فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیده مریم سلطانینژاد
از اقوام ریحانه (کاپشن صورتی)
😭وصیت نامه حاج قاسم را خواندی مریم جان
انگشت اشاره ات را بالا آوردی و سه بار از زبان حاج قاسم به ولله قسم خوردی که اگر این خیمه برپا نماند چیزی از بیت الله الحرام، حرم رسول الله، کربلا و نجف و کاظمین وسامرا و مشهد باقی نمی ماند.
رجز خواندی و چه خوب سربازی بودی دختر.
جان عزیزت را فدا کردی پای این خیمه
خون تو خیلی کارها می کند با دل ها
روایت کرمان
۸ تن از خانواده سلطاني نژاد به شهادت رسیدند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴برادی شادی ارواح طیبه شهداء
🖤صـلوات هدیه فرمائید
🖤اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱«#کرمان»
بهت این دختر بچه کشت منو🥺
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭⇾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشگلترین شهادت . .❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥چه شعری و چه مخاطبی:))
با هر مصرعش میتونم اشک بریزم:)
#دلتنگتم_سردار
اتوبوسشون توی جاده خراب میشه ،وقتی میرسن کرمان همه اسکان گرفته بودن و داشتن حرکت میکردن به سمت گلزار شهدا.
بدون اینکه بره اسکانشو درست کنه سریع سوار یه اتوبوس دیگه میشه که زودتر بره زیارت حاج قاسم.
توی مسیر پیاده روی از همه عقبتر میرفته که کسی جا نمونه.
بعد از انفجار یکی از بچه ها ترکش میخوره و همه دنبال کارای اون بودن
وقتی همه جمع میشن خوابگاه متوجه میشن خانم رحیمی نیست!
اولش فکر میکردن چون نزدیک انفجار بوده رفته برای کمک
ساعت ۱۱شب خبر شهادتش به خوابگاه میرسه
یکی از دوستاش داد میزده چرا ما رو تنها گذاشتی؟ مگه قرار نبود بریم مشهد
ولی فائزه رو خود آقا طلبیده بود
شهیده #فائزه_رحیمی🕊🌹
🌷
اجازه گرفت این چند روز برای تبلیغ در مسیر گلزار ملبس شود...
حتی خودش عمامه نداشت....عمامه ای ازدوستش گرفت
چندروز قبل استاد ازش میپرسه علیرضا بچه نداری؟میگه توراهی دارم اسمشو گذاشتم زینب
#کرمان
#شهید_علیرضا_محمدی_پور
#روایت_دوم
فراموش نمیکنم وقتی از اتوبوس پیاده شدیم، هر دومون روسری روشن سرمون بود و بهت گفتم فائزه نصف آدمها روسری مشکی سر کردن، زشت نیست؟
بهم گفت: نیت مهمه زهرا خانم!
من تا زمان انفجار به فکر روسری تیره بودم ولی تو با نیت خالصانهت، با اون روسری سفیدت به سمت روشنایی پر کشیدی و عاقبت بخیر شدی.
⚘️تصاویر، از پروفایلهای شهیده فائزه رحیمی است.
اسمش امیرعلی ست.برادرم رامیگویم.۶سالش که بود گم شد.سرویس مدرسه یادش رفته بود سوارش کند.همه جا را دنبالش گشتند.تمام مسیر مدرسه تا خانه .مامان وبابا که رفتند پی اش بگردند،من ماندم تک وتنها. نمیدانم چند مرتبه به آقای راننده سرویس زنگ زدم و گفتم من برادرم را از شما میخواهم.
دلشوره امانم رابرید.قفسه ی سینه جا برای قلبم نداشت.انگار جایش تنگ شده بود.وقتی زنگ میزدم به گوشی سونی اریکسون ساده بابا ومامان جواب میداد میفهمیدم که صدایش گرفته .نه برای اینکه فریاد زده باشد.برای اینکه تمام بغضش را خورده بود.مادرم میگفت نمیدانم چند بارتا مدرسه رفتیم وبرگشتیم.نمیدانم چند بار به خدا التماس کردم که پسرکم را به من ببخشد. میگفت نمیدانی بابا چه حالی بود.هیچ وقت ندیدم این طور رنگ صورتش بپرد.آخر احتمال همه چی میرفت.دزدینش.کشته شدنش.تصادف .اصلا راحت نبود فکر کردن به اینها.
.دوساعت نگذشته بود که کل فامیل خبردارشدند. بعدها میگفتند ما نذر ختم انعام کردیم.یکی دیگر گفت نذر کرده ام که اگرپیداشود پشت دسته ی محرم طبل و زنجیر بزند.
چند ساعت که گذشت پیداشد.میخندید.میگفت پشت ماشین سرویس هرچه دویدم و صدایشان کردم کسی صدایم رانشنید.چارهای نداشتم جز اینکه ازمدرسه تا خانه را پیاده بیایم.
گوشی راگرفتم وزنگ زدم به موبایل تازه از تعمیرگاه برگشته ی بابا. مامان گوشی راگرفت.میگفت کلانتری هستیم .داریم برمیگردیم خانه تا عکسش را ببریم.گفتم:امیرعلی پیداشد.عموقاسم داره میاردتش پیش شما.برنگردین.
