سلام سلام👋🏻👋🏻
یه کانال کاملا دخترونھ♥️😍
با مطالب جذاب🙃🌱
فقط دخترای خاص باحجاب
بادنیای دخترانه بیان 😉🌷
#متن
#پروفایل
#دخترانه
#چادࢪے
#تلنگر
#رمان
#رمان_صوتی
#بیو_گرافی
#سوالات_شرعی_بپرسید
#تم
#انگیزه
بیا دنیای دخترونتو بساز😍♥️
کپی هم📚
از تمام مطالب رایگان✅
•••❥•ʝøɪɴ:
@euvrjvjiy♡~🍃🌹
اینم لینکش🍀✌️🏻
بزن روش عزیزم تا وارد دنیای
دخترانه بشی🦋🐚
سلام دوستای گلم✋🏻🌻
میخوام دعوتتون کنم به یک کانال دخترونه مذهبی✨💖
از پست هاش دیگه نگم براتون👌🎈
#پروفایل😍
#بیو♥️
#متن های انگیزشی،مناسبتی و...😍
#کلیپ♥️
#رمان و کتاب😍
#تم های مختلف♥️
#جوک حلال😍
تازه مدیر کانال به عضو های جدید هدیه میده🎁🌹
اگه عضو شدید لطفا لفت ندید🙃🌱
اینم لینکش👇👇👇
🎉بنات الفاطمه🎉
╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮
@f1399om
╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
زینب:سلام زهرا جون😃👋🏻
زهرا:سلام☹️
زینب:چی شده ناراحتی؟
زهرا:آخه دلم یه کانال میخواد که همه چیز بگذارد حتی رمان ولی پیدا نکردم😭
زینب:خوب این که ناراحتی نداره من یه کانال میشناسم که توش:
#والپیپر
#بیوگرافی
#ایده
#پروفایل
#رمان
#انگیزشی
#شهدایی
#چالش
و..............
زهرا:وای واقعا به منم میدی؟
زینب:آره بیا اینم لینک 👇
@doghtaraneh88
زهرا:وای زینب جون عالی 🤩خیلییی ممنون 😍
زینب:خواهش میکنم 😇
🌷﷽🌷
سلام☆
دنبال یه کانال میگردی با این امکانات؟↯
#پروفایل
#تم
#گیف
#استیکر
#چالشهایباحال
#استوری
#رمان
#والپیر
#پسزمینہ
#متنهایجالبومذهبے
#تلنگࢪ
#وکلیچیزدیگه؟😍
اما اینجور کانالی پیدا نمیکنے!😔😭
اشکال نداࢪه،ناࢪاحت نباش،من یه کانال سراغ داࢪم😉اینم لینکش↯
@ChadoranehO
زود جوین شو،بدو تا از دستش ندادی🏃♀🏃♀🏃♀
راستی:اینم کانال شرایط:⇩
https://eitaa.com/Sharayet_Kanal_Chadoraneh
🌷﷽🌷
سلام☆
دنبال یه کانال میگردی با این امکانات؟↯
#پروفایل
#تم
#گیف
#استیکر
#چالشهایباحال
#استوری
#رمان
#والپیر
#پسزمینہ
#متنهایجالبومذهبے
#تلنگࢪ
#وکلیچیزدیگه؟😍
اما اینجور کانالی پیدا نمیکنے!😔😭
اشکال نداࢪه،ناࢪاحت نباش،من یه کانال سراغ داࢪم😉اینم لینکش↯
@ChadoranehO
زود جوین شو،بدو تا از دستش ندادی🏃♀🏃♀🏃♀
راستی:اینم کانال شرایط:⇩
https://eitaa.com/Sharayet_Kanal_Chadoraneh
🌹بِسْــــــمِ الله الْرَحمٰن الْرَحیم🌹
میخوام یه کانال مذهبی که تمام سربازان امام زمان هستند رو بهت معرفی کنم برم این چیزایی که میگم رو داخلش داره😱
هشتک های کانال😊♥️
#تلنگر☺
#شهید😍
#والپیپر💟
#دخترونه💗
#بیو💖
#پروفایل
#بیوگرافی💞
#بکگراند💚🌿
#دخترانه💛
#تصویر_زمینه🎞
#اسلایم🖤
#چالش🌌
#استوری🧸
#رمان📖
راستی کانالش یه بویی خوبی میده چون پر از سربازان امام زمانن😍😁
اینم لینک نازش😘♥️
@Amamzamani
🌹بِسْــــــمِ الله الْرَحمٰن الْرَحیم🌹
میخوام یه کانال مذهبی که تمام سربازان امام زمان هستند رو بهت معرفی کنم برم این چیزایی که میگم رو داخلش داره😱
هشتک های کانال😊♥️
#تلنگر☺
#شهید😍
#والپیپر💟
#دخترونه💗
