eitaa logo
سید محمد جواد سید شبیری
1.1هزار دنبال‌کننده
637 عکس
77 ویدیو
80 فایل
کانال شخصی حجةالاسلام سیدمحمدجواد سیدشبیری(مشهد) شامل محتوای سخنرانی، مباحث حدیثی و مناسبتی مرتبط با معارف اهل البیت(علیهم السلام) ارتباط با بنده👇 @smjssh ارسال پیشنهادات، مطالب جدید و مفید👇 @rejal_admin تبلیغ👇 @Admin_rejal مدیریت کانال👇 @rejal_hoze
مشاهده در ایتا
دانلود
💭 ای کاش نگفته بودم عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ؛ أَنَّهُ جَلَسَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ يَأْكُلَانِ الرُّطَبَ فَقَالَ يَزِيدُ يَا حَسَنُ إِنِّي مُذْ كُنْتُ أُبْغِضُكَ. قَالَ الْحَسَنُ اعْلَمْ يَا يَزِيدُ أَنَّ إِبْلِيسَ شَارَكَ أَبَاكَ فِي جِمَاعِهِ فَاخْتَلَطَ الْمَاءَانِ فَأَوْرَثَكَ ذَلِكَ عَدَاوَتِي لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ شَارَكَ الشَّيْطَانُ حَرْباً عِنْدَ جِمَاعِهِ فَوُلِدَ لَهُ صَخْرٌ فَلِذَلِكَ كَانَ يُبْغِضُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله. 📚المناقب؛ ج۴؛ ص۲۲ 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
🔥 اعتراف به جنایت روز پنجشنبه ابن عباس گوید: در زمان خلافت عمر بن خطاب در سفری که با هم بودیم در ضمن صحبتهای که با هم داشتیم به من گفت: «هل بقی فی نفسه شیء من امر الخلافة؟» آیا علی بن ابیطالب هنوز نسبت به خلافت چیزی در دل دارد؟ قلت: نعم قال: أ یزعم ان رسول الله نصّ علیه؟ قلت: نعم ابن عباس گوید تا این را گفتم، عمر رو کرد به من و گفت: «لقد کان فی رسول الله فی امره ذرو من قول لایثبت حجة و لایقطع عذراً» 👈 رسول خدا بعضی اوقات به کنایه می‌خواست بفهماند بعد از او علی بن ابیطالب جانشین است، اما اقوالی که نه حجتی بود و نه برطرف کننده بهانه بود. «و قد کان یزیغ فی امره وقتاً ما» و چه بسا گاهی اوقات پیامبر بخاطر علاقه ای که به علی داشت از حق منحرف میشد «و لقد اراد فی مرضه ان یصرّح باسمه فمَنَعتُ من ذلک اشفاقاً و حفیظةً علی الاسلام. لا و ربّ هذه البنیة لاتجتمع علیه قریش ابدا. و لو ولیها لانقضت علیه العرب من اقطارها فعلم رسول الله انی علمتُ ما فی نفسه فامسک و ابی الله الا امضاء ما حتم.» 👈 پیامبر خدا در زمان بیمارى‌اش خواست که علی را جانشین خود کند؛ امّا من از ترس وقوع فتنه و براى نشر اسلام، مانع شدم. پس، پیامبر خدا مقصود قلبى‌ام را دانست و خوددارى کرد و خداوند، جز از اجراى آنچه خود مقدّر و حتمى کرده، امتناع دارد. 📚شرح ابن ابی الحدید؛ ج۱۲؛ ص۲۰ 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
⚫️ سرپیچی از سپاه اُسامه (۱) 🔻قالَ رَسُولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: لَعَنَ‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْ جَيْشِ‏ أُسَامَة ● ... «فَخَلَا أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بِأُسَامَةَ وَ جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِه»؛ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌آله دستور داده بودند که این چند نفر از شهر مدینه بیرون بروند. در همان منطقه اول به نام "جُرف" ابوبکر و عمر و ابوعبیده، اسامه را کنار کشیدند و با او خلوت کردند. گفتند: ما کجا برویم و مدینه را خالی بگذاریم، آنهم در وقتی که بیشتر به حضور ما نیاز است. اسامه گفت: چه نیازی به شما هست؟ گفتند: پیامبر نزدیک است از دنیا برود و ما باید در مدینه باشیم، اگر اتفاقی افتاد ما باید حضور داشته و آنرا اصلاح کنیم و نگذاریم‌ جامعه به انحطاط کشیده شود. ● سپاه اسامه در جُرف، همان پایگاه اول بیرون شهر ماند. «وَ بَعَثُوا رَسُولًا يَتَعَرَّفُ لَهُمْ أَمْرَ رَسُولِ اللَّه» از طرفی کسی را فرستادند به مدینه بیایید و دائما از شهر و احوالات پیامبر، آنها را مطلع کند. فرستاده پیش عایشه آمد و از احوالات پیامبر مخفیانه سوال پرسید. عایشه به او گفت: پیش پدرم و عمر و همفکران آن دو برو و بگو: پیامبر حالش وخیم است ولی هنوز از دنیا نرفته و من لحظه به لحظه سعی می‌کنم به شما خبر برسانم. ● حال پیامبر خیلی وخیم شد. عایشه صُهیب (که ظاهرا غلام عمر باشد) را خواست و به او گفت: برو پیش پدرم و به او بگو: پیامبر در وضعیتی است که امیدی به بهبودی‌اش نیست، تو و عمر و ابوعبیده و هر کس هم فکر شماست بیاید، ولی آمدن شما به شهر شبانه و مخفیانه باشد. اینها مخفیانه داخل شهر شدند. ● پیامبر حالش وخیم بود، در یکی از دفعاتی که حضرت بیدار شدند، فرمودند: «لَقَدْ طَرَقَ لَيْلَتَنَا هَذِهِ الْمَدِينَةَ شَرٌّ عَظِيم» امشب شرّ عظیمی وارد مدینه شد. پرسیدند: آن شرّ عظیم چیست؟ فرمودند: کسانی که من دستور دادم در سپاه اسامه باشند، تخلّف کردند و امشب مخفیانه برگشتند. «أَلَا إِنِّي إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِي‏ءٌ وَيْحَكُمْ نَفِّذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ ذَلِكَ حَتَّى قَالَهَا مَرَّاتٍ كَثِيرَة» آگاه باشید که من از آنها بریء و بیزارم نسبت به پروردگار، سپاه اسامه را آماده کنید و این را بارها فرمودند. روایت ادامه دارد ... 📚 بحار الانوار؛ ج۲۸؛ ص۱۰۸ 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
⚫️ سرپیچی از سپاه اُسامه (۲) - نماز ابوبکر 🔻قالَ رَسُولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: لَعَنَ‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْ جَيْشِ‏ أُسَامَة ● بلال حبشی هر وقت اذان می‌گفت، دم منزل پیامبر می‌آمد، اگر حال حضرت خوب بود، پیامبر با مردم نماز می‌خواندند، "و اِن هو لَم‌ یَقدِر علی الخروج اَمَرَ علیَ بن ابیطالب فصَلّی بالناس. ● آن شبی که آنها از سپاه اسامه تخلّف کردند و مخفیانه به مدینه آمدند، فردا صبح وقت نماز بلال اذان را گفت و طبق عادتش آمد درب منزل پیامبر که ببیند حال حضرت چگونه است. دید حال پیامبر خیلی وخیم است. اجازه نداند وارد شود. ● عایشه تا این منظره را مشاهده کرد، دید بهترین فرصت است، صُهیب را فرستاد گفت برو پیش پدرم‌ و خبرش کن که حال پیامبر وخیم است و علی بن ابیطالب مشغول اوست، برو مسجد با مردم نماز بخوان که این امتیاز و موقعیت خیلی خوبی است "و حجة لك بعدَ اليوم" و اگر خواستی بعدا در مساله خلافت بحثی کنی، این دلیل محکمی است که بگویی پیامبر در روزهای پایانی، خودش من را به عنوان جانشین معین کرد. ● مردم در مسجد "یَنتَظرون رسولَ الله او علیاً یُصَلّی بهم کعادته التی عَرفُوها فی مرضه" ناگهان دیدند ابوبکر وارد شد. ابوبکر رو کرد به مردم و گفت: حال پیامبر وخیم است "و قد اَمَرَنی اَن اُصَلِّی بالناس" و دستور داده تا من با مردم نماز بخوانم. ● یکی از اصحاب گفت: ابوبکر تو کجا اینجا کجا؟ تو الان باید در سپاه اسامه باشی! به خدا قسم ما باور نداریم کسی تو را مامور کرده باشد بجای پیامبر نماز بخوانی! ● بلال تا این وضعیت را دید، گفت: اجازه دهید بروم‌ خانه پیامبر و از ایشان سوال کنم، آیا واقعا ابوبکر را به عنوان جانشین معین کرده؟ آمد در خانه پیامبر فَدَقّه دقّاً شدیداً ... روایت ادامه دارد .... 📚 بحار الانوار؛ ج۲۸؛ ص۱۱۰ 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
