eitaa logo
شوق وصال 72
92 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
20 فایل
گفتم‌کلیدِقفل‌ِ شهادت‌شکسته‌است...؟! یااندراین‌زمانه‌درباغ‌بسته‌است...؟! خندیدوگفت: ساده‌نباش‌ای‌قفس‌پرست! دربسته‌نیست..! بال‌وپرماشکسته‌است. ........................................ 🌾🍂🌱🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚴‍♂ 🚵‍♂ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، 🏃‍♂🏃 👌👌أُولَـٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ 🤝 🤝 ✍ هر رأی، گامی است ✍ 🏃در سبقت برای🏃‍♂ 👌مقرب شدن🤝 🌦به ظهور🌦
خدایا به ما بصیرتی عطا فرما که راه حل مشکلات کشور را در انتخاب صحیح ببینم، نه رای ندادن !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گرد و غبارِ میدان غیرت و شرافت ؛ گل گونه‌ی مردانِ مرد است ...👌 اسفند ۱۳۶۲ خوزستان ؛ محور طلاییه ﻋﮑﺎﺱ : ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺟﻠﯿﻠﯽ ﻓﺮ
🌹 💌 بعدازظهر سه شنبه، ۹ اسفند ۱۳۶۲ محور به خاکریز پیشانی مقابل کانال ۳۰ متری ( قائم مقام ) و ( فرمانده واحد بهداری ) ، سرگرم رایزنی جهت تسریع در ارائه خدمات بهداری رزمی به نیروهای درگیر در خط هستند. 👈 منبع اطلاعات: کتاب جذاب و خواندنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاص‌ترین و حماسی‌ترین سرود انتخابات! این کلیپ برسه به دست کسایی که آدم خوبی ان ولی یادشون رفته باید برای حاج قاسم و دختر کاپشن صورتی با گوشواره‌ی قلبی تو انتخابات شرکت کنن.. شعر از کاری از گروه هم‌آوایی آفاق و به همت حامین مدیا تقدیم به حاج قاسم سلیمانی🥀 و دختر کاپشن صورتی🍼 که نامشون در شعر اومده ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─
به‌جای مُهر انتخابات، شناسنامه این رأی‌اولی، مُهر شهادت خورد... 🔺امروز که رأی‌اولی‌ها مهمان حسینیه امام خمینی شدند تا با سفارش‌های پدرانه رهبرشان، با آگاهی هرچه بیشتر پای صندوق‌های رأی حاضر شوند، جای یک نفر در میان‌شان خالی بود؛ رفیقی که به‌جای مُهر انتخابات، شناسنامه‌اش مُهر شهادت خورد...
🔻در گیلانغرب چوپانی بود به نام شاهین که گوسفندهایش را در تپه‌های مابین ما و عراقی‌ها می‌چرخاند. آدم خوبی بود. ابراهیم حسابی با شاهین عیاق شد. مدتی بعد به مراتع دیگری رفت. چیزی از رفتنش نگذشته بود که ابرام گفت دلم هوای شاهین رو کرده. رفتیم ببینیمش. 🔸 همین‌طور که نشسته بودیم، دیدیم شاهین بلند شد و رفت. پشت سرش هم ابرام رفت. یکدفعه صدای ابرام و شاهین ما را متوجه آن‌ها کرد. شاهین می‌گفت: «من باید این حیوون رو بزنم زمین!» ابرام هم می‌گفت: «به مولا اگه بذارم!» بلند شدیم ببینیم چه خبر است. دیدیم شاهین یه میش از بین گله جدا کرده تا سرش را ببرد و برای ما کباب کند اما ابرام مانعش شده و اجازه نمی‌دهد. ▫️ ده دقیقه، یک ربع این‌ها با هم بکش نکش داشتند. بالاخره شاهین کوتاه آمد. وقتی آمد و نشست، گفت: «همین جایی که شما الان نشستید، قبل از استوار ژاندارمری می‌اومد و تقاضای گوسفند می‌کرد. من هم مجبور بودم براش گوسفند بکشم. یک دفعه که من گوسفند کوچکی براش جدا کردم، قبول نکرد. خودش بلند شد رفت یک میش بزرگ سوا کرد و گفت اینو بکش. گوسفند رو کشتم، گوشتش را خرد کردم، گذاشت لای پوستش و برد و به اندازه‌ی یک آبگوشت هم برای ما نگذاشت. حالا موندم که شماها دیگه کی هستید! اون استوار نامرد ژاندارمری چطور رفتار می‌کرد، شماها چطور!» 📚سلام بر ابراهیم. دوره دو جلدی
رأی ندادن روش صحیح اعتراض نیست! روش صحیح اعتراض رأی دادن به آن کسی است که فرزندش تابعیت کشور دشمن را نداشته باشد!