با چندتا از خانوادههای سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم.
یه روز که حمید از منطقه اومد، به شوخی گفتم: دلم میخواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدن و من هم کشته شدم.
اونوقت برام بخونی؛ "فاطمه جان شهادتت مبارک!" بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم.
دیدم از حمید صدایی در نمیآد. نگاه کردم، دیدم داره گریه میکنه، جا خوردم!
گفتم: تو خیلی بیانصافی هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم، حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟
سرش رو بالا آورد و گفت: فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلاً از جبهه برنمیگردم.
#شهید_حمید_باکری
#رسم_زندگی_شهدا
https://eitaa.com/shogh_prvz
🌹یه روز که حمید از منطقه اومد به شوخی گفتم:
«دلم می خواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدند و من هم کشته شدم. اون وقت برام بخونی، فاطمه جان شهادتت مبارک!» 😁
بعد شروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم.🚶🚶🚶
دیدم از حمید صدایی در نمیاد. 😐
نگاه کردم دیدم داره گریه می کنه،🥺
جا خوردم. 😳
گفتم: «تو خیلی بی انصافی هر روز می ری توی آتش و من هم چشم به راه تو. اون وقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمی ذاری من گریه کنم حالا خودت نشستی و جلوی من داری گریه می کنی؟»😐
سرش رو آورد بالا و گفت:
«فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلاً از جبهه بر نمی گردم».❤️
#شهید_حمید_باکری
🌱یاد کلام حضرت آقا در کتاب مطلع عشق افتادم که میفرمایند:
❤️ همسران هرچه بهم محبت کنند زیادی نیست ، خوب است و محبت اعتماد می آورد
❤️محبت کنید.😊
#سبک_زندگی_شهدا
@shogh_prvz