیِ جامعه» قرار داریم و باید برای این کلانمسأله، چارهاندیشی کنیم؛ درحالیکه قدرت در اختیار لیبرالهای مذهبی قرار گرفته و ازاینجهت، با چالش مواجه شدهایم. باید عرصۀ عمومی را دریافت و تحوّل را از جامعه آغاز کرد، اما در عین حال، باید خاستگاههای تولید بحرانِ هویّتی را نقطهزنی کرد.
🖌مهدی جمشیدی
هدایت شده از کانال حمید میرشمسی
🔻دیانت در نسخۀ لیبرالهای مذهبی -۴
🖊مهدی جمشیدی
۱. لیبرالهای مذهبی، معتقد به «دیانت فردی» هستند و نه «دیانت ساختاری». میان این دو، تفاوتهای بسیار مهمی وجود دارد؛ چنانکه باید گفت انقلاب اسلامی، حاصل گرایش اجتماعی به دیانت ساختاری یا توحید اجتماعی بود. از جمله میتوان به مباحث معرفتیِ آیتالله خامنهای در سال ۱۳۵۳ شمسی اشاره کرده که اکنون در قالب کتابی با عنوان «طرح کلّیِ اندیشۀ اسلامی در قرآن» به چاپ رسیده است. ایشان در این درسگفتارها، یک هدف عمده را دنبال میکرد؛ اینکه نشان بدهد توحید، فقط یک عقیدۀ ذهنی نیست که اثری بر مناسبات و معادلات اجتماعی نداشته باشد، بلکه آموزۀ «توحید»، هم از ذهن فرد خارج میشود و سبک زندگی او را دربرمیگیرد، و هم به لایۀ ساختارهای اجتماعی تعمیم مییابد و آنها را به خدمت غایات خویش درمیآورد. حضور اجتماعیِ دین به این معنی است که دیانت، امری فردی و شخصی نیست، بلکه دین آمده تا جامعه را در جهت کمال و سعادت به حرکت درآورد و لازمۀ این امر، در اختیار داشتن ساختارهای اجتماعی و از جمله حاکمیّت سیاسی است. بنابراین، باید از طریق «انقلاب اجتماعی»، حاکمیّت طاغوتی را برچید و حاکمیّت الهی را بنیان نهاد تا امکان ایجاد تغییر در ساختارهای اجتماعی فراهم آید. در غیر این صورت، همواره دین و دینداری در زندگی شخصی و یا حداکثر پارههای کوچکی از اجتماعات مؤمنانه، محدود میماند و حکم خدا در جامعه، مستقر نمیگردد. اینجاست که عمق شکاف و گسست لیبرالهای مذهبی با گفتمان انقلاب، آشکار میشود
هدایت شده از کانال حمید میرشمسی
اگر بنا بود که دیانت در حریم خصوصی و حوزۀ شخصی، محدود و منحصر بماند و ساختارهای رسمی و اجتماعی، بیطرفی و بیتفاوتی در پیش بگیرند و کسانی با عنوان اینکه رویکرد دینی، رویکرد ایدئولوژیک و تنگنظرانه و انحصاری است، حیات دین را در ساختارهای رسمی انکار کنند، انقلاب اسلامی موضوعیّتی نمیداشت. سخن انقلاب ایران، «اسلام سیاسی» بود و این سخن، بهطور کامل در برابر رویکرد سکولاریستی قرار دارد. «سکولاریسم»، حضور رسمی و حاکمیّتی دین را برنمیتابد، اما مخالف دیانت شخصی و خصوصی نیست و از این جهت، با دیانت تعارضی ندارد. لیبرالهای مذهبی نیز به این عنوان که نباید دین را تحمیل کرد و یا جامعۀ ایران، متکثّر و چندپاره است و باید معیارهای عامتری از دین را برای همبستگی برگزید و ...، دین را به حاشیۀ مناسبات اجتماعی میرانند و آن را به امر شخصی فرومیکاهند. البته عوام، به زندگی شخصیِ لیبرالهای مذهبی مینگرند و چون در مشاهدات خویش، استناد آنها به قرآن و نهجالبلاغه و حضورشان در مسجد و هیأت و ... را مییابند، گمان میکنند که روایت اینان از دیانت و توحید، همان سخن انقلاب اسلامی است؛ درحالیکه اینان، حداکثر در زندگی شخصی خویش، «متدیّن» هستند، اما در عرصۀ حکمرانی، «متجدّد» هستند و همه یا بسیاری از آموزهها و احکام قطعیِ دین را نادیده میگیرند. در واقع، دو شخصیت متفاوت دارند: شخصیت فردی اینان، متدیّن است اما شخصیت سیاسیشان، سکولار است. عامه، قادر نیستند میان این دو سطح، تفکیک کنند و از دیانت فردی، نتایج مطلق میگیرند و تصوّر میکنند دیانت فردی، حداکثر و سقف دیانت است.
