eitaa logo
شوق پرواز
2.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
188 ویدیو
75 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی🌹 🔶نشر مطالب کانال باعث افتخار تیم شوق پروازاست. با شوق پرواز حرف بزن @shogh_parvaz70 نمیشناسمت‌ولی میشنوم https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
شوق پرواز
🎙️بشنوید... #ویدئوخط #شهیدجهادمغنیه @shogh_prvz
. بازنشر به جهت سالگرد شهادت جهاد مغنیه🌹 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و احترام. اتفاقا خصوصیات خوب بی شمار دارند که بهش پرداخته خواهد شد. بدغذا بودند، مثل همه ی آدم های معمولی،که از خوردن بعضی غذاها اکراه دارند، ایشون یک مقدار بیشتر. 🔸یه شهید گاهی داد میزنه سر همسرش مثل شهید بختیاری 🔸یه شهید مثل مهرام، در مدت زمانی دچار اعتیاد میشه. 🔸یه شهید مثل شهید رادمهر زبون تند و تیزی داشته. 🔸یه شهید یه زمانی لات یه محل بوده مثل شهید بیابانی، 🔸یه شهید رو دستش تاتو داشته مثل شهید مجید قربانخانی. ما میخوایم بگیم شهدا آدم معمولی بودن، کاملا معمولی.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹هر کاری از او می‌خواستیم، حتی اگر سخت بود، با محبت و علاقه زیاد برایمان انجام می‌داد. @shogh_prvz
🔸مرتضی(محمد) بیشتر بابایی بود و به لحاظ کارش از پدرش راهنمایی می‌گرفت. 🤍در کل تودار بود و کار‌هایی که می‌دانست از لحاظ احساسی من را نارحت می‌کند به من نمی‌گفت. 💌 بیشتر اوقات به من زنگ می‌زد یا پیام می‌داد : «مامان ناراحت نیستی»، «زیاد فکر نکن» 🩺به این صورت دائم به فکر سلامتی من بود. ✍️مادرشهید @shogh_prvz
🔸مرتضی(محمد) اوایل زندگی که درآمد کمی داشت، با موتور مسافر کشی میکرد. @shogh_prvz
🌸در زندگی این را درک کرده بودم که بالاخره در هرکجا باید یک نفر مدیر باشد. 🌹 فهمیده بودم که همین تبعییت است که احترام دوطرفه ایجاد می‌کند و هرچقدر بیشتر به مرتضی(محمد) می‌رسم، او هم بیشتر حواسش جمع من می‌شود. ❤️حالا هیچ‌چیز در زندگی برایم شیرین‌تر از رضایت مرتضی(محمد) نبود @shogh_prvz
💞یک روایت عاشقانه 💞 💕🌹💕🌹💕 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
💞وقتی رسید مثل همیشه، جلوی در ورودی ایستادم به‌استقبالش... 🧋با یک لیوانِ بزرگ شیرپسته پله‌ها را بالا آمد و گفت: «بفرما، این هم یه شیرینی، ویژهٔ عید غدیر.»🍩 😏 گفتم: «فکر نکنی با این خودشیرینی‌ها نمی‌پرسم تا این ساعت شب کجا بودی!!!!»🤨 🥴کمی این‌پا آن‌پا کرد و گفت: «واقعیتش، جلسه که تموم شد، برگشتنی با دوست‌هام رفتیم کافه☕ ازاین شیرپسته‌ها خوردیم🧋. پیش اون‌ها نتونستم بگم یه لیوان هم برای تو بخرم💗. به‌اجبار با دوست‌هام تا نزدیک‌های خونه اومدیم🚶🏼🚶🏼🚶🏼. بعد که جدا شدیم، چون وسیله نداشتم و مسیر ماشین‌خور نبود، مجبور شدم پیاده برم تا کافه این لیوان رو بخرم و دوباره پیاده برگردم.🚶🏼 برای همین این‌قدر طول کشید.🥲».... ❤️... @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا