هدایت شده از شوق پرواز
( علامه مجلسی )
شب جمعه مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم:
بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ،
بعد یک هفته مجدد خواستم آن را بخوانم، که در حالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم که: ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم ...
#شب_جمعه
بعد از گریه و زاری مردم شام
و اظهار ندامت و پشیمانی،
حضرت زینب(س) از این فرصت
استفاده کرد و هنگام وداع،
ناگاه سر از هودج بیرون آورد
و خطاب به مردم شام فرمود:
ای اهل شام! از ما در این خرابه
امانتی مانده است
جان شما و جان این امانت؛
کنار قبرش بروید
(او در این دیار غریب است)
آبی بر سر مزارش بپاشید
و چراغی در کنار قبرش روشن کنید ..
ریاض القدس، ج ۲، ص ۲۳۷
همان خادم که کفشِ سینه زن را جفت میکرده،
شبی که جفت شد بند کفن، زحمت نخواهد دید...
.بردیا محمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلگرمی خواهر داداشه...
بزرگان چشم میدوختند
به ده شب عاشورا تا چیزی بگیرند.
شما هم چیزی بگیرید.
کاری کنید که دعاهایتان
در این دهه مستجاب شود.
پرخاش کنید بروید مجلس نمیشود.
باید لطافت داشت.
حر یک شخص بود اما
حر بودن جریان دارد.
بله آقاجان! دهه حر است؛
دهه زهیر است.
اگر میخواهی متحول شوی،
دهه « تحول » است!
| #آیتاللهفاطمینیا |
شیخجعفرناصری:
•لطف اباعبدالله الحسین علیه السلام•
به سیدالشهدائی که روز عاشورا، گریه میکردند، عرض کردند:
یابن رسول الله! چرا گریه میکنید؟
فرمودند:
به خاطرِ این جمعیّت.
گفتند: کدام جمعیّت؟
فرمود: لشکرِ دشمن.
گفتند: چرا برای اینها گریه میکنید؟
فرمودند: آخر اینها مرتکبِ کاری میشوند که مستحقّ جهنّم میشوند، ناراحتم.
برای دشمن گریه میکند آقا سید الشهداء.
آن وقت فکر میکنید که دوستانش را رها میکند و تنها میگذارد؟
معادلاتمان را درست کنیم.
#عرفان
استاد انصاریان :
علامه محمدتقی جعفری(ره) در آخرین روزهای عمرش به من فرمود: من سالها در قم و نجف درس خواندهام، اما اصلاً به درس خواندنم تکیه و امیدی ندارم که حالا خدا در روز قیامت به من بگوید شیخ محمدتقی، بیا که به واسطه درس خواندنت دستگیرهٔ نجات داری. سپس گفت هفتاد یا هشتاد جلد کتاب نوشتهام، اینها را هم کنار بگذار که به اینها هم هیچ امیدی ندارم. تألیفاتم را کنار بگذار؛ به اینها هم امید ندارم! اکنون 74-75 سالهام، پانزده سالش که هیچ، حداقل شصت سال نماز خواندهام و روزه گرفتهام، یک بار هم به مکهٔ واجب رفتهام، همهٔ اینها را هم کنار بگذار که به اینها هم تکیه ندارم؛ یعنی دستم خالی است و حالا به تنها چیزی که امید و یقین دارم و میدانم دستم را در قیامت میگیرد، فقط و فقط حضرت سیدالشهداست...
هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
.روحی.mp3
6.92M
❤️غیبت ممنوع
❤️سینهزن ریا توی هیئت ممنوع
❤️عزت و ذلت دست اربابه
❤️گریهکنهای حسین تهمت ممنوع
#مداحی
#محرم
#ابوذر_روحی
مداحی زیبای امشب حاج ابوذر روحی 👌
جَريحٌ وَلكنْ إنْ أتاكَ الجُرح
بِجُرحِه إلتَئَم حُسین...
حسین جان!
تو تنها غمی هستی که آدمیزاد؛
برای به سینه کشیدنش مشتاق است..
امام زمان عج الله
برای مؤمنین
و معتقدین به خود،
ایجاد پَروا از گناه میکنند.
هیچ چیز مانند اینکه
امام زمان عج الله
دائماً ما را میبینند،
بازدارنده از گناه نیست.
امام نه تنها شاهد بر اعمال ماست،
بلکه بر نیتها و دلهای ما،
آگاهی دارد!
#استادرائفیپور
نقل شده که چند بار سیدالشهدا در روز عاشورا خجالت کشید و شرمنده شد. یکی جایی که علی اکبر کنار خیمه ها آمد و گفت: «يا أبة! العطش قد قتلني! وثقل الحديد قد أجهدني».[2] یکی هم جایی که کودکش را روی دستش گرفت. سیدالشهدا به میدان رفت و با دشمن صحبت کرد: «هَلْ مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه؟».[3] وقتی صدای حضرت به خیمه ها رسید، شیون اهل حرم بلند شد. کنار خیمه آمد و خودش را به خیمه هایش نزدیک کرد.