#بیو💖
#پروفایل
#بیوگرافی💞
#بکگراند💚🌿
#دخترانه💛
#تصویر_زمینه🎞
#اسلایم🖤
#چالش🌌
#استوری🧸
#رمان📖
راستی کانالش یه بویی خوبی میده چون پر از سربازان امام زمانن😍😁
اینم لینک نازش😘♥️
@Amamzamani
🌹بِسْــــــمِ الله الْرَحمٰن الْرَحیم🌹
میخوام یه کانال مذهبی که تمام سربازان امام زمان هستند رو بهت معرفی کنم برم این چیزایی که میگم رو داخلش داره😱
هشتک های کانال😊♥️
#تلنگر☺
#شهید😍
#والپیپر💟
#دخترونه💗
#بیو💖
#پروفایل
#بیوگرافی💞
#بکگراند💚🌿
#دخترانه💛
#تصویر_زمینه🎞
#اسلایم🖤
#چالش🌌
#استوری🧸
#رمان📖
راستی کانالش یه بویی خوبی میده چون پر از سربازان امام زمانن😍😁
اینم لینک نازش😘♥️
@Amamzamani
هدایت شده از بنرای نوبت ۱
هدایت شده از بنرای. نوبت ۲
#نگاه_خدا
#رمان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
تیکه ای از رمان:
💗نگاه خدا💗
قسمت1
دلشوره عجیبی داشتم ،از جام بلند میشدم میرفتم کنار شیشه نگاه میکردم باز بر میگشتم سر جام مادر جون کنار داشت تسبیح میزد ،خاله زهرا هم داشت قرآن میخوند ،بابا رضا هم سرش و گذاشته بود به دیوار و زیر لب زکر میگفت نمیدونستم چیکار کنم که اروم شم...
بابا رضا: سارا جان بابا من دارم میرم نماز خونه پیش اقاجون ،اگه کاری داشتی من اونجام - باشه بابا جون اینقدرر حالم بد بود که از بیمارستان زدم بیرون رفتم سمت خونه
به خونه که رسیدم میخواستم برم بالا تو اتاقم که چشمم به سجاده مامان فاطمه افتاد
(مامان فاطمه دو هفته اس که تو بخش سی سی یو بستری بود به خاطر مشکل قلبی که داشت ،دکترا هم گفتن کاری از دستشون بر نمیاد)
سرمو گذاشتم روی مهر،خدایا خودت به مادرم کمک کن،خدایا من قول میدم دختره خوبی بشم ،قول میدم چادر بزارم....
.
برای ادامه ی رمان اینجا کلیک کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1795686509C5fb79f745b
هدایت شده از بنرای. نوبت ۲
#نگاه_خدا
#رمان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
تیکه ای از رمان:
💗نگاه خدا💗
قسمت1
دلشوره عجیبی داشتم ،از جام بلند میشدم میرفتم کنار شیشه نگاه میکردم باز بر میگشتم سر جام مادر جون کنار داشت تسبیح میزد ،خاله زهرا هم داشت قرآن میخوند ،بابا رضا هم سرش و گذاشته بود به دیوار و زیر لب زکر میگفت نمیدونستم چیکار کنم که اروم شم...
بابا رضا: سارا جان بابا من دارم میرم نماز خونه پیش اقاجون ،اگه کاری داشتی من اونجام - باشه بابا جون اینقدرر حالم بد بود که از بیمارستان زدم بیرون رفتم سمت خونه
به خونه که رسیدم میخواستم برم بالا تو اتاقم که چشمم به سجاده مامان فاطمه افتاد
(مامان فاطمه دو هفته اس که تو بخش سی سی یو بستری بود به خاطر مشکل قلبی که داشت ،دکترا هم گفتن کاری از دستشون بر نمیاد)
سرمو گذاشتم روی مهر،خدایا خودت به مادرم کمک کن،خدایا من قول میدم دختره خوبی بشم ،قول میدم چادر بزارم....
.
برای ادامه ی رمان اینجا کلیک کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1795686509C5fb79f745b