🔶 اگر امام حسن(ع) صلح نمی‌کرد چه می‌شد؟🔶 اگر امام حسن صلح نمی‌کرد، معاویه می‌آمد کوفه را فتح می‌کرد، آن چه را می‌خواست قتل عام می‌کرد و می‌گفت: این‌ها قتله [قاتلان] عثمان هستند، آن‌هایی که باید بمانند، روایاتی که در فضائل حضرت امیر (ع) و اهل بیت (ع) است و تا امروز در صحاح و مسانید هست، آن‌ها قتل عام می‌شدند، در این جنگ فرهنگی، ارتش امام حسن(ع)، ارتش پیامبر (ص) کشته می‌شدند، به نام چه؟ [خونخواهی عثمان]، حجر بن عدی بعد از صلح بر امام حسن(ع) وارد شد، به قدری پریشان است، گفت... (الله اکبر [الآن] می‌گویم چه گفت) گفت: «ا‌لسلام علیک یا مُذِل المؤمنین» حضرت گفت: «چرا این حرف را زدی؟» گفت: «به خدا قسم حب شما مرا واداشت بر این حرف»، گفت: «برای حفظ تو این کار را کردم. برای حفظ شما [شیعیان]» [امام حسن] صریح [می‌گوید]. این یک حرف امام حسن است که می‌گوید من اگر صلح نمی‌کردم، [معاویه] می‌آمد، به نام این که این‌ها قاتلان عثمان هستند همه این‌ها را می‌کشت، یک خطبه نهج‌البلاغه امروز در دست ما نبود. یکی از آن روایت‌هایی که در صحاح و سنن و مسانید هست در دست ما نبود، اصل ظریف در دست ما نبود، سیره علی(ع) در دست ما نبود، سیره صحیح پیامبر در دست ما نبود، تفسیرهای صحیح قرآن در دست ما نبود، همه را این‌هایی که امام حسن(ع) نگاه داشت به ما رساندند. این یکی از اسرار صلح امام حسن(ع) است. یکی دیگر: شما لابد شنیده‌اید، قطعا شنیده‌اید. همه‌مان شنیده‌ایم. وقتی که زینب را به اسیری بردند... (الله اکبر... الله اکبر... دختر پیامبر را)، در مجلس یزید، به یزید خطاب کرد: «یابن ا‌لطلقاء» گفت: «تو پسر آزاد کرده جّد من هستی»، چون پیامبر وقتی فتح مکه را کرد گفت: «اذهبوا فانتم الطلقاء» آزاد کرده پیامبر هستند، پس حضرت زینب به یزید می‌فرماید، آزاد کرده ما هستید، حضرت [امام حسن (ع)] فرمود: اگر من صلح نمی‌کردم، [معاویه] می‌آمد مرا می‌گرفت و آزاد می‌کرد... «فأکون... (این لفظ امام حسن است، گوش کنید)... فأکون سُبّة علیٰ رقاب بنی هاشم أبد الدّهر.» تا آخر روزگار بنی امیه می‌گفتند که امام حسن و امام حسین(ع) آزاد کرده معاویه هستند. نه این که نمی‌کشت، بعد می‌کشت. ولی اول آزاد می‌کرد، این‌ها را داشته باشید هنوز هم، باز حرف داریم، [امام حسن (ع)] صلح کرد. [حضرت] در صلح نامه نوشت... یکی از چیز‌ها این بود که امام حسن و امام حسین(ع) نزد او شهادت نمی‌دادند، یعنی خلافتش را قبول نداشتند. معنایش این است. این یک، [دیگر این که] خراج داراب جرد (داراب جرد را با جنگ نگرفته بودند. لذا وارد فَیء بود) در صلح آمده که خراج داراب جرد را باید بدهد به فرزندان آن‌هایی که در رکاب حضرت امیر در جمل و صفین کشته شدند. [همان] ایتام را. این یکی از شرط‌ها بود. شرط دیگر، کسی را بعد از خودش خلیفه نکند، کار مسلمان‌ها به خود مسلمان‌ها واگذار شود. این‌ها را همه نوشته، [معاویه] همه را امضا کرد و داد. [معاویه] آمد در نُخَیله بالای منبر رفت. اولاً که حضرت امیر را لعن کرد، حضرت امام حسن(ع) گفت که «من حسنم، مادرم فاطمه است، جّده‌ام خدیجه است، جّدم رسول خداست. تو مادرت هند جگرخوار است، پدرت ابوسفیان است... «لعن الله الأمنا حسبا [خدا از میان ما آن کسی را که حسب پست‌تری دارد لعنت کند]»، همه اهل مسجد گفتند که: «آمین». هر که از