🌸🍃🌸🍃
#قدرشناسی
بزرگمهر وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی بود که اواخر عمر مورد غضب سلطان قرار گرفت و سالیان درازی زندانی شد.
روزی برای انوشیروان نامهای از روم فرستادند. اما انوشیروان خط رومی بلد نبود. و در ایران کسی غیر از بزرگمهر قادر به خواندن خط رومی نبود.
گفت: ببرید زندان، بزرگمهر آن را بخواند. نامه را پیش بزرگمهر بردند در حالیکه بدنش ضعیف و چشمانش نابینا شده بود.
بزرگمهر گفت: ناامید نشوید قالبهای کوچکی از یخ بسازید و با نامه پیش من آورید. بزرگمهر پیراهن خود در آورد و دمر خوابید، گفت قالبهای یخ را در شکل نوشتهها کرده و به پشت من بگذارید. چنین کردند و بزرگمهر با نابینایی تمام با حسی که از یخها از پشت به او دست میداد نامه را خوانده و ترجمه کرد.
پرسیدند شاه که چنین تو را غضب کرد ما انتظار نداشتیم این نامه را بخوانی.
گفت: من در رکاب شاه روزهای زیادی از عمرم را در نعمت گذراندهام و هرگز روا نیست بخاطر چند صباحی زندان آن ایام نیک را فراموش کرده و ناسپاس سلطان باشم.
انوشیروان چون این داستان شنید به حضور بزرگمهر آمد و از او طلب بخشش کرد و به صدارت دوباره بازش گردانید.
❌چه آدمهایی که قدر نشناسند نسبت به آدمهایی که بهشون خدمت کردندوبخشی از عمرشون را گذاشتند برای قد کشیدن این آدمها
من شوق پروازم اگر بال و پرم باشی👇
https://eitaa.com/joinchat/2855273059C334bbc5e78