هدایت شده از کانال رسمی استاد جواد حیدری
❌#سیاسی
⭕️ چرا باید با فروش پهپاد به روسیه، زمینه ی کشتار مردمی بی گناه را فراهم کنیم❓
✍#جواد_حیدری
از سوالات پربسامد این روزها که عزیزان جوان در فضاهای مختلف از حقیر جویا می شوند؛ کمک تسلیحاتی و لجستیکی #جمهوری_اسلامی_ایران، به #روسیه در جنگ با #اوکراین هست.
✅چند نکته به صورت مختصر محضرتان تقدیم می کنم:
1⃣ چرا برخی گزینشی نگران مردم می شوند؟
بچه های #یمن، #افغانستان، #سوریه جزء مردم نیستند؟
چرا برای آن ها کسی نگران نیست؟
چرا کسی برای آن ها #هشتگ نمی زند❓
2⃣ وزیر امور خارجه ی ما مرتب می گوید: ما بعد از آغاز جنگ بین اوکراین و روسیه، سلاح به کسی ندادیم.
اگر کسی سندی مبنی بر این مساله دارد، ارائه دهد.😏
3⃣ کشور ما با روسیه معاملات تجاری و نظامی گسترده ای دارد.
قبل از آغاز درگیری ها در اوکراین، امکان فروش #پهپاد منتفی نیست اما اینکه الان در چه مسیری استفاده شود در حیطه ی وظائف فروشنده نیست.😊
4⃣ #خط_تولید پهپاد در روسیه از گزینه های احتمالی هست که در گذشته اتفاق افتاده است.😃
5⃣#ناتو به صورت علنی در حال ارسال سلاح و کمک مالی به اوکراین است.
چرا کسی به آن ها اعتراض نمی کند؟🤛
6⃣ تقویت امنیت در #مرز_های کشور، از اصول نیروهای مقتدر نظامی ماست.
اگر این تقویت با کمک های مختلف و اجرای سیاست های منطقی اتفاق بیافتد، ستودنی است.🤗
🔵نتیجه اینکه: در حال حاضر، کشور عزیز و مقتدر ما، سلاحی برای استفاده بر علیه کشور دیگر در اختیار هیچ دولتی قرار نمی دهد.👏
🇮🇷کانال رسمی استاد جواد حیدری👇
https://eitaa.com/joinchat/4071489550C59c970ae1b
حالا که بحث حقآبه ایران از رود هیرمند داغه، نقش وطن فروشی #رضاخان در خشکسالی کنونی استان #سیستان_و_بلوچستان مرور بشه:
دشت ناامید بخشی از استان سیستان و بلوچستان به مساحت "۳۰۰۰ کیلومتر مربع" است که در زمان رضاخان با وساطت آتاتورک به #افغانستان بخشیده شد و باعث شد سرچشمه #رود_هیرمند از دسترس ایران خارج شود وامروز سیستان وبلوچستان با خشکسالی مواجه گردد.
🆔 @Shobhe_Shenasi
هدایت شده از روزنوشت
خداوند نقشهی زمین را روی کاغذ هستی کشید؛ انسان را به مقامِ وجود نائل کرد و بعد هم بشر با مداد انحصارطلبیاش زمین را مرزبندی کرد. حالا مرزها فاصله انداختهاند میان آدمها. فَنسهای لبِ مرز، نه فقط زمینها، که آدمها را از هم جدا کردهاند!
زمین، وطن ماست و بیوطنی بدترین درد بشر!
افغانستانیها در کشورِ ما بیوطنترین آدمهاییاند که میشناسیم! سالهاست غم بیوطنیشان را بر دوش میکشند!
فکرش را بکنید! آنها مجبورند بودنشان در وطن را جیرهبندی کنند؛ مثلا یک ماه در وطن باشند و پُشتبندش یک سال نباشند!
تویِ دبیرستان که بودم اسمِ یکی از همکلاسیهایم ضیاگل بود. افغانستانی بود. خودش قشنگ بود و دست خطش قشنگتر! ضیاگل مهربان بود. خوب حرف میزد. خوب درس میخواند. خوب میخندید؛ اما همیشه غمی توی چهرهاش بود و من که بغلدستیاش بودم انگار اندوهش را بیشتر حس میکردم. یکبار هم دلم را زدم به دریا و پرسیدم ضیاگل! تو که برای هر حرفِ ریز و درشتی، غشغش میخندی چرا چهرهات همیشه غمگین است؟!
جواب ضیاگل را که دقیق یادم نیست؛ اما یادم هست که غمش، غمِ وطن بود. اگر بخواهم با قلم الانم حرفهای آن روزهایش را بنویسم میتوانم از زبان ضیاگل اینطور بگویم که دلم سوگوار فرصتهایی است که از دست دادهام! دلم سوگوار نفس کشیدن در وطن است! بیوطنی یک طرف قضیه است، تحقیر شدن سوی دیگرش! برای ما افغانستانیها دیروز مُرده است و فردا زاده نشده، اکنون هم که هیچ! و همینهاست که آزارم میدهد.
با گفتن خاطرهی ضیاگل یاد غیاثالمدهون شاعر فلسطینی افتادم. او یکجایی لابهلای شعرهایش میگوید: اگرچه مهاجرت فاصلهی مرا تا گلولهها بسیار کرده؛ اما فاصلهام را تا خودکشی کم نموده است! (یک چیزی توی همین مایهها) منظور غیاث این است که شاید با مهاجرت جسمم را از جنگها در امان میدارم؛ اما مهاجرت به قدری روحم را آزار میدهد که حتی به خودکشی فکر میکنم!
افغانستانیها اگرچه سالهاست مهمان کشور ما شدهاند؛ اما به چشمِ اکثرِ ما مزاحمهاییاند که جایمان را تنگ کردهاند در مدرسه، در خیابان، در مترو، در صف نانوایی!
ما مسلمانها که مهربانی و اصیل زیستن را از صاحب مکتبمان به ارث بردهایم چطور اینقدر راحت از انسانیت پا پَس میکشیم!
توهینِ ما به آنها نشان از ناتوانیمان در سازش با جهان خلقت دارد و چیزی جز قیامِ انسان بر علیه خویش نیست.
انسانیت را دریابیم...
🖋زهرا ابراهیمی
#افغانستان
https://eitaa.com/roznevesht