ما حسبش پست‌تر باشد لعنت بر او. این یک حرفی بینشان رد و بدل شد، حالا [در این جا] امام حسن (ع) نشسته و معاویه بر بالای منبر [بود]، بعد گفت که: «ألا و إنّ الحسنَ بن علي قد اشترطَ عليّ شروطاً، كلها تحت قَدَمَيَّ هاتين» [حسن بن علی] شرط‌هایی با من کرد، همه‌اش زیر دو پای من است. خودش را معرفی کرد. این یک. بالاتر از این [هم] هست، گفت:«إنّي ما قاتَلتکم لِتُصَلّوا و لا لِتَصوموا...» من با شماها ای اهل کوفه جنگ نکردم که نماز بخوانید [و روزه بگیرید]، شما این کار را می‌کنید. «... و أنّما قاتَلتُکُم لِأتأمَّرَ عَلَيْكُم» من با شما جنگ صفین و همه این‌ها [کردم] برای این که بر شما حاکم بشوم. پس حضرت امام حسن(ع) کاری کرد معاویه خودش را لخت نشان مردم داد تا به امروز. این بعضی از آثار صلح امام حسن(ع) است. پس اگر این صلح نبود کربلا هم نبود. حضرت سیدالشهداء را هم می‌کشت، کربلا هم نمی‌شد. پس این بعضی از آثار صلح امام حسن (ع) است. 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
💠 امتحان سنگین تسلیم ● جابر بن عبدالله انصاری گوید: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «حَدِّثُوا عن بنی اسرائیل و لا حَرَج»؛ داستانهای بنی اسرائیل را نقل کنید و اشکالی هم ندارد؛ زیرا داستانهای عجیبی دارند. بعد خود حضرت یکی از این داستانها را نقل می‌کند. می‌فرماید: گروهی از بنی اسرائیل از قبرستانی عبور می‌کردند، گفتند بیائید نماز بخوانیم و دعا کنیم که خدا یکی از مرده‌ها را زنده کند و از او بپرسیم مرگ چگونه است؟ گفتند فکر خوبی است. شروع کردند به نماز و دعا، یک‌مرتبه شخصی از خاک بیرون آمد با حالتی عجیب و در بین پیشانی‌اش اثر سجده بود. گفت از من چه می‌خواهید، می‌دانید یکسال است که مُرده ام ولی «ما کان سَکَنت عنّی حرارةُ الموت» هنوز از داغی مرگ آرام نگرفته‌ام. ● جابر گوید: بخدا قسم من عجیب‌تر از این را از حسن بن علی علیهماالسلام و حسین بن علی علیهماالسلام دیده‌ام. ● اما آنچه از امام مجتبی علیه‌السلام دیدم؛ وقتی اصحاب حضرت با ایشان بی‌وفایی کردند و با معاویه مصالحه کرد، «اشتَدَّ ذَلکَ علی خواصِّ اَصحابِه» این صلح برای شیعیان خاص حضرت سنگین آمد و از جمله آن افراد خود من، که می‌رفتم و به حضرت اعتراض می‌کردم. ● حضرت فرمودند: جابر به من اعتراض نکن و مرا سرزنش نکن، مگر از جدّم نشنیدی که فرمودند: «خدا بواسطه این پسر (یعنی من) بین دو گروه از مسلمین آرامش و صلح برقرار می‌کند». جابر گوید: چرا شنیدم ولی امکان ندارد این قضیه در مورد معاویه باشد چرا که او خیلی خبیث است و این صلح باعث هلاکت شیعیان است. ● حضرت دست مبارکش را روی سینه جابر گذاشتند و فرمودند: گویا هنوز در شک و شبهه هستی؟ گفتم: بله. فرمودند: می‌خواهی رسول خدا را به شما نشان دهم و از خود حضرت مقصودش را بشنوی؟ جابر گوید: از کلام حضرت تعجب کردم، تا حضرت اینرا فرمودند یک‌مرتبه دیدم صدائی آمد و زمین شکافته شد، رسول خدا و حضرت امیرالمومنین و جناب جعفر و حمزه علیهم‌السلام از خاک بیرون آمدند. امام مجتبی عرض کرد: یا رسول الله جابر دارد مرا سرزنش میکند به آنچه که میدانید. ● پیامبر به جابر فرمودند: «یا جابر إنّک لاتکون مومناً حتی تکون لأئمتک مسلّماً و لاتکون علیهم برأیک معترضا، سلّم لابنی الحسن ما فعل، فانّ الحقّ فیه» ای جابر تو ایمانت درست نمی‌شود مگر تسلیم امامت باشی و رای و نظری از خودت نداشته باشی و به آنها معترض نباشی. تسلیم پسرم حسن باش که حق در صلحی است که انجام داده و آنچه انجام داده دستور خدا و دستور من است. عرض کردم: در مقابل امام مجتبی تسلیم هستم. تا اینرا گفتم دیدم به آسمانها بالا رفتند تا آسمان هفتم. 📚الثاقب فی المناقب؛ ص۳۰۶ ✍️مشکل بزرگان اصحاب مثل حجر بن عدی و سفیان بن ابی لیلا و جابر بن عبدالله در عدم تسلیم محض از امام مجتبی است. عدم تسلیمی که بخاطر نفرت شدید از معاویه است نه امور دنیوی. آنها به قدری در مظلومیت امیرالمومنین علیه السلام سوخته‌اند و از معاویه نفرت دارند که تاب صلح امام مجتبی علیه‌السلام با او را ندارند. 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
💠دعای دوم صحیفه سجادیه در صلوات بر رسول خدا و بیان اوصاف آن حضرت وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي مَنَّ عَليْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ - صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌ دُونَ اَلْأُمَمِ اَلْمَاضِيَةِ وَ اَلْقُرُونِ اَلسَّالِفَةِ‌ ، بِقُدْرَتِهِ‌ اَلَّتِي لاَ تَعْجِزُ عَنْ‌ شَيْ‌ءٍ وَ إِنْ عَظُمَ‌، وَ لاَ يَفُوتُهَا شَيْ‌ءٌ وَ إِنْ لَطُفَ‌ . (1)و سپاس خدايى را كه به پيامبرش محمّد-كه درود خدا بر او و خاندانش باد-بر ما منّت نهاد،نه بر امّت‌هاى گذشته و مردمان پيشين،به قدرتش كه از چيزى-اگر چه بزرگ باشد-ناتوان نيست و چيزى-اگر چه خرد باشد-از او رهايى نمى‌يابد فَخَتَمَ‌ بِنَا عَلَى جَمِيعِ‌ مَنْ ذَرَأَ ، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى مَنْ جَحَدَ ، وَ كَثَّرَنَا بِمَنِّهِ عَلَى مَنْ قَلَّ‌ . (2)پس به وسيلۀ ما به همۀ آفريدگانش پايان داد،و ما را بر كسانى كه انكار كرده‌اند،شاهد گرداند.و ما را با احسان خود،بر كسانى كه اندك بودند،فزونى بخشيد اَللَّهُمَّ‌ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ‌، وَ نَجِيبِكَ‌ مِنْ‌ خَلْقِكَ‌، وَ صَفِيِّكَ‌ مِنْ عِبَادِكَ‌، إِمَامِ اَلرَّحْمَةِ‌ ، وَ قَائِدِ اَلْخَيْرِ ، وَ مِفْتَاحِ‌ اَلْبَرَكَةِ‌ . (3)خداوندا بر محمّد -امين وحيت و برگزيده از آفريدگانت و دوست تو از بندگانت،آن پيشواى رحمت و رهبر خير و كليد بركت-درود فرست كَمَا نَصَبَ لِأَمْرِكَ نَفْسَهُ‌ (4)همچنان كه او براى فرمان تو خود را به تلاش انداخت وَ عَرَّضَ‌ فِيكَ لِلْمَكْرُوهِ‌ بَدَنَهُ‌ (5)و به خاطر تو،بدنش را در معرض سختى قرار داد وَ كَاشَفَ‌ فِي اَلدُّعَاءِ إِلَيْكَ حَامَّتَهُ‌ (6)و در دعوت به سوى تو با خويشانش،آشكارا به ستيز پرداخت وَ حَارَبَ فِي رِضَاكَ‌ أُسْرَتَهُ‌ (7)و در(راه)خوشنودى تو،با قبيله‌اش جنگيد وَ قَطَعَ‌ فِي إِحْيَاءِ دِينِكَ رَحِمَهُ‌. (8)و در برپا داشتن دين تو،از ارحامش گسست وَ أَقْصَى اَلْأَدْنَيْنَ‌ عَلَى جُحُودِهِمْ‌ (9)و نزديكان را بر اثر انكارشان،دور نمود وَ قَرَّبَ اَلْأَقْصَيْنَ عَلَى اِسْتِجَابَتِهِمْ‌ لَكَ‌. (10)و دورتران را بر اثر پذيرفتنشان-براى تو-نزديك نمود وَ وَالَى فِيكَ اَلْأَبْعَدِينَ‌ (11)و به خاطر تو،با دورترين(مردم)دوستى كرد وَ عَادَى فِيكَ‌ اَلْأَقْرَبِينَ‌ (12)و به خاطر تو با نزديك‌ترين(اشخاص)،دشمنى نمود و أَدْأَبَ‌ نَفْسَهُ فِي تَبْلِيغِ رِسَالَتِكَ‌ (13)و در تبليغ پيام تو،خود را به رنج انداخت وَ أَتْعَبَهَا بِالدُّعَاءِ إِلَى مِلَّتِكَ‌ . (14)و با دعوت به دين تو،خود را خسته كرد وَ شَغَلَهَا بِالنُّصْحِ‌ لِأَهْلِ دَعْوَتِكَ‌ (15)و خود را به نصيحت كردن به پذيرندگان دعوتت مشغول ساخت وَ هَاجَرَ إِلَى بِلاَدِ اَلْغُربَةِ‌ ، وَ مَحَلِّ اَلنَّأْيِ عَنْ‌ مَوْطِنِ رَحْلِهِ‌ ، وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ‌، وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ‌ ، وَ مَأْنَسِ نَفْسِهِ‌ ، إِرَادَةً‌ مِنْهُ لِإِعْزَازِ دِينِكَ‌، وَ اِسْتِنْصَاراً عَلَى أَهْلِ اَلْكُفْرِ بِكَ‌ . (16)و از جايگاه اقامتش و قدمگاهش و زادگاهش و جاى انس گرفتنش،به شهرهاى غربت و محل دور هجرت نمود.