نمیدانم لحظه ای که مامان وبابا امیرعلی رادیدند چه حالی بودند.اما باید حس خوبی باشد وقتی عزیزت راپیدا میکنی.
تا آمد گفت:" خواهرجون املا بیست شدم .معلمم توی دفترم پروانه کشید برام" اصلا نمیدانست ماچه کشیدیم. ازهمان حیاط دفترش را درآورد و پروانه رانشانم داد.بغض گیر کرد توی گلویم و خنده نشست روی لبم.ازهمان بالای ایوان قربان صدقه ی عینک دورقاب قرمزش رفتم.ذوق میکرد وقتی میشنید که موهای چتری روی پیشانیش او را شبیه هری پاتر کرده است. گِل خشک شده روی لباس آبی رنگ مدرسه اش میگفت که توی گِل هم افتاده.اما دیگر هیچ چیز مهم نبود.همین که سالم رسیده بود خوب بود. این یعنی خدا صدای مارو شنیده.یعنی خداوند رحمان به حرمت روز عرفه امیرعلی را دوباره به ما برگرداند.
من هم نذرختم انعام میکنم برای دل مادرت .،برای رنگ رفته ی صورت پدرت.نذرمیکنم برای دل خواهری که نمیدانم داری یا نه.نذرمیکنم که نظم موهایت بهم نخورده باشد.صورتت زخم برنداشته باشد.نذرمیکنم که دندان شیری ات سالم باشد.
احتمالات دراین دنیا زیادند.خیلی هم زیادند.اما برای توخیلی زود بود که بشوی جزوی از این احتمالات.
اما دل من اینجا خواهرانه برای غربت توگرفت.برای ۶ ساله بودنت.برای تن نحیفت که زخم برداشت و تکه تکه شد.برای احتمال این که چه ممکن است زیر آن کاور سیاه باشد.احتمالا لباست پراز خاک شده.نمیدانم شاید کیفی همراه داشتی .احتمال دارد که بند کیفت هم پاره شده باشد؟احتمال دارد دنبال زنی باچادر خاکی دویده باشی و اورا به جای مادرت به آغوش کشیده باشی؟ احتمال دارد که دختری سه ساله ای را دیده باشی؟ تمام این احتمالات دست بزرگی میشود و چنگ میزند به گلویم و راه نفسم رابند میآورد.
این احتمالات برای من خیلی سنگین است.خدا به فریاد دل مادرت برسد آقای احتمالا شهید امیرعلی افضلی
#حاج_قاسم #کرمان_تسلیت
پای خالکوبی یکی از شهدای حادثه کرمان
حرّ ریاحی با تو شد حرّ حسینی
در محضر تو می توان مس را طلا کرد
قربان آن آقا ! که هر چه توبه کردم
بی معطلی بر روی من آغوش وا کرد
#شهدای_کرمان
#حاج_قاسم
[بــارانـِ شهـ🌱ـادتـ]
@baran_shahadat1
هشت نفر از اعضای خانوادهاش در حادثه کرمان به شهادت رسیدند. کلام حضرت زینب را میگوید، زمانیکه ابن زیاد با پوزخند و کنایه گفت کارخدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی، فرمود: ما رأیت الا جمیلا . . . جز زیبا چیزی ندیدم
این داغدار حادثه کرمان هم در جواب کنایه آمیز بیشرفان که میگویند حاج قاسم عزیزانتان را گرفت میگوید جز زیبایی ندیدم.
#حاج_قاسم
[بــارانـِ شهـ🌱ـادتـ]
@baran_shahadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دهه هشتادی ها هم شهید میشوند...
فیلمی از شهیده فائزه رحیمی 💔🌱
#شهیده_فائزه_رحیمی
#حاج_قاسم
[بــارانـِ شهـ🌱ـادتـ]
@baran_shahadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دردراانسانِبیهوشنمیڪشد!
انسانخوابنمۍفهمد....🖐🏽
دردراانسانِباھوشوبیدارمۍفهمدッ
^شھیدعباسدانشگـــر❤️
🌷شهیده فائزه رحیمی از فعالین فرهنگی حجاب و عفاف پویش «فرشتگان سرزمین من» بود. چادر لباس رزم فائزه رحیمی بود و با آن برای آرمان و اهدافش مبارزه میکرد؛ درست مثل حضرت زهرا (س).
در زندگی حضرت زهرا (س) مبارزه برای تحقق دین خدا در جهان و هدایت مردم و خاموش شدن کفر از کودکی تا لحظات آخر یک هدف اصلی بود. عنصر مبارزه در زندگی حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) مهمترین عنصر زندگیشان بود.
🌷چه قدر مبارک است مجاهدان حجاب و عفاف هم برای شهادت انتخاب شدند. سیره فائزه رحیمیها که از سیره حضرت فاطمه (س) و عقیله بنی هاشم (ع) نشات گرفته است الگو عملی دختران سرزمینم خواهد بود.
"شهیده فائزه رحیمی"