🖌 مهدی جمشیدی
هدایت شده از کانال حمید میرشمسی
اگر یک سیاستمدار، به جای الگوی توسعه، از الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت سخن گفت؛ علوم انسانیِ غربی را کنار زد و علوم انسانیِ اسلامی را تأیید کرد؛ سبک زندگیِ غربی را ملامت کرد و در پی بسط سبک زندگیِ اسلامی بود؛ انقلابیگری را نامعقول نشمرد و حامی نظریۀ نظام انقلابی بود؛ از استقرار احکام فرهنگیِ شریعت در جامعه دفاع کرد و سیاست تمایز را بر سیاست هویّت ترجیح نداد؛ مردمسالاری را در چهارچوب دین پذیرفت و توافق جمعی و هوس عمومی و میل ولنگارانه را اصل قلمداد نکرد؛ فضای مجازیِ غربی را بر اساس قاعدۀ نفی سَبیل، برنتابید و در پی مرزبندی با جهانهای فرهنگیِ بیگانه بود؛ مقاومت در برابر عالَم تجدّد را صواب دانست و جهانیسازی و غربیشدن را اصل قلمداد نکرد و سازش را بر چالش ترجیح نداد؛ اقتصاد ملّی را بر پایۀ تولید ملّی و استقلال بنا نهاد و به دنبال شرطیسازیِ معیشت مردم نسبت به بیگانگان نبود؛ از اصحاب فتنه و براندازی و استحاله فاصله گرفت و به روی آنها لبخند نزد و به آنها دست دوستی نداد؛ با جریان اباحهگری و بیبندوباریِ فرهنگی، همراه نشد و در برابر کشف حجاب، سیاست رهاسازی و بیمسئولیّتی را در پیش نگرفت؛ و ... میتوان چنین سیاستمداری را انقلابی دانست نه یک لیبرال مذهبی. اما در جریانهای اصلاح و اعتدال، هیچ سیاستمداری به گزارههای یادشده، اعتقاد ندارد.
🖌مهدی جمشیدی
هدایت شده از کانال حمید میرشمسی
🔻دیانت در نسخۀ لیبرالهای مذهبی -۵
🖊مهدی جمشیدی
۱. واقعیّت این است که گنجاندن لیبرالهای مذهبی در چهارچوب «انقلاب»، یک توهم باطل است و گذشته از زاویهمندیِ ایدئولوژیک آنها، حتی تجربۀ عملیِ حضور اینان در قدرت سیاسی در دهههای گذشته نیز نشان داده است که بههیچرو، وفادار به اصالتهای انقلابی نیستند و به هر اندازه که بتوانند، میکوشند تا حاکمیّت و جامعه را به سوی استحاله پیش ببرند. اینکه عدّهای خوشبین هستند و حملبرصحت میکنند، واقعیّت قطعی را تغییر نمیدهد. نباید گمان کرد که لیبرالهای مذهبی، جذبشدنی هستند و میتوان آنها را به عنوان یک جریان معرفتی و سیاسی، همسو و همداستان نمود. جریانهای اصلاح و اعتدال، باطن ایدئولوژیکِ منجمدشده و متصلبی دارند که با ارزشهای غایی انقلاب، متضاد است و نمیتوان از آنها انتظار داشت که از خویشتنِ هویّتیشان عبور کنند. هویّت اسلامی و انقلابی به روایت اینان، همان «اسلام رحمانی» است و اسلام رحمانی نیز، حاصل التقاط اسلام و لیبرالیسم است. ازاینرو، در درجۀ اوّل باید از حضور اینان در حاکمیّت جلوگیری کرد و مجال قدرتگیری سیاسی به آنها نداد. حضور اینان در قدرت سیاسی، اگر موجبات استحالههای موردی و بخشی را فراهم نکند، دستکم سبب درجازدن و توقف حرکت انقلاب میشود. دراینحال، بخش عمدۀ ظرفیت انقلابی باید صرف مهار اینان بشود تا مبادا «انقلاب» را به «ضدانقلاب» تبدیل کنند. حضور اینان در قدرت سیاسی، به معنی بازتولید تجدّد در درون حاکمیّت و به طور رسمی است و این شکلی از نفوذ است. نمودهای گفتاری و رسانهای اینان با بودهای باطنی و هویّتیشان