در مقاتل نوشته اند: همین وقت بود که بی بی زینب کودک شش ماهه را به دست سید الشهدا داد. حضرت او را آورد و مقابل دشمن گرفت. «فالتفت الحسين فإذا بطفل له يبكي عطشاً، فأخذه على يده وقال: يا قوم إنْ لم ترحموني فأرحموا هذا الطفل. فرماه رجل منهم بسهم فذبحه»[4].
آنقدر کودک تشنه شده بود که از حرکت باز مانده بود. سرش روی دوش سید الشهدا بود و فقط گاهی لب ها را حرکت می داد،گاهی هم زبانش را بیرون می آورد. حضرت فرمود: اگر به من رحم نمی کنید، خودتان این کودک را بگیرید و سیراب کنید.
نمی دانم این تیر با گلوی علی چه کرد، تیر سه شعبه آهنین. یک دست حضرت به قنداقه علی بود و دست دیگر زیر گلو. خون ها را به آسمان می پاشد، قنداقه علی را خضاب می کند. شاید این شعر ناظر به همین صحنه است که به امام زمان(عج) عرضه می دارد: جدتان با یک دست علی را در آغوش گرفته و با دست دیگر مواظب است که خون ها به زمین نریزد.
تو ای دست خدا با شست قدرت
بکش تیر از گلوی شیرخوارت
🔸برشی از روضه #آیتاللهمیرباقری
مسیرِخدا زجر داره، زحمت داره،
تصادف داره، سوختن داره، هرکۍ
از معبر توحید بره همینه،
هرکۍ از راه خداپرستۍ بره همینه...
#حاجحسینیکتا
رسم است هر که داغِ جوان دید، دوستان،
رأفت برند، حالت ِآن داغ دیده را،
یک دوست، زیر بازوی ِ او گیرد از وفا،
وان یک، ز چهره پاک کند اشکِ دیده را،
آن دیگری بر او بِفشانَد گُلاب و شَهد،
تا تقویت کند دلِ مِحنِت چَشیده را،
یک جمع دَعوَتَش به گُل و بوستان کنند،
تا بر کنندش از دل خارِ خَلیده را...
جمعِ دگر برای تسلّایِ او دهند،
شرح ِ سیاه کاریِ چرخِ خمیده را...
القصّه هر کَسی به طریقی ز روی ِمِهر،
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رَسیده را...
آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین(ع)؟
چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را...
آیا که غمگساری و اَندُه بَری نمود،
لیلایِ داغ دیدهی زَحمت کَشیده را؟!
بعد از پسر، دلِ پدر آماجِ تیر شد،
آتش زدند لانهی مرغِ پریده را...
.ایرج میرزا.
اونجا که حسین(ع) به عبایش اشاره میکنه و میگه: این که بر دوشِ من عمری بود، تابوتِ تو بود...
لشگرِ کوفه و شام، سیدنا عباسبنعلی علیه السلام را محاصره نمودند و دورِ آن حضرت
را گرفتند، گروهی با شمشیر، گروهی با نیزه،
گروهی باتیر، گروهی با چوب و گروهی با
سنگ، بدنِ مطهر را ریز ریز نمودند..
|نسخهخطیتحفهالحسینیه،ص۹۱
ملانوروزعلیبسطامی|
آنچه که در کتبِ مقاتل آمده است این می باشد که بدنِ مطهرِ سیدناومولانا عباس بن علی سلام الله علیه از کثرتِ جراحت، قابلِ نقل نبود، که محمد بن انس گفت:
زمانی که ندای استغاثه سیدنا عباس بن علی علیه السلام بلند شد، من به آن موضع رفتم، چون به آنجا رسیدم دیدم کهسیدناومولانا عباس سلام الله علیه در میانِ خاک و خون افتاده بود، پس من خود را بر بدنِ غرقِ در خونِ آن مظلوم انداختم و شروع به شیون کردم، ناگاهملاحظه نمودم جمعی از لشگرِ عمر سعد، از سواره و پیاده که آنجا بودند به آن بدنِ غرقِ به خون حمله کردند و با نیزه های خود گوشتِ اعضای آن مظلوم را ذره ذره نمودند..
|محرق القلوب،ص۱٥٤|
|روضة الشهدا،ص۳۳٦|
#مقتل
#ابوالقربة
امام سجاد علیه السلام:
آنکه در هیچ کاری به مردم امید نبندد و همه کارهایش را به خدا واگذارد،خداوند هر خواسته ای که داشته باشد اجابت کند.
کافی،۲:۱۴۸
محمدحسن فیضی:
مجلس یزید با مجلس ابن زیاد یه فرقی داشت، مجلس یزید تمام سفرا و آدمایی بودن که به قولی سرشون به تنشون میارزید، منتها مجلس ابن زیاد مجلس رجالههای کوفه بود، یه سری بی سروپا جمع شده بودند...