🥀صدای یک شهید را از پشت بیسیم میشنوید، وسط محاصره داعشیها!
🥀صدای یک شهید را میشنوید، یکی شبیه شهید برونسی، بنّا؛ اما نخبهی نظامی و متخصص توپخانه...
🥀صدای یک شهید را میشنوید که چشم و چراغ حاج قاسم سلیمانی بود در جبهه سوریه...
🥀صدای یک شهید را میشنوید، کسی که در جنگ ۳۳ روزهی حزبالله علیه اسرائیل، برای آموزش نیرو به لبنان اعزام شد...
با شوق پرواز همراه باشید تا پَر بگیریم به آستان مقدس #شهیدمحمودرادمهر ؛ بچهی خوشلهجهی شمالی؛
متولد ماههای اول دفاع مقدس
و شهیدِ غریبِ خانطومان...
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
بشنوید....
#شهیدمحمودرادمهر
@shogh_prvz
🥀شهیدمحمود رادمهر
سوم آذرماه ۱۳۵۹ در شهر ساری بدنیا آمد.
✅از دانشگاه علوم و فنون دانشگاه اصفهان با مدرک فوق دیپلم فارغالتحصیل شد.
✅در رشته جغرافیای سیاسی در دانشگاه امام حسین ساری تحصیلاتش را ادامه داد
📌در حین تحصیل برای اولین بار در سپاه بهشهر مشغول به خدمت شد، پس از آن به توپخانه نکا منتقل و بعد در خود لشکر ۲۵ کربلا و بعد هم در پادگان قدس خدمت میکرد.
#شهیدمحمودرادمهر
@shogh_prvz
دمار از روزگار تکفیری ها در می آورد !
📌هدف را به صورت نقطه ای می خواستند. خلبان ها هم مختصات هر کسی را نمی پذیرفتند .
کار هر کسی هم نبود.
فقط از دست محمود بر می آمد و قرارگاه هم فقط گراهای او را قبول داشت...!
فکر همه جایش را میکرد.
چنان دقيق مختصات را می گرفت تا با خیال راحت بمب ها فرود بیاید و وقتی فرود می آمد، دمار از روزگار تکفیری ها در می آورد ...
#شهیدمحمودرادمهر
#نابغه
@shogh_prvz
🌱 ندیدم و نشنیدم که نظری بالای نظر مسئول خودش بدهد.
📌 اما نظر محمود رادمهر تخصصی ترین و فنی ترین نظری بود که عمدتا مطرح می شد.
🔸محمود رادمهر یک آدم چند بعدی بود؛ یعنی هم یک طراح بود؛ هم فرمانده؛ هم رزمنده؛ هم متخصص.
جمع شدن همه این خصلت ها در یک آدم نظامی بسیار سخت است.
🌱وقتی دیدبان می خواستی، بهترین دیدبان محمود رادمهر بود. می رفت و وقتی مشکل دیدبان حل می شد.
🥀 خود من در فرماندهی یک صندلی خالی را برای فرماندهی حس می کنم.
یک صندلی خالی برای دیدبانی؛
یک صندلی که کسی باید روی آن نشسته باشد وحالا نیست.
🥀یک عکس از آقامحمود دارم. وقتی به عکس نگاه میکنم، او را شبیه حسن باقری می بینم. با همان کیفیت، با همان خصلتها. حسن باقری هم عملیاتی بود، هم اطلاعاتی و هم ...
✍️به روایت همرزم شهید
#شهیدمحمودرادمهر
@shogh_prvz
من باید وسط میدان باشم ...
🔸 پست معاونت عملیات لشکر خالی مانده بود.
همه اعتقاد داشتند بهترین فرد برای این پست محمودرادمهر است. اما او پایش را در یک کفش کرده بود که من مسؤلیت نمی خواهم!
🌿مدتی به هر بهانه ای متوسل شده بودند تا راضی اش کنند و او همچنان فرار میکرد.
😡یک روز با عصبانیت رفتم سراغش و گفتم:
«آخر این چه کاریست که میکنی؟ چرا مسؤلیت معاونت عملیات را قبول نمیکنی؟! به نظر من توداری از زیر کار شانه خالی میکنی!»
هرچند محمود با شانه خالی کردن از زیر کار میانه ای نداشت؛ ولی این را گفتم تا تحریکش کنم.
😊حرف هایم را که شنید، خندید و گفت: «گرفتن مسؤلیت حس و حال خدمت خالصانه را از من می گیرد. دیگر اجازه نمی دهند به مأموریت های رزمی خارج از کشور بروم. من آدم پشت میزنشین نیستم. نمی توانم یک جا بنشینم و دستور بدهم. باید وسط میدان باشم»
✍️همکار شهید
#شهیدمحمودرادمهر
@shogh_prvz