تفاوت دارد و تنها اهل معرفت و تشخیص میتوانند طرحهای نهفته و مقاصد بلندمدّتشان را درک کنند. لیبرالیسم ایرانی در لایۀ رسمی، یک واقعیّت سیاسی است و نمیتواند به هیچ بهانهای، چتر انقلاب را آنچنان گسترده و بیمرز و عام تعریف کرد که حتی اینان نیز زیر آن قرار بگیرند و خودی انگاشته شوند. بههرحال، باید هر گونه خوشبینی را کنار گذاشت و به لیبرالهای مذهبی، اعتماد نکرد و فریب ظاهرسازی آنها را نخورد
هدایت شده از کانال حمید میرشمسی
لیبرالهای مذهبی، بهدرستی دریافتهاند که منطق پیشروی در جامعۀ ایران، «لیبرالیسمِ شبهدینی» است و نه «لیبرالیسمِ خالص»؛ یعنی به دلیل این که جامعۀ ایران، ریشههای عمیق دینی دارد و تضادها و شکافهای آشکار با دین را برنمیتابد، بهناچار باید رویکرد تلفیقی را در پیش گرفت و باطن لیبرالیسم را با ظاهر دین، جمع کرد و به جامعه عرضه نمود. باید بازی دوگانه و دوپهلو را در دستورکار قرار داد و میان نظر و عمل، فاصله افکند. مقصود دگراندیشانِ متأخّر از «بهبودخواهی تدریجی»، همین امر است که رادیکالیسم نیمۀ دوّم دهۀ هفتاد، نتیجۀ معکوس داد و دست حاکمیّت را در مهار لیبرالیسم دولتی گشود و جامعه را نیز بدبین و دلسرد کرد. ازاینرو، باید از شتاب و عجله، پرهیز کرد و گامبهگام، واقعیّتهای سیاسی را تغییر داد؛ به گونهای که حاکمیّت و جامعه احساس نکنند که اتّفاق متفاوتی رقم خورده است و قرار است مسیرها و مدارها دگرگون بشوند. نمایاندن سر منزلِ نهایی، خطاست و واکنشهای منفی و مخالفتآمیز را برمیانگیزاند، اما اگر پلهپله، طرحهای موردی و جزئی به اجرا گذاشته شوند و غوغای رسانهای به راه انداخته نشود، میتوان آرام و خزنده، پیش رفت. ازاینرو، دگراندیشان، همچنان دگراندیش هستند و در هویّت خویش، تجدیدنظر نکردهاند، اما تجربۀ عملی به آنها اثبات کرده که باید از کنشهای یکباره و ناگهانی بگریزند و حسّاسیّت ایجاد نکنند. نیروهای سیاسیِ دگراندیش، فهمیدهاند که اگر هم در جایی به کنشهای رادیکالی نیاز باشد، باید بدنۀ اجتماعیِ بیسر و کور و تودهای را به صحنه آورد و از طریق هیجانزدگی و نامعقولیّت آنها، حاکمیّت را وادار به عقبنشینی و انفعال کرد؛ بهطوریکه هزینۀ این فشارهای خیابانی و از پایین، متوجّه خودشان نشود. نسبتی که جریانهای اصلاح و اعتدال با اغتشاشهای اخیر برقرار کردند، اینچنین بود. اینان «مقدّمات پنهان» و «زمینههای ساختاریِ» لیبرالیسم فرهنگی را فراهم میکنند و جامعۀ مخاطب خویش را تحریک و برانگیخته میسازند و آنگاه کنار میکشند و به عنوان «ناظر بیرون از معرکه»، تحلیل میکنند. دراینحال، این کنشگر خیابانی است که هزینه میپردازد، اما سود کنش او، نصیب نیروهای سیاسیِ دگراندیش میشود. اینان در چنین موقعیّتی، مدعی نقش «میانجیگری» میان حاکمیّت و بخش مخالف جامعه هستند، درحالیکه در مرحلۀ نخست، نقش هدایتگر و برانگیزاننده را ایفا کردهاند. بسیاری، مرحلۀ نخست را احساس نمیکنند و نسبت به آن بیحس هستند، اما همین که نتایج آن در عرصۀ عمومی سربرآوردند، از غفلت به در میآیند و میفهمند زیر پوست جامعه، چه اتّفاقی رخ داده است.
🖌 مهدی جمشیدی