بر اين خواسته كه دين تو را عزّت دهد و بر(ضد) كافران به تو يارى طلبد حَتَّى اِسْتَتَبَّ‌ لَهُ مَا حَاوَلَ فِي أَعْدَائِكَ‌ (17)سرانجام آنچه دربارۀ دشمنانت مى‌خواست،برايش به دست آمد وَ اِسْتَتَمَّ لَهُ مَا دَبَّرَ فِي أَوْلِيَائِكَ‌ . (18)و آنچه او دربارۀ دوستانت مى‌انديشيد،برايش كامل گرديد فَنَهَدَ إِلَيْهِمْ مُسْتَفْتِحاً بِعَوْنِكَ‌ ، وَ مُتَقَوِّياً عَلَى ضَعْفِهِ بِنَصْرِكَ‌ (19) پس با اميد به پيروزى به يارى تو،و با قوّت بخشيدن ضعف خود به كمك تو،به سوى آنان تاخت فَغَزَاهُمْ‌ فِي عُقْرِ دِيَارِهِمْ‌ . (20)پس در وسط ديارشان به جنگ آنها رفت وَ هَجَمَ‌ عَلَيْهِمْ فِي بُحْبُوحَةِ قَرَارِهِمْ‌ (21)و در ميان قرارگاهشان،بر آنان هجوم برد حَتَّى ظَهَرَ أَمْرُكَ‌ ، وَ عَلَتْ كَلِمَتُكَ‌، وَ لَوْ كَرِهَ اَلْمُشْرِكُونَ‌ . (22)تا اينكه فرمان تو آشكار شد و سخن تو،بلند گرديد.اگر چه مشركان نمى‌پسنديدند اَللَّهُمَّ‌ فَارْفَعْهُ‌ بِمَا كَدَحَ‌ فِيكَ إِلَى اَلدَّرَجَةِ اَلْعُلْيَا مِنْ جَنَّتِكَ‌ (23)خداوندا،او را به سبب رنجى كه در راه (دين)تو كشيد،به بالاترين درجه از بهشتت بالا بر حَتَّى لاَ يُسَاوَى فِي مَنْزِلَةٍ‌، وَ لاَ يُكَافَأَ فِي مَرْتَبَةٍ‌، وَ لاَ يُوَازِيَهُ لَدَيْكَ مَلَكٌ‌ مُقَرَّبٌ‌، وَ لاَ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ‌ . (24)تا آنكه كسى در منزلت با او يكسان و در مقام همتا نباشد و نزد تو هيچ فرشتۀ مقرّبى و پيامبر فرستاده شده‌اى با او برابرى نكند وَ عَرِّفْهُ‌ فِي أَهْلِهِ اَلطَّاهِرِينَ وَ أُمَّتِهِ‌ اَلْمُؤْمِنِينَ مِنْ حُسْنِ اَلشَّفَاعَةِ أَجَلَّ مَا وَعَدْتَهُ‌ (25)و او را از شفاعت نيكو دربارۀ خانوادۀ پاكش و مؤمنان امّتش،بيش از آنچه به او وعده داده‌اى،آگاه كن
💠 گریه بر امام حسن علیه‌السلام إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ جَالِساً ذَاتَ يَوْمٍ إِذْ أَقْبَلَ الْحَسَنُ ع فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَي‏... وَ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ ابْنِي وَ وُلْدِي وَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة ..... 🔻 اما حسن كه پسرم و فرزندم و پاره تنم و نور ديده‏ام و روشنى دلم و ميوه قلبم هست و او سيد جوانان اهل بهشت است... چون او را ديدم به يادم آمد از اهانت‌هایی که پس از من ببيند و پیوسته این‌طور باشد تا اینکه با زهر ستم و دشمنی او را شهید کنند. در اينجاست که فرشتگان هفت‌آسمان برای شهادتش بگريند و همه چيز بر او بگرید حتی پرنده‌ی هوا و ماهيان دريا! هر کسی که بر او بگريد چشمانش كور نباشد روزى كه چشم‌ها كورند و هر كه بر او محزون شود روزى كه دل‌ها همه محزونند دلش محزون نباشد و هر كه در او را كند قدمش بر ‍‌ ثابت ماند روزى كه همه‌ی قدم‌ها بلغزند. 📚 امالی صدوق، ص ۱۱۵-۱۱۲ 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
💠 در دل هم چون و چرا نباید کرد و الّا «لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ» عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ‏ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْ‏ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ‏ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ‏ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- فَلا وَ رَبِّكَ‏ لا يُؤْمِنُونَ‏ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ‏ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ‏ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ‏ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً (سوره نساء/۶۸) ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ. 📚الكافي؛ ج‏۱؛ ص۳۹۰ امام صادق عليه‌السلام فرمودند: اگر مردم خداى يگانه و بی‌شریک را عبادت كنند و نماز گزارند و زكات دهند و حج بجا آورند و ماه مبارک رمضان را روزه دارند و پس از همه اينها نسبت به حکم خدای متعال يا رسولش بگويند: "چرا چنین حکمی کرد؟ چرا برعکسش را حکم نکرد؟" يا اين سخن را در دل خود بگوید (بى آنكه به زبان آورند) به همين سبب مشرك می‌شوند. سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «نه، به پروردگارت سوگند ايمان ندارند تا تو را در اختلافات خويش حاكم كنند، سپس در دل‌هاى خويش از آنچه حكم كرده‌اى ملال و گرفتگى نيابند و بى چون و چرا گردن نهند.» سپس امام صادق عليه‌السلام فرمودند: بر شما باد به تسليم. 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
💠 سرپیچی از سپاه اُسامه (۳) - نماز ابوبکر قالَ رَسُولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: لَعَنَ‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْ جَيْشِ‏ أُسَامَة ● ... بِلال در خانه پیامبر را محکم می‌کوبید. پیامبر در آن حال شنیدند، فرمودند: "ما هذا الدِّقُّ العَنیف" چه کسی در را می‌زند؟ فضل بن عباس درب خانه پیامبر را باز کرد، دید بلال دم درب خانه ایستاده. چه خبر شده بلال؟ ابوبکر آمده مسجد و در جایگاه پیامبر ایستاده و می‌گوید: پیامبر من را مامور کرده. فضل بن عباس تعجب کرد و گفت: ابوبکر باید با سپاه اسامه باشد؟ اینجا بود که منظور کلام پیامبر را فهمید؛ "هذا هو والله الشرّ العظیم الذی طَرَقَ البارحة المدينة" بخدا این همان شرّ عظیمی است که پیامبر فرمود. برویم به پیامبر خبر دهیم. ● وقتی بلال و فضل به پیامبر خبر دادند حضرت فرمودند: "أَقِیمُونی أقيموني أَخِرجُوا الي المسجد" من را بلند کنید بروم مسجد و مانع این کار بشوم، بخدا قسم دارد فتنه عظیمی بر اسلام فرود می‌آید. پیامبر راضی نشد و با آن حال وخیم از خانه خارج شد، در حالیکه نمی‌توانست به تنهایی راه برود، زیر بغلهای مبارکش را گرفته بودند و پاهای مبارک به زمین کشیده می‌شد تا وارد مسجد شد. ● ابوبکر جای پیامبر ایستاده بود، اطرافش را عمر، ابوعبیده، سالم و صُهیب و همفکرانش گرفته بود، مردم منتظر بودند تا بلال بیاید‌. تا مردم این منظره را دیدند که پیامبر با آن حال وخیم وارد مسجد شدند، فهمیدند یک خبر مهمی شده است. "تقدّم رسولُ الله فجَذَبَ ابابکر من ورائه فَنَحّاهُ عن المحراب" پیامبر جلو آمد و ابوبکر را کنار کشید و خودش در محراب ایستاد. آنها رفتند در صف‌های دیگر ایستادند و بقیه مردم پشت سر پیامبر نماز را خواندند. ● وقتی نماز تمام شد، پیامبر رو به جمعیت کرده و فرمودند: "أيها الناس ألا تَعجَبُون من اِبنِ اَبي قحافة و أصحابِه الذين أَنفَذتُهم و جَعلتُهم تحتَ يدي أُسامَة" ای مردم از ابوبکر و اصحابش تعجب نمی‌کنید، مگر شما شاهد نبودید من آنها را امر کردم تحت فرماندهی اسامه باشید، اما امر من را اعتنا نکردند و الان در مدینه هستند. آمده‌اند مدینه برای همان فتنه‌ای که بارها گفتم ... فرمایشات حضرت ادامه دارد .... 📚 بحار الانوار؛ ج۲۸؛ ص۱۱۲ 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
