مثل شب های قبل
نیمه شب که از خواب پا شدم ،
دیدم ابراهیم روی زمین خوابیده!!
با اینکه رختخواب برایش پهن بود امّا آخرِ شب وقتی از #مسجد آمد دوباره روی فرش خوابید!!!
بهش گفتم : داداش جون
هوا سرده، یخ می کنی . .
چرا توی رختخواب نمیخوابی؟!
گفت : خوبه ، احتیاجی نیست.
وقتی دوباره اصرار کردم گفت :
رفقای من الان تو جبهه ی #گیلان غرب، توی سرما و سختی هستند ، "من هم باید کمی حال اونها رو درک کنم".🌿
#علمدار_کمیل