🍂«القایم » که از داعش پاکسازی شد، بین رزمندگان قرعهکشی شد که اسم هرکس بیفتد میتواند به نیابت همه بچههای آنجا برای زیارت اربعین به کربلا برود.
🎉قرعهکشی به اسم آقا مرتضی افتاد.
اما مرتضی انصراف داد و گفت من به مرز بو کمال برمیگردم.
🥀 گفت:تکلیف من ماندن در کنار دیگر رزمندگان و جهاد است و در همان منطقه هم به شهادت رسید
#شهید_محمد_عبدالهی
@shogh_prvz
🏞️مرتضی تابلوها و ساعت را روی میز ناهارخوری چیده بود و داشت گردگیری میکرد.
📱گوشی را برداشتم و گفتم:
📖امروز یه حدیث قشنگ دیدم. بذار برات بخونم، خستگیت دربیاد🥰
نوشته: «وقتی که زنوشوهر بهنشانهٔ محبت، دستشون توی دست هم باشه، مثل پاییز که برگ درختها میریزه، گناههاشون هم به همون سرعت میریزه.»❤️🤝🍂
تا حدیث را خواندم، مرتضی جلو آمد و دستم را گرفت و محکم شروع کرد به تکاندادن!😐🙂😄
خندیدم و گفتم: «مرتضی، توی حدیث نوشته که دست هم رو بگیرن، نه که اینطوری دست هم رو تکون بدن.
این چه مدلشه؟!»😊🥰
گفت: «آخه من وقت ندارم بذار دستهامون رو تکون بدم،
تندتند گناهها بریزه،
برم به بقیهٔ کارم برسم.»
😁🍂❤️
#شهید_محمد_عبدالهی
#سبک_زندگی_شهدا
@shogh_prvz
میگفت:
چشمتان به دهان رهبر باشد.
باید در مسیر ولایت باشیم
تا به سعادت برسیم.
#شهید_محمد_عبدالهی
@shogh_prvz
هدایت شده از شوق پرواز
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
@shogh_prvz