◾️مصیبت ترک جنازه مطهّر رسول الله "صلي‌الله‌عليه‌وآله" 1⃣ لما بایع الناس ابابکر، خرجت فاطمه بنت محمد "صلي‌الله‌عليه‌وآله" فوقفت علی بابها و قالت: ما رايت كاليوم قط حضروا اسوء محضرا، تركوا نبيهم صلي‌الله‌عليه‌وآله جنازة بين اظهرنا و استبدوا بالامر دوننا. (امالی للمفید؛ ص۹۵) وقتی مردم با ابوبکر بیعت کردند حضرت زهرا علیهاالسلام از خانه خارج شدند و بر آستانه در ایستادند و فرمودند: من هرگز روزي همانند امروز نديدم كه امت اسلامی زشت‌ترين صحنه‌ها را پديد آوردند، جنازه‌ی رسول خدا را در برابر ما واگذاشتند و خودسرانه و مستبدانه ديگران را به جای ما نشاندند. 2⃣ فصلوا علیه یوم الاثنین و لیلة الثلاثاء حتی الصباح و یوم الثلاثاء حتی صلی علیه الاقرباء و الخواص و لم یَحضُر اهل السقیفة. (مناقب ابن شهرآشوب؛ ج۱؛ ص۲۳۹) امام باقر علیه‌السلام می فرمایند: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله روز دوشنبه رحلت فرمودند و اهلبیت او بر ایشان روز دوشنبه و شب سه شنبه نماز خواندند تا روز سه شنبه. فقط نزدیکان و خواص بر بدن مطهر نماز خواندند و احدی از اهل سقیفه کنار بدن رسول خدا حاضر نبودند. 3⃣ ابوذویب الهولی می گوید: بعد رحلت پیامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله وارد مدینه شدم، صدای گریه از خانه ها بلند بود. از علت آن سوال کردم؛ فقیل قبض رسول الله فجئت الی المسجد فوجدته خالیا. فاتیتُ بیت رسول الله فاصبحته مرتجا و قد خلا به اهلُه، فقلتُ: این الناس؟ فقیل لی: هم فی سقیفة بنی ساعدة. (مختصر تاریخ دمشق؛ ج۸؛ ص۹۳) 4⃣ ابن ابی شیبه از محدثین عامه گوید: ان ابابکر و عمر لم یشهدوا دفن النبی و کانا فی سقیفة بنی ساعدة فدُفِنَ رسولُ الله قبل ان یرجعا. (المصنّف؛ ج۱۴؛ ص۵۶۸) 5⃣ عایشه گوید: والله ما علمنا بدفن النبی حتی سمعنا صوتَ المساحی من جَوف اللیل لیلة الاربعاء. (مسند احمد بن حنبل؛ ج۶؛ ص۶۲ و ۲۴۲ و ۲۷۴) به خدا قسم ما [اینقدر مشغول بودیم] دفن پیامبر را نفهمیدیم تا صدای بیل و کلنگ را شبِ چهارشنبه از دور شنیدیم. 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
💠 دعایی برای رفع همّ و غمّ و گشایش معاش ● دعایی است از حضرت امام رضا علیه‌السلام در وقتی که مامون بر آن حضرت غضب کرده بود و بعد از خواندن این دعا غضبش ساکن شد. ● حضرت رضا علیه‌السلام نقل فرمودند از حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام که هیچگاهی مهموم نشدم برای امری و تنگ نشد بر من معاشم و مقابل نشدم با حریف شجاعی و این دعا خواندم مگر آنکه خداوند هم و غمّ مرا برطرف کرد و روزی فرمود مرا نصرت بر دشمنانم. ● و آن دعا این است: باللَّهِ‏ أَسْتَفْتِحُ‏، وَ بِاللَّهِ أَسْتَنْجِحُ، وَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أَتَوَجَّهُ، اللَّهُمَّ سَهِّلْ لِي حُزُونَةَ أَمْرِي كُلَّهُ، وَ يَسِّرْ لِي صُعُوبَتَهُ، إِنَّكَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ، وَ عِنْدَكَ أُمُّ الْكِتَاب‏. 📚 بحار الأنوار؛ ج۹۱؛ ص۳